سلام. من عادل طالبی هستم و در این فایل صوتی که در واقع میشود آن را شمارۀ 19 استراتژیهای ورود به بازار اسمش را گذاشت، میخواهم به یک سؤال بسیار بسیار پرتکرار توسط عزیزانی که از من سؤال میپرسند جواب بدهم.
چرا من اسمش را گذاشتم استراتژی و در این سری فایلهای صوتی گذاشتمش؟ بهخاطر اینکه اگر یادتان باشد در تعریف استراتژی، یکی از تعریفهایی که ما کردیم در یکی از فایلهای صوتی که از روی سایت متمم من داشتم این را میخواندم، آنجا یکی از تعریفها این بود که استراتژی یعنی انتخابکردن کارهایی که باید انجام بدهیم و از آن مهمتر انتخابکردن کارهایی که نباید انجام بدهیم. این جمله را داشته باشید تا من سؤال را به شما بگویم.
سؤال این است: یک وقتهایی دوست عزیزی میآید میگوید: آقای طالبی؟ میگویم: جانم. میگوید که: آقا، یک ایده زدهام {بشکن} یک بشکن اینطوری هم قشنگ میزند. از این لامپها هست در کارتون بالای سر آدمها میترکد در این کارتونها، از آنها بالای سرش جرقه زده. ایده آمده و میخواهد ایده را اجرا کند؛ استارتاپی (Startup)، کسبوکار اینترنتی، سایتی، هرچه. بعد میگویم: خب خیلی خوب است. ایدهات جالب است. این مشکل را حل میکنیم. میگوید: بله میخواهم یک سایت بزنم. میگویم: خب آخر اینکه تو داری میگویی بیشتر به نظر اپ (App) است. میگوید: آخر من طراحی سایت بلدم، اپ (App) بلد نیستم. حالا برعکسش، بیشتر هم هست اتفاقاً برعکسش. ایده را میگوید بعد میگوید میخواهم یک اپ (App) بزنم. میگویم: آقا جان، اینکه تو داری میگویی اولش به نظر میآید بهتر باشد که سایت بزنی. میگوید: نه، اپ (App) باکلاستر است. اِ! مگر آدم بهخاطر کلاس ایده را به فنا میدهد؟
در این فایل صوتی میخواهم دربارۀ اینها صحبت بکنم: چه زمانی اول سایت بزنیم بعد برویم سراغ اپ (App)؟ چه زمانی اول اپ (App) بزنیم بعد برویم سراغ سایت؟ چه زمانی هر دو را با هم بزنیم؟ اصلاً فقط اپ (App) و سایت است مگر؟ الان خیلی از امکانات عجیبغریب دیگر هم داریم که شاید در دنیا مورداستفاده نباشد و اختصاصی فضای کسبوکار اینترنتی ایران است؛ مثل اینستاگرام، مثل تلگرام. من یک نگاهی انداختم جای دیگری شبیه به ایران ندیدم که از اینستاگرام بهعنوان فروشگاه به این شکلی که ما استفاده میکنیم و به این وسعتی که ما استفاده میکنیم استفاده بکنند یا از تلگرام.
در طول صحبتهایم دربارۀ این بیشتر میگویم. صحبتها را اینطوری شروع کنیم: من یک ایده به ذهنم رسیده. در چه شرایطی حتماً با اپ (App) باید شروع بکنم؟ این را اگر مشخص بکنیم بقیه میشوند اول با سایت. به همین راحتی! بعد سایت درآمد، بهجز این سایت و بهجز اپ (App)، چون یک سری شرایط دارد و هزینه و غیره را که میگوییم اگر این شرایط را نداشتی آن موقع میروی سراغ اینستاگرام و تلگرام آنها را بررسی میکنی. پس اول ببینیم در چه شرایطی ایدهمان را باید اپ (App) بکنیم. اولاً دربارۀ اپلیکیشن (Application) من اشتباه شاید میکنم، این را میپذیرم. این احساس شخصی من است، نظر فردی من است. دنیای اپ (App) به آن قشنگی که در این اینترنت مینویسند و این مقالهها میگوید نیست. به آن قشنگی که آمار و ارقام میدهد نیست. حالا چرایش را من نمیدانم. شاید اگر شما هم کتاب هنر شفاف اندیشیدن را خوانده باشید، در بخشهای مختلف آن کتاب، این خطاهای شناختی دربارۀ اپ (App) را دیده باشید. مثلاً من قبلاً خیلی دربارۀ این صحبتکردهام. گفتم که شماها تمامتان اپهای (App) موفق جلوی چشمتان است.
در یک فایل صوتی همین چند وقت پیش اتفاقاً در همین کانال kar_kasb گذاشتم برایتان، خطای شمارۀ یکِ شناختی در کتاب هنر شفاف اندیشیدن. آنجا میگفت... چه میگفت؟ میگفت: همیشه نوازندگان راک موفق را شما میبینید و به گورستان نوازندگان را هیچکس سر نزده. آنجا میگفت: در برابر هر نوازندۀ راک و نمیدانم معروفی که شما میبینید و باند معروفی که میبینید و سیدی (CD) میدهد و نمیدانم موسیقیهایش معروف است و فروش میرود، دههزار نوازنده یا خوانندۀ شکستخورده هست که هیچ روزنامهنگاری، هیچ سایتی، هیچ بهاصطلاح نویسندهای سراغشان نرفته و دربارۀ آنها حرف نزده. دچار این خطای شناختی نشوید که ببینید یک چه میدانم آقای ایکسی (x)، آقای ایگرگی (y)، شرکت زدی (z)، یک اپ (App) زده یک میلیون، دو میلیون رفته، شما هم اپ (App) بزنید حتماً یک میلیون، دو میلیون نصب میشود. نه. سهچهار سال پیش بود یک اپی (App) به اسم آفتابه آمد. آن سال من شنیدم که ظرف چند ماه هفتاد میلیون درآمد داشته. همه رفتند آفتابه بزنند ولی همان یکی بود یا همین چند وقت پیش کوییز آف کینگز (Quiz Of Kings) بود، کینگز آف کوییز، کوییز آف کینگز (Quiz Of Kings)، نمیدانم یادم نیست اسمش چه بود چون خودم بازی نکردم دست همه میدیدم. خب درآمد خیلی خوبی داشت. همه میخواستند یکی از آنها بزنند. الزاماً تو یکی شبیه آن را بزنی یا حتی بهتر از آن بزنی برنده نیستی. یک نکتۀ خیلی مهم فراموش میشود: در همین کافهبازار، در همین گوگل پلی (Google Play)، نسبت تعداد شکستخوردهها، نصبنشدهها، صد نصب، دویست نصب، پانصد نصبها به چند هزار نصبها را بگیرید. نسبت غیرقابلباور است. حالا من چون آمار دوسه تا از این مارکتهای (Market) داخل ایران را دقیقاً دارم و از یک جایی به دست آوردهام نمیگویم، اجازه ندارم بگویم ولی اگر خودتان بروید بگردید و تحقیق بکنید متوجه میشوید. خیلی هم سخت نیست. اگر بشود به آماری که در این مارکتها (Market) در واقع آن جاهایی که شما میتوانید بروید اپها (App) را دانلود بکنید اعتماد کرد که واقعیت این است من شخصاً نمیکنم؛ چون به هر حال من هم برنامهنویس هستم میدانم آیپلاسپلاس (I++) چیست، آیپلاس (I+) مساوی مثلاً پنجاه چیست. موقع ویو (View) یک مطلبی را اگر صد تا دیده شده مثلاً در سایتت بزنی اگر فرض کنید چه میدانم ویزیت کانت (Visit Count) آراس (RS) نقطه فیلز ویزیت کانت (Visit Count) مساوی هرچه که هست بعلاوۀ سیصد ضربدر دو را نشان بدهد اصلاً، کاری ندارد که. حتی برای اینکه کمی باحالتر بشود آراس (RS) نقطه فیلز ویزیت کانت (Visit Count) ستاره دو ستاره آر ان (RN) ستاره پنج. تمام شد! ببخشید بعلاوۀ آر ان (RN) ستاره پنج. قشنگ رندومش هم میکند، خیلی هم عدد بازی میکند و حال میکند کاملاً لایو (Live) میشود، ریل تایم (Real Time) هم میشود. از این تریکها (Trick) و از این ترفندها وجود دارد.
حالا فرض کنیم آن عددهایی که بهعنوان نصب آنجا نشان داده میشود قابلاعتماد و قابلاتکا باشد. تازه دقیق که نیست؛ مینویسد پانصد. حالا این پانصد ممکن است سیصد باشد، ممکن است هفتصد باشد، در رنج (Range) قبل از هزار است. هزار که شد میماند هزار. ممکن است هزار و پانصد باشد ممکن است نهصد باشد. این را دیگر خودتان میدانید، گردش میکنند عددها را نشان میدهند. به فرض اینکه قابلاتکا باشد و دقیق هم باشد بروید لیست اپها (App) را در یک کتگوری (Category) بیاورید. تازه قواعدی هم دارند دیگر؛ اپهایی (App) که نمیتواند نصب بشود و یک دورهای بعضی از این مارکتها (Market) شما اپت (App) را بگذاری مثلاً در سه ماه کمتر از فرض کن صد تا دانلود بشود عملاً حذف میکنند. عملاً شما اصلاً نمیبینی کاملِ لیست را که ببینی چند درصد فِیل (Fail) کردهاند این اپلیکیشنها (Application). پس حواستان باشد اپ (App) قشنگ است، اپ (App) باکلاس است اما یک نکته هم داریم: یک چیزی داریم به اسم آمار و احتمالات.
من قبلاً در یکی از فایلهای صوتیام دربارۀ آمار صحبت کرده بودم، اگر یادتان باشد آنجا گفتم. گفتم یک آدم عاقل در پایۀ نهم، یک دانشآموز که پایۀ نهم باشد میخواهد برود پایۀ دهم که الان میدانید انتخابرشته در نهم به دهم است. قدیم، زمان ما سوم راهنمایی میخواستیم برویم اول دبیرستان انتخابرشته داشتیم. ریاضی بروم یا تجربی بروم یا بروم هنرستان و فنی و غیره؟ امروز را دارم میگویم که از نهم به دهم میخواهید بروید یک آدم عاقل میرود ریاضی را انتخاب میکند. میدانید چرا؟ چون آمار و احتمالات این را به ما میگویند. آمار و احتمالات و واقعیات دانشگاهها این را به ما میگویند که صد و پنجاههزار نفر رشتۀ ریاضی انتخاب کردهاند در کشور، در کنکور شرکت کردهاند، صد و هشتادهزار صندلی مهندسی وجود دارد؛ یعنی شما بروی در جلسۀ کنکور بنشینی بلند بشی، هیچی هم ننویسی عملاً مهندسی! با همان مدرک مهندسی بروید چه میدانم پشت یک میز هم بنشینی، کارهای امور دفتری را هم انجام بدهی حداقل حقوق بعلاوۀ آ ریال را به تو میدهند اما رشتۀ تجربی چه؟ به عشق دکتری میروند ملت... سال قبل من آمار داشتم اگر اشتباه نکنم، یادم نیست چهارصد و هشتادهزار بود یا پانصد و هشتادهزار بود، در آن فایل صوتیام دقیقش را گفته بودم اما تعداد سیتهای (Seat) پزشکی، یعنی صندلیهایی که رشتۀ پزشکی، دندانپزشکی، داروپزشکی، دامپزشکی، هرچهپزشکی که شما فکرش را بکنید در کل کشور نمیدانم رسمی و غیررسمی و روزانه و شبانه و چه و چه کلاً دوازدههزار تاست. از پانصدهزار تا دوازدههزار تا. احتمالش را حساب کنید میشود یک تا دو درصد، یک و خردهای درصد؛ یعنی 1% احتمال دارد تو دکتر بشوی ولی 99% به عشق دکترشدن میروند تجربی. خب این آمار و احتمالات است، واقعیات است. در اپلیکیشن (Application) هم همین است. همه فقط آن موفق را میبینند چون دربارۀ این موفق در دیجیاتو (Digiato) و در وبنا (Webna) و در چهچهنا و در این خبرگزاریها و در هفتهنامهها و مجلهها مینویسند. در کانالهای تلگرامی دربارۀ موفقها حرف میزنند، هیچکس دربارۀ ناموفقها به شما هیچی نمیگوید. دربارۀ آن دهها هزار نفر نباشند، چندین هزار اپلیکیشننویسی که سالی چند اپلیکیشن (Application) میدهند و مدام دارند فِیل (Fail) میکنند، مدام دارند فِیل (Fail) میکنند، مدام دارند فِیل (Fail) میکنند.
فِیلکردن (Fail) واژهای است که من بهجای شکستخوردن استفاده میکنم بهعمد؛ چون جناب استاد محمدرضا شعبانعلی یک جا در یکی از فایلهای صوتیشان گفتند که بهجای واژۀ شکست واژۀ فِیل (Fail) بهتر است. دلیلشان هم خیلی دلیل قشنگی بود. میگفتند: فِیل (Fail) در زبان انگلیسی از فال (Fall) میآید، از افتادن. هر افتادنی بلندشدن هم کنارش هست. یعنی شما میگویی طرف افتاد میگویی خب منتظری که بلند شود اما شکستن در زبان فارسی وقتی میگوییم شکست خورد، این کلمۀ شکستن شما وقتی یک چیزی میشکند انتظار ندارید درست بشود. در ذهنت این است که حتی با چسب هم آن را بچسبانی دیگر آن چیز اولیه نیست اما در استارتاپها (Startup) واقعیت این است که فِیل (Fail) از نوع افتادن و بلندشدن است یا حالا فال (Fall) باشد بهمعنی بهاصطلاح پاییز که بعدش بهار را هم دارد. بهخاطر همین هم من میگویم فِیلکردن (Fail) نه اینکه بگویم انگلیسیام خوب است، نه. بهخاطر اینکه کلمۀ فِیل (Fail) بهتر از کلمۀ شکست فارسی است و این اپنویسهای ما فِیل (Fail) میکنند. اپ (App) را مینویسد فِیل (Fail) میکند، موفق نمیشود دوباره مینویسد؛ پس بلند میشود یک بار دیگر تکرار میکند این بار با تجربیات قبلی. بعدی، بعدی، بعدی و الی آخر.
حالا در این شرایط شما فکر میکنید باید اپ (App) بنویسید اولش؟ فرض کن همۀ آمار و احتمالات هم بررسی کردی مطمئن شدی که باید اپ (App) بنویسی. چه زمانی ریسک اپ (App) را بپذیریم با این آمار؟ وقتی که چیزی در گوشی باشد که در سایت نباشد و در ایدۀ شما به این نیاز باشد. مثل چی؟ مثلاً شما میخواهی یک اپ (App) بزنی شبیه اسنپ. دو سال پیش همه میخواستند دیجیکالا بزنند، امروز همه میخواهند اسنپ و تپسی بزنند. حالا تپسی که از نظر من فِیل (Fail) است، نظر شخصی است. البته فِیل (Fail) باز هم با همان معنی که الان به شما گفتم. بخواهیم باکلاسش کنیم حالا کمی هم اسنپ آبی باحال است، آبی آسمانی هم هست. همه میخواهند اسنپ بزنند، اوکی! این اسنپ ذاتاً آن لوکیشنبیس (LocationBase) است. آمدن ماشین را میبینی، جای خودت مبدأ... این واقعاً با سایت نمیگویم نشدنی است اما باید اپ (App) زد واقعاً برایش. اینجا دیگر الزامات است. یا میخواهی یک ایده بدهی در حوزۀ خدمات ویزیتورینگ (Visitoring)؛ میخواهی ویزیتورها (Visitor) را چک کنی، آدمها را چک کنی یا میخواهی مثلاً یک اپی (App) بنویسی مادرها روی موبایل فرزندشان داشته باشند بهطور دائم بتوانند تریس (Trace) کنند، رصد کنند که فرزندشان کجاست، دارد میرود، میآید، داخل سرویس است و غیره. خب این اصلاً لوکیشنبیس (LocationBase) است، به جیپیاس (GPS) نیاز دارد. این طبیعتاً نمیتواند سایت باشد. میتواند یک قسمتیاش مثلاً مادر داخل خانه روی بهاصطلاح سایت ببیند این را که الان فرزندش را روی نقشه و مپ (Map) ببیند اما آن اپی (App) که روی گوشی بچه نصب میشود باید بر اساس جیپیاس (GPS) باشد، این ذاتاً اپ (App) است. خب این ایده ذاتاً اپ (App) است. در این شرایط ما میگوییم اپ (App) بنویسیم. شرایط دیگر هم داریم؟ بله. یک شرکتِ قَدَر است، پول کافی دارد. هم میتواند برنامهنویس استخدام کند هم میتواند برود یک قرارداد خوب چند ده میلیونی ببندد با یک شرکت معروف بگوید: میخواهم اپم (App) با سایتم بیاید بالا؛ یعنی اپ (App) لوکیشنبیس (LocationBase) نیست، یعنی کلاً ایده لوکیشنبیس (LocationBase) نیست، نیازی به چیزی که روی گوشی باشد ندارد اما قدرت دارد.
تو وقتی یک برندی (Brand)، وقتی یک قدرت هستی، وقتی پولداری نمیتوانی فقط یک سایت بزنی و بیایی بالا. اپت (App) هم باید اوکی باشد، شبکههای اجتماعیات را هم باید بیاوری بالا، تبلیغ هم باید بکنی اصلاً جزو هویت برندت (Brand) است. سنگین هم میآیی جلو، خیلی هم وزین میآیی جلو، همهچیز هم... خب این شرایط هم شرایطی است که اپ (App) را میزنی اولش. شرایط دیگر هم دارد؟ بله. یک سری امکانات روی گوشی هست فقط روی گوشی است. مثل چی؟ مثل همین فایل صوتی که الان دارید صدای من را میشنوید. امروز میکروفون من را بچهها بردهاند نمیدانم کجاست، دیدی که سرفه هم کردم اگر با لپتاپ (App) ضبط کرده بودم حتماً این سرفه را حذف میکردم اما میکروفونم نبود، همکاران من میکروفون را بردهاند. امروز هم من دفتر نبودم دیر آمدهام روی میزم نیست. الان هم دیدم اینطرف و آنطرف را نگاه کردم نبود. مجبور شدم الان با گوشی همینطور یککله ضبط کردم رفتم. خب؟ یکی از کارهایی که میشود با گوشی خیلی راحت کرد همین ضبطکردن فایل صوتی است. فرض کنید ایدۀ شما چیست؟ ایدۀ شما مثلاً مبتنی بر یک فرض کنید وویسطوری، حالا اپلیکیشنی (Application) که میتواند صدا فرستاد، صدا گرفت یا از دوربین استفاده کرد؛ مثل اینستاگرام اصلاً یک شبکههای اجتماعی مبتنی بر ویدئوهای کوتاه باشد، مبتنی بر صدا باشد یا اپلیکیشن (Application) مثلاً الان چند وقت پیش من یک اپ (App) مشاورۀ روانشناسی دیدم جالب بود. فایل صوتی میگذاشتی برای مشاور، مشاورهای مختلف این را گوش میکردند بعد میگفتند ما جواب این را میدهیم مثلاً دههزار تومان، یکی میگفت بیستهزار تومان، یکی میگفت پنجاههزار تومان. تو میدیدی که این کیست که میخواهد جواب سؤال من را بدهد. مثلاً دکتر طالبی گفته سی تومان میگیرم جوابت را در ده دقیقه میدهم. آن را اکسپت (Accept) میکردی سی تومان را پرداخت میکردی. آن مشاور هم با همین موبایل میزد و میکروفون ضبط و همان جا هم فایل صوتی... خب این خیلی اپ (App) جالبی بود، من خوشم آمد. ایدهاش هم جالب بود. خب این دیگر فایل صوتی میخواهد، طبیعتاً همه که لپتاپ ندارند که. خیلیها اگر سایت باشد، دسکتاپ باشد و اینها دردسر دارد. خود مرورگر هم در استفاده از میکروفون محدودیت دارد؛ باید آنجا پرمیشن (Permission) بدهی و الی آخر. خب این را اپ (App) بنویسی اپ (App) هم موقع اینستال (Install) یک بار پرمیشن (Permission) بگیرد کافی است دیگر. میبینی؟ اپ (App) بر اساس یک سری از فیچرهای (Feature) تلفن همراه است، گوشی هوشمند است؛ بنابراین اینجا شما ناچاری که حتماً اپ (App) بنویسی. اینجا گزینۀ دومی نداری، اپ (App) جزو الزامات است. پس اینجا دیگر میشود با این قاعدهای که من گفتم... حالا من دوسه موردش را گفتم، شما دیگر خودت میروی تشخیص میدهی دیگر. آقا این ایدۀ من نیاز به این حالتها دارد که اینها فقط داخل گوشی هست پس اپ (App) لازم است. تمام شد، اوکی است. بهجز اینها من معمولاً توصیهام در اغلب موارد سایت است، با سایت بیایید بالا.
مثال عرض میکنم: میخواهی فروشگاه اینترنتی بزنی، میتوانی هم اپ (App) بزنی هم سایت بزنی. کدام را بزنی؟ به نظر من سایت. اپ (App) هم خوب است، بعداً که کار راه افتاد و درآمد داشتی یک اپ (App) هم بزن اما اول کار به نظرم سایت؛ چون کسانی که میخواهند بخرند... حالا آمار من این است شاید آمار من اشتباه باشد، در فروشگاههای اینترنتی که الان دارم کار میکنم. فروشگاههای اینترنتی که آمارشان را دارم بسته به حوزهای که داریم کار میکنیم، تعداد سفارشها روی موبایل معمولاً در کارهای من بین یکسوم تا یکدهم است؛ یعنی اگر در سایت ده سفارش میآید در مثلاً... بهخصوص دسکتاپ اصلاً، روی دسکتاپ موبایلش هم بگیرید حتی. یک به ده است، بهازای هر ده سفارش یکی یا دیگر در شرایط خیلی خاصی که آن اپ (App) خیلی نصب شده و خیلی مورداستفاده است و خیلی راحت است و اینها یک به سه است. لااقل در کارهای خودم از این بهتر ندیدهام. بهخاطر همین در فروشگاههای اینترنتی من همیشه توصیهام این است که اول سایت، حتماً سایت. تازه اطلاعات گذاشتن هم داخل سایت راحتتر است. در خیلی از کارهای دیگر هم این هست؛ مثلاً شما فرض کنید مثال میزنم یک چیزی شبیه ریحون و نمیدانم زودفود و اسنپفود و اینها بخواهی بزنی، یک کاری شبیه این راه بیندازی. مد است دیگر. الان این روزها هرکس هر چیزی میزند ما هم میخواهیم همان را تکرار بکنیم. خب اول اپ (App) بزنی یا سایت؟ طبیعتاً سایت. چرا؟ بهخاطر اینکه معمولاً کسانی که سفارش میدهند سرِ معمولاً یا خانهشان هستند یا سرکارند. آدرسشان مشخص است. یک بار میتواند داخل همان سایت ثبت بکند و همان جا هم آدرس را بزند و سرچ (Search) بکند. خیلی لوکیشنبیس (LocationBase) نیست. حالا اگر بعداً اپ (App) را هم زدی که چه بهتر، کمک میکند حتماً. خیلی از ایدهها را تقریباً میشود با سایت باشد. گفتم، استراتژی همین است دیگر انتخاب میکنی که اول کدام را شروع بکنی یا اینکه کدام را اول انتخاب نکنی؛ مثلاً اینجا انتخاب نکنی که اپ (App) را بزنی. سایت مزیتهای دیگری هم دارد که اپ (App) ندارد. مثلاً سایت میزنی شما از شبکههای اجتماعی به آن لینک میدهی، از کانال تلگرام که ابزار ارتباطی است به آن لینک میدهی. در اساماس (SMS) آدرس سایت را میتوانی بفرستی با این کوتاهکنندههای لینک. بعد روی سایت کانتر (Counter) میتوانی بگذاری البته داخل اپ (App) هم میشود این کارها را کرد، شمارنده گذاشت و الی آخر ولی خب داخل سایت خیلی کاملتر است. سایت خیلی مزایا دارد. حتی اگر اپت (App) نوشته شده باشد و ایدهات اپبیس (AppBase) باشد، یعنی باید اپلیکیشن (Application) داشته باشی، یک سایت را که حداقل خواهی زد بگویی آقا سایت من این است که آنجا لینک دانلود را بزنی. پس عملاً اینطور که داریم با همدیگر صحبت میکنیم در 90، 95% موارد شما سایت را حتماً باید بزنید ولو شده یک صفحۀ ساده که داخلش آدرس... پس سایت را هم داریم. حالا اینکه داخل سایت چی بگذاریم دیگر آنجا انتخاب میکنیم بسته به حوزه چه چیزهایی بیاید. مثلاً سایت اسنپ فرض کن بروی فقط احتمالاً یک دربارۀ مایی، یک تماس با مایی، یک فرم پرکردن اطلاعات، چیزی در همین حد کافی است ولی سایت فروشگاه میروی محصولات هست و غیره.
سایت یک مزیت خیلی مهم دارد:
سئو (SEO) میشود.
علاوه بر این که میشود از شبکههای اجتماعی به آن لینک داد... این صدایی هم که شنیدید اگر آمده باشد صدای رعد و برق بود که الان امروز از صبح دارد یک نمنم باران میزند این هم صدای رعد و برقش بود. بله داشتم میگفتم. سایت یکی از مزیتهایش سئو (SEO) هم هست، در نتایج جستوجو بیایید بالا. ممکن است یک نفر به اپ (App) تو نیاز داشته باشد اما نداند که اپ (App) داری، نداند که فرض کن باید برود در کافهبازاری، داخل مایکتی، در چه میدانم گوگل پلیای (Google Play)، حالا اپ استوری (App Store) بگردد دنبال این اپ (App). خیلیها در گوگل جستوجو میکنند ببینند اپ (App) هست میآیند. پس شما سایت را میزنی حتی اگر اپ (App) داشته باشی. 90، 95% موارد همین صحبتهایی که کردم کمی به آن شاخوبرگ بدهید اوکی است.
یک حوزهای داریم داخل ایران اختصاصی ایران است. یک سری از ایدهها هست که اصلاً من به آنها توصیه میکنم فعلاً سایت نزنید. مثلاً میخواهد پوشاک بزند. میگویم ببین وقتی مُدیسه (Modiseh) هست و نمیدانم دیجیاستایل هست و چه هست و چه هست، تو هم مزیت رقابتی خاصی در برابر آنها نداری، نه از نظر قیمت، نه از نظر تنوع، نه از نظر تیم تولید محتوا که بتوانی سئو (SEO) کنی و غیره، نه از نظر بودجه سرمایه نداری تبلیغ کنی، شاید یک گزینههای دیگری باشد. نمیگویم سایت نزن، یک سایت هم بزن و خودت را معرفی کن اما انرژیات را رویش نگذار. یک هاست (Host) معمولی دویستسیصد مگ (Meg) بگیر چند عکس و مدل و اینها بگذار بعد همه را ارجاع بده کانال اینستاگرامت. اینستاگرام برای خیلیها بهتر دارد میفروشد. نمیگویم الزاماً این درست است. گفتم، پول نداری، سرمایۀ خیلی زیاد نداری نمیتوانی تیم محتوا داشته باشی، رقبا هم جدی هستند. حالا در این مثالی که زدم در مثال مد و پوشاک، اینستاگرام هم جان میدهد برای مد و پوشاک که بروی آنجا اول پایلوت (Pilot) بیاوری بالا، اصلاً یک مقدار بفروش ببین میتوانی تأمین کنی، میتوانی توزیع کنی. یک سری از ایدهها را اصلاً لازم نیست نه سایت بزنی، نه اپ (App) بزنی، نه چیز دیگر. بعضیها جوگیرند. میخواهد یک اپ (App) بزند در حوزۀ مد. حالا زدی. آخر اپ (App) یک مشکل خیلی حاد هم دارد میدانید دیگر؟ در سایت ممکن است با سئو (SEO) و با لینک بیایند ملت داخل سایت شما، دوستانتان معرفیتان کنند لینک بدهند ولی اپ (App) را نیاز به نصب دارد. باید دانلود کنند، نصب کنند، پرمیشنها (Permission) را تأیید کنند، الو (Allow) کنند. با سایت خیلی راحتتر است کارکردن تا اپ (App). اپ (App) واقعاً نصبگرفتن خیلی سخت است. من در آن وبینارم که در کانال آپاراتم گذاشتم، aparat.com/adel.talebi، در وبینار بازاریابی دیجیتال برای مدیران دربارۀ تبلیغات صحبت کردم دیگر.
یکی از مدلهای تبلیغات کلیکی سیپیای (CPA) یا کاست پر اکشن (Cost Per Action) است که اغلب هم اپلیکیشنها (Application) از آن استفاده میکنند که میآیند میگویند: آقا، ما دیگر کاری نداریم چند کلیک و چند ایمپرشن (Impression) و چند ویو (View). بهازای هر نصب من به تو پنجهزار تومان، دههزار تومان، بیستهزار تومان میدهم. همین الان فروشگاه بسیار معروفی که شما میشناسید که میبینید تبلیغش هم همهجا پر است، حساب کردند دیدند آقا، سبد خرید مثلاً متوسط سود اینها، هر مشتری فرض کن پنجاههزار تومان است. میروند با این شرکت تبلیغاتی قراردادشان سیپیای (CPA) است. میگوید ببین من کاری ندارم چند کلیک میکنند، چند جا نشان میدهی، کجا میگذاری. هر مشتری پنجاههزار تومان به تو میدهم. حالا این مشتری امروز آمده دههزار تومان بخرد عیب ندارد امروز ده تومان میخرد، بعداً پنجاه تومان میخرد من سود میکنم ولی هر مشتری بیاید فاکتورش را ببندد، پرداخت اینترنتی را انجام داد با لینک تو بود، من پنجاههزار به تو میدهم، پنجاههزار تومان البته. سیپیای (CPA) قیمتهایش بالاست. ...اما دیگر به کلیک پول نمیدهم چون فرایند دارد. وقتی یک کاری فرایند دارد و سود در فرایند است، مثل اپلیکیشن (Application) که نصبکردنش اهمیت دارد اینها پیچیدگیهای خاص خودش را هم دارد. اما اینستاگرام این پیچیدگیها را ندارد. قابلسرچی (Search)، با چهار هشتگ (Hashtag) میتوانی بیایی بالا، با کمی زرنگی آن اولش که جلوی چشم نیستی میتوانی چهار عکس هم لایی بکشی احتمالاً، چهار مدلی، طرحی، فلانی، یک مقدار هم فالوئر فیک (Fake Follower) بگیری از هر دههزار فالوئر فیک (Fake Follower)، صد تا، دویست تا، سیصد تا ممکن است فالوئر (Follower) واقعی هم لابهلایش رد بشود از زیر دست این رباتها و یواشیواش جان بگیرد کارت.
بعضی از کسبوکارها ممکن است در اینستاگرام شروع بشوند، نیازی اصلاً به هزینۀ خاصی نباشد و انرژیات را بگذاری روی تولید محتوا. میدانی چرا؟ چون سایت هم بزنی، اپ (App) هم بزنی، اینها تولید محتوا و دیتا (Data) میخواهد و مدیریت میخواهد دیگر. تو اول خودت را، توانمندی خودت را در همان اینستاگرام که راحتتر است بسنج؛ میتوانی عکس خوب بگیری، میتوانی متن خوب بنویسی، میتوانی دیگران را ترغیب به لایک (Like) و فالو (Follow) بکنی. اگر توانستی برو سایت هم بزن. اگر توانستی... خیلیها را دیدهاید دیگر سایت زده بعد ول کرده. چرا؟ شش ماه هم لنگ تمپلیت (Template) بوده اینجایش آبی بشود، آنجایش سبز بشود، اینها بیاید چپ، آنها برود راست. پای عمل که رسیده، پای اجرا که رسیده جا زدند. نتوانستند اجرا کنند. چرا؟ تولید محتوا سخت است، تولید محتوا دشوار است. برخلاف آن آقایی که میگفت دوشواری ندارد، تولید محتوا دوشواری دارد خیلی هم دوشواری دارد! آزار میدهد. مینویسی دنبال نمیکنند، لایک نمیکنند. میآیی یک مقدار زرد مینویسی خودت دلت یک طوری میشود. بعد میروی چه میدانم دورههای سجاد بهجتی را میخوانی و نگاه میکنی بعد میآیی اینطرف را نگاه میکنی بعد میبینی اِ! یک چیزی هست به اسم ترغیباتی نوشتن. بعد میروی... کلی پروسه دارد، فرایند دارد تا یاد بگیری محتوا تولید کنی. من خودم با خیال راحت میگویم بلد نیستم. سالها هم هست کار کردهام ولی واقعاً من بلد نیستم، مدام دارم تجربه میکنم. این اینستاگرام، این تلگرام، حالا این شبکۀ اجتماعی، این ابزار ارتباطی کمک میکنند به آدمها که بتوانند ایدهشان را پایلوت (Pilot) اجرا بکنند، توانمندی خودشان را بسنجند یا ارتقا بدهند در تولید محتوا و بعد بروند سایتی بزنند، اپی (App) بزنند و الی آخر. این هم یکی از توصیههای من است. یواشیواش داریم میرسیم به جمعبندی صحبتها. بگذارید چند نکته هم بگویم: شما یک سایت زدی. سایتت هم تقریباً موفق بوده، حالا موفقیت چیست؟ ممکن است مثلاً بگویی آقا من روزی دوهزار بازدیدکننده دارد سایتم. بله در برابر بازدیدکنندۀ میلیونی دیجیکالا هیچی نیست اما تو هم بهاندازۀ خودت موفقی. یا باید میرفتی در یک شرکت کارمند میشدی یک تومان، یک و دویست، یک و پانصد، دو تومان میگرفتی یا خودت نشستی یک سایت آوردهای بالا الان هم دو تومان درآمد داری. خوشحال هم هستی، خیلی هم خوب است. این هم موفقیت حساب میشود. چه اشکالی دارد؟ حالا میخواهی کارت را گسترش بدهی. میآیی میگویی: آقای طالبی، من میخواهم کار را گسترش بدهم میخواهم یک اپ (App) بنویسم. خب سایت را که دارم دیگر. میگویم: خب چرا میخواهی اپ (App) بنویسی؟ این است، این است، نصبش مشکل است، تبلیغات... میگوید: خب چه کار کنم؟ میگویم: الان مردم چه کار میکنند؟ میگوید: خب مردم را نمیدانم. چه کار میکنند؟ گفتم: خب قبل از اینکه با من حرف بزنی... آن آدمی که آمده بود دقیقاً اینطوری بود. ...داشتی چه کار میکردی؟ گفت: هیچ کار. گفتم: نه یک کاری میکردی. گفت: هیچ کار نمیکردم. گفتم: داشتی یک کاری میکردی. گفت: به قرآن هیچ کاری نمیکردم آقای طالبی. کمی نگاهش کردم، داشتم با تلگرامم ور میرفتم. گفتم: بارکالله! چرا بروی اپ (App) بزنی؟ چرا یک ربات تلگرام راه نیندازی؟ عضوگرفتن در ربات تلگرام خیلی راحتتر از نصب اپلیکیشن (Application) است. اتفاقاً رباتش هم راه انداخته الان. اتفاقاً همین دیروز هم... یک ماه پیش با هم اگر اشتباه نکنم یا سه هفتۀ پیش صحبت کردیم، چند روز پیش گفت: آقا ربات را راه انداختم. در همان روز اول صد نفر آمدند. یک تبلیغ خیلی باحال هم درست کرده و در چند کانال هم با بیستهزار تومان و سیهزار تومان... عددها را میبینی؟ با بیست تومان و سی تومان در کانالهای با چهلپنجاههزار عضو هم پخش کرده و آن روز گفت: آقای طالبی صدمین نفر هم آمد. سومین سفارشم هم همان جا آمد پول تبلیغاتم هم درآمد.
گاهی گزینههای خیلی بهتر از اپلیکیشن (Application) هست. جلوی چشمتان است، ربات. حالا جالب است. این فرد ربات را چسبانده به این فروشگاه ووکامرسش (WooCommerce)؛ یعنی اتوماتیک وارد ربات که میشوی آن کتگوری (Category) محصولاتش میآید. انتخاب میکند آخرین محصولات میآید. آنجا دکمۀ سفارش را میزند میگوید یا همین الان با این شماره تماس بگیر ما سریع برایت میفرستیم یا همین الان اینجا کلیک کن که سفارشت ثبت بشود. آنجا میگوید نام، نامخانوادگی، تلفن را بدهید ما برایت چه میکنیم. این هم سریعالسیر برایش میفرستد با همان ربات. ربات هم وصل است به ووکامرسش (WooCommerce). به همین سادگی است. عدد کوچکی هم داده فکر کنم سه و نیم اگر اشتباه نکنم یا سه و ششصدهفتصد پول داده بود یک ربات خیلی تمیز برایش نوشتند، چند تا تغییر و چند تا هم اطلاعات. ممکن است بگویید خب میتوانست اپ (App) هم بنویسد با همین عدد. کاری که این ربات میکند با این گزینهها و اینها را بچسبد به ووکامرس (WooCommerce) و غیره، زیر هفت، هشت، ده تومان نمینویسند تا جایی که من اطلاع دارم. دوماً تازه نوشتند باید بنشیند این را پروموت (Promote) کند. مردم را قانع کند این را نصب کنند اما ربات تلگرام یک استارت (Start) است. تق کلیک میکنند و میزنند! تبلیغ تلگرامی مفت است؛ بیست تومان، سی تومان، پنجاه تومان، صد تومان. شما یک تبلیغ بنری، کلیکی میخواهی ببندی در اینتورک (Anetwork) پانصد تومان استارتاپ (Startup) فیت است. نقطۀ شروع میخواهی بروی تست کنی ببینی آقا این تبلیغ میگیرد، نمیگیرد، چیست میگوید اول پانصد تومان بریز به حساب. حالا بعداً میتوانی پاوز (Pause) کنی تغییر بدهی اما علیالحساب پانصدهزار تومان بده. نمیگویم پانصد تومان پول زیادی است اما خیلیها با این پانصد تومان در تلگرام با یک ربات میتوانند خیلی موفقتر عمل کنند تا با تبلیغ کلیکی. پانصد تومان پول زیادی نیست اما آتشزدن پول کار سختی است میخواهد هزار تومان باشد نه پانصدهزار تومان. شما هزار تومانی را داخل جوب میاندازی؟ نه. خب چرا میخواهی بروی اپ (App) بنویسی؟ باز هم تأکید میکنم: دارم دربارۀ فروشگاه اینترنتی و اپ (App) برای فروشگاه اینترنتی صحبت میکنم. دربارۀ اپی (App) که یک سری آپشن خاص از گوشی میخواهد حرف نمیزنم. اینها را تفکیک کنید. نگویید طالبی گفته اپ (App) کلاً افتضاح است. نه، من دارم میگویم اپ (App) برای فروشگاه اینترنتی. بعد نمیگویم اپ (App) نزن. اپ (App) هم بزن خیلی هم خوب است، باکلاس هست. اصلاً فروشگاهت بزرگ شده، روزی پنجاه بسته داری میفروشی، ماهی ده میلیون داری سود خالص مثلاً داری مثال، چه اشکال دارد؟ سود یک ماهت را بگذار یک اپ (App) هم بزن خیلی هم شیک. یک تعدادی از مشتریهایت راضیتر میشوند، اینگیج (Engage) میشوند آنهایی که عادت دارند به اپ (App). اصلاً باید اپ (App) بزنی اینجا اما وقتی فعلاً ماهی یک تومان، دو تومان بیشتر سود نمیکنی چه کاری است که بخواهی ده میلیون تومان بدهی اپ (App)؟ خب با ربات این کار را انجام بده.
یا چند وقت پیش یک استارتاپ (Startup) خیلی خوبی ما با آنها داشتیم صحبت میکردیم. من هنوز اسمشان را نمیآورم تا رباتشان را بیاورند بالا. رباتشان را بیاورند بالا قطعاً من به شما معرفیشان میکنم چون استارتاپ (Startup) بسیار بسیار خوبی است. گفتند: آقای طالبی میخواهیم اپ (App) را بنویسیم و شروع کنیم. الان سایت گرفته به یک عددی رسیدهایم اینقدر شده، این اینقدر شده و الی آخر. گفتم: خب چرا اپ (App)؟ گفت: پس چه؟ گفتم: ربات. گفت: خب چرا؟ گفتم: به این علت. تا گفتم گفت: راست میگویی! گفتم: الان فعلاً که در ایران همه داخل تلگرامند. راحتتر هم هست، تبلیغش هم راحت است. پس نقطۀ شروع گاهی باید به اینها هم فکر کنیم. باز اینستاگرام گفتم مثلاً در حوزۀ بیتوبی (B2B) عملاً اینستاگرام کاربردی ندارد. من الان آدم دارم رفته سایت زده در حد مرگ! سی و هشت تومان اولش داده، فکر میکنم پانزده میلیون هم اخیراً داده. در یک حوزۀ خیلی خاص در حوزۀ بیتوبی (B2B) در حوزۀ حملونقل و ترابری بینشهری است. مثلاً بار منزل میخواهی از اینجا ببری مشهد. آنهایی که اثاثکشی میکنند و اینها یا یک سری بارهای خاص، بارهای کوچککوچک که تجمیع میشود و اینها. بعد سایت زده موفق نبوده راه افتاده رفته الان کانال اینستاگرام زده موفق نبوده، کانال تلگرام زده موفق نبوده. آمد گفت: آقای طالبی چه کار کنم؟ گفتم: خب از اول هم اصلاً اشتباه کردی سایت زدی. اینهمه هم پول دور ریختی. گفت: پس چه کار باید میکردم؟ گفتم: خیلی ساده است! عبارت تو حملونقل بینشهری است، عبارت تو این است و این است. یا باید یک سایت میزدی که سئو (SEO) بشود. این سایتی که تو زدی... این سایتش مانند علیبابا بود؛ دیگر محتوا و مقاله و اینها هم نداده بود کار سئو (SEO) هم انجام نداده بود البته. بکلینک (Backlink) و اینها هم نخریده بود چون دیگر پولی نداشت. تمام پولش را داده بود به سایت. آنجا ملت میرفتند انتخاب میکردند شهر مبدأ: تهران، مقصد: فلان. بار من: فلان. بعد تجمیع میکرد و فلان میکرد و اینها. حالا اینها قبلاً یک نرمافزار تحت ویندوز (Windows) ایکسپی (XP) هم داشتند که تلفنی این کارها را انجام میدادند. خود این نرمافزار تجمیع... تجمیع میدانید چیست دیگر؟ دیدهاید در فرودگاه که شما میروید، این ساکهایتان را که میدهید یکییکی میدهید اما وقتی که میخواهد برود داخل هواپیما اینطوری یک توری هم آمده این را بستهبندی کرده یا مثلاً از خارج از ایران کانتینرها که میآیند شما مثلاً چه میدانم از آمریکا، از کانادا، از استرالیا بستهای که برایتان میآید بستۀ شما که همینطوری ول نیست که. بستۀ شما میرود داخل یک سری جعبههایی کنار بستههای افراد دیگر با مبدأهای مختلف به مقصدهای مختلف. بعد اینها میرود داخل کانتینرهایی، بعد کانتینرها سوار کشتی میشود بعد این میشود یک اسم خارجی هم دارد که اینها را بستهبندی میکنند و حالا فورواردرها (Forwarder) فوروارد (Forward) میکنند و میفرستند و میآید و اینها. اینها همین را که در مقیاس بینالمللی است در حوزۀ داخلی داشتند انجام میدادند. بستههایی که از تهران میخواهد برود چند تا شهر؛ مثلاً میرود فرض کنید شیراز بعد بوشهر. سر راه در دوسه شهر هم یک قسمتی از اینها باید پیاده بشود از این ماشین برود تا بوشهر آخرین بستهها برسد. بعد در بوشهر هم برود برای شهرستانهای بوشهر و غیره. مثل همین کاری که پست میکند. حالا اینها آمده بودند سایت زده بودند پول زیاد داده بودند بعد اینستاگرام... هیچکدام از اینها لازم نبوده. تنها کاری که باید اینها میکردند که اتفاقاً ما ایده را دادیم اجرا هم کردند خیلی هم موفق بود، در همین سایتهای حوزۀ بیتوبی (B2B) و بیتوسی (B2C) که من در همان وبینار مقدمات بازاریابی دیجیتال هم این را قشنگ صحبت کرده بودم با شما. آنجا گفته بودم بازاریابی دیجیتال بدون سایت. حالا قدیم ایستگاه (Istgah) بود الان یک دو جین از اینها درست شده. اینها کار سئو (SEO) کردهاند، بازدیدکننده دارند و مخاطب دارند و همهچیز دارند تو فقط کافی است بروی آگهی بگذاری. حالا دیوار برای کار اینها نه، دیوار هم یک نمونهاش است، ایسام، شیپور، اینها تمامشان نمونههای مشابهش هستند. در حوزۀ بیتوبی (B2B) حالا به ارانیکو بخورد به ارانیکو، به فودیار بخورد به فودیار، از این Sakhtemoon.com، Sakhtemoon.com. آگهیات را ببری در این آگهینامههای تخصصی. یک کارمند گذاشته الان ماهی یک و دویست دارد میدهد، داخل منزل دارد کار میکند، در همۀ این سایتها مدام میرود آگهی میگذارد. در هفتهشت تا از این سایتها هم پنج تومان و بیست تومان و سی تومان میدهد بعضی از این سایتهایی که خب پولی هستند آگهیهایشان پولی است ولی بازخورد خوبی دارد. داخل همۀ اینها آگهی میدهد. کلهم اجمعین ماهی دو، دو و نیم دارد هزینه میکند با پول آگهیهای ویژهای که میدهد و پول این کارمندی که دارد این کار را انجام میدهد و درآمدش هم چند برابر شده خیلی هم راضی است. یک سال هم بهقول خودش با همین سایت و برو شرکت طراحی سایت و بیا و نمیدانم اینستاگرام و عکس بگذار و نمیدانم سوشیال مدیا مستر (Social Media Master) گرفته بود بهقول خودش. آن فردی که آمده بود استخدامش شده بود میگفت: من... گفته بود به او: من سوشیال مدیا مستر (Social Media Master) هستم! من استادکار سوشیال مدیا (Social Media) هستم. حالا در کار اینها اصلاً اینستاگرام کاری نمیتوانست بکند، تلگرام کاری نمیتوانست بکند. جای این کسبوکارش در این حوزه بود. یک سایت هم خیلی سادۀ تکصفحهای که در آن سایتهایی که آگهی ویژه میگذارد لینک سایت میتواند بدهد سایتش بیاید بگوید چه کار میکند؟ حالا الان دیگر یواشیواش که بازدیدکننده داخل این سایت راه افتاده بهخاطر آن بکلینکها (Backlink) و اینها، آن گزینههایی هم که دیگر بالاخره چهلپنجاه میلیون پول داده بود دارد کار میکند. یک عده هم میروند داخل سایتش میگویند این بسته را داریم از اینجا به آنجا اما هنوز هم 95% آدمها ترجیح میدهند... خب شمارۀ پنجرقمی دارد. ...شمارهتلفن را بردارند بگویند: آقا یک بسته داریم از اینجا به آنجا. بگوید الان پیک را میفرستم. پیک برود بستهشان را بگیرد. میخواهم بگویم تصمیمگیری اینکه کدام ابزار را استفاده کنید خیلی جالب است، خیلی نکتههای مهمی دارد. اینها را پس باید حواسمان باشد. اینکه ما یک ایده داریم یا یک کسبوکار موجود در فضای مرسوم و موجود داریم میخواهیم ببریم در حوزۀ دیجیتال، بدو بدو برویم اپ (App) بزنیم، بدو بدو برویم سایت بزنیم، بدو بدو برویم کانال تلگرام بزنیم، بدو بدو برویم اینستاگرام و الی آخر الزاماً اینطوری نیست. اینها یک مقدار فکر میخواهد. یک مقدار چشمانتان را ببندید کمی فکر کنید موفقهای حوزۀ من اینجا کجا دارند کار میکنند؟ من این اپ (App) را چرا باید بنویسم؟ چقدر هزینه میکنم؟ اپ (App) را نوشتم چگونه منتشرش باید بکنم؟ بعد چشمانمان را باز کنیم برویم یک آنالیز بکنیم، شکستخوردهها را ببینیم آنهایی که سایت زدهاند. یعنی فقط ایده تا حالا به فکر من رسیده؟ من ایکیوسان هستم فقط؟ یا نکند قبل از من هم ده نفر این را زدند شکست خوردند؟ معنیاش این نیست که من هم شکست میخورم ولی حداقل بروم شکستخوردهها را ببینم چرا شکست خوردهاند، من آن اشتباهات را نکنم. اگر آنها باید حائز شرایطی میبودند تا موفق بشوند و نبودند من تلاش کنم حائز آن شرایط بشوم. صحبتم را جمعبندی میکنم: اینطوری شروع کردیم که یک ایدهای داریم. اینکه در چه فضایی کار را شروع بکنیم اهمیت پیدا میکند. یک شرط خاص را من استثنا قرار دادم، گفتم وقتی شما برند (Brand) باشی یا پول خفن داشته باشی، دستت داخل جیبت باشد، از نظر مالی هیچ مشکل و محدودیت و اینها نداشته باشی، آنجا اصلاً مجبوری که هم شبکههای اجتماعیات را از روز اول سنگین بروی، هم نمیدانم کانال اینستاگرام، فیسبوک، چه میدانم صفحۀ اینستاگرام، کانال تلگرام، هرچه که به فکرتان برسد، هرجا که لازم است باشید، اپلیکیشن (Application) داشته باشید سایت هم بزنید. تبلیغ هم بدهید، هم تبلیغ کلیکی، هم تبلیغ ویدئویی و غیره؛ اصلاً صداوسیما، اصلاً بیلبورد در همت. برند (Brand) هستی، پول داری نمیتوانی کوچک شروع کنی. کوچک شروعکردن اصلاً برایت افت دارد. من دربارۀ اینها صحبت نکردم. گفتم اینها به کنار. دربارۀ شرایطی صحبت کردم که شما منابع محدود داری. یک ایدهای داری میخواهی اجرایش بکنی یا نه، یک کسبوکاری داری میخواهی وارد فضای دیجیتال بکنی، میخواهی کسبوکار را اینترنتی هم بکنی. از این مشتریها و از این ماهیهایی که در دریای اینترنت دارند شنا میکنند به قلابت بیندازی. انتخابکردن اینکه اپلیکیشن (Application) بنویسم یا سایت یا هر دو با همدیگر یا گزینههای دیگر مثل اینستاگرام، مثل تلگرام یا نه، از ابزارهای موجود مثل ابزارهای بیتوبی (B2B)، بیتوسی (B2C) که در فایل صوتی قبلی هم دیگر صحبت کرده بودم در این فایل صوتی به آن اشاره نکردم. گفتم در آن فایل صوتیام مثل دیوار و شیپور و ایسام و حوزۀ بیتوبی (B2B) را گفتم، بیتوسی (B2C) را گفتم، سیتوسی (C2C) را گفتم. این خودش یک استراتژی است که تشخیص بدهیم نقطۀ شروع ما کجا باشد و مهم است که بدانید که چگونه باید انتخاب کنید و گفتم از نظر من، عادل طالبی، وقتی منابع من محدود است فقط در شرایطی خودم را در دام نوشتن اپلیکیشن (Application) میاندازم که آن ایدهام اصولاً نیاز به فیچرهایی (Feature) که در گوشی هوشمند وجود دارد به آن نیاز داشته باشد؛ یعنی نیازمند این فیچرها (Feature) باشد مثل صوت، مثل جیپیاس (GPS)، مثل دوربین، مثل عکس و فیلم لحظهای، مثل اینها و چند نمونه برایتان زدم. در غیر این صورت گفتم سایت گزینۀ بهتری است، مزایایش هم گفتم مثل سئو (SEO)، مثل ایجاد بکلینک (Backlink) از سایتهای دیگر، مثل تبلیغ کلیکی. اینکه خود نصب اپلیکیشن (Application) و دانلودش یک ماجرا دارد و ریزش بسیار زیادی دارد. شما به صد نفر صفحۀ اپلیکیشن (Application) را در سایتت نشان میدهی، یک نفر ممکن است مثلاً کلیک کند برای دانلود اما ممکن است پنج نفر فرم را برایت پر بکنند. کانورژن ریت (Conversion Rate) خیلی بالاتر است در سایت نسبت به اپ (App). بعد گفتم تنها شرایط هم اینها نیست؛ خیلی وقتها کسبوکارها را حتی میشود راحتتر روی اینستاگرام، روی تلگرام راه انداخت. باز مرور کردم شما یک سایت داری، یک کسبوکارِ فعلاً اوکی داری میخواهی اپ (App) بنویسی. گفتم ننویس. میتوانی ربات بنویسی، ممکن است ربات گزینۀ بهتری باشد. مشتریهایت الان کجا هستند؟ به این سؤال جواب بده تو هم برو آنجا. مشتریهایت در اینستاگرام هستند برو اینستاگرام . مشتریهایت در تلگرامند برو تلگرام. چرا اپ (App)؟ اپ (App) را بگذار گزینۀ آخرت. خیلی خوب! امیدوارم که این فایل صوتی هم موردتوجهتان قرار گرفته باشد.
امیدوارم که راضی بوده باشید. مثل همیشه ممنون میشوم بازخوردهایتان را برای من بفرستید. بازخوردهای شما کمک میکند که من مسیر آینده را تشخیص بدهم و بدانم که محتوا را به چه شکلی تولید بکنم و نیاز شما چه چیزی هست. از همۀ کسانی که محبت میکنند غلطهای املایی، اشتباهات لپی من را به من یادآوری میکنند خیلی خیلی متشکرم، خیلی ممنونم. خیلی محبت میکنید. دربارۀ تلفظ انگلیسی کلمات من بارها صحبت کردهام. در یکیدو روز اخیر یکیدو بار دوباره اشاره داشتم. من چون قبلاً در فایلهای صوتی به آن اشاره کرده بودم. گفتم آقا ما زمانی انگلیسی را یاد گرفتیم -من خودم را دارم میگویم- که با ترکۀ آلبالو به ما یاد میدادند و من الان قشنگ یادم است. معلم انگلیسی دورۀ راهنمایی ما یک آقایی بود سبیلهای سفیدی داشت، آنقدر سیگار کشیده بود هم زرد شده بود. بعد قشنگ یادم است که ولیو (Value) را میگفت والو! این را خوب یادم است و من هنوز هم ولیو (Value) را خیلی وقتها میگویم والو. اِبَوت (About) را میگفت اِبُت. قشنگ اینها را یادم است. آن موقع واقعاً دستگاههای پخشِ نمیدانم صدا و اینها نبود، واکمن هنوز نیامده بود. ما دبیرستان بودیم واکمن آمد. در ذهن ما تلفظها با همان تلفظی که به ما معلم میگفت نشست. کتابهای قدیمی هم آنها که دیدهاند، دیدهاند دیگر. کلمۀ انگلیسی را نوشته بود بعد با حروف فارسی با اَ، اِ، اُ تلفظش را نوشته بود. ما با همانها یاد گرفتیم انگلیسی را. من خیلی تلاش کردم و خیلی از تلفظهایم را اصلاح کردم تا الان اما باز هم خیلی از چیزها همینطور از دهانم در میرود. ممکن است حواسم جمع باشد دقیق بگویم اما خیلی وقتها از دستم در میرود و با تلفظ غلط میگویم. بابت تلفظهای غلطم هم عذرخواهی میکنم. تلاشم را دارم میکنم که تلفظم را درست بکنم که شما را کمتر اذیت بکنم. ممنون میشوم اگر این فایل صوتی و فایلهای صوتی دیگر کانال را اگر مناسب میدانید، اگر مفید میدانید در گروههای دیگر برای افراد دیگر بفرستید و حتماً یک ریکامندیشن (Recommendation) زیرش؛ چون فایلهای صوتی را معمولاً بدون توصیۀ شخص شما که داری الان صدای من را میشنوی کسی گوش نمیکند. یعنی اگر داخل گروه گذاشتی، هیچکس به آن گوش نمیکند چون من مهم نیستم یا کانال کاروکسب مهم نیست. مهم خود شمایی که الان داری این فایلها را گوش میکنی و آن جملهای که مینویسی بچهها به این گوش کنید خیلی مفید است، وقت بگذارید. آن است که باعث شنیدهشدن میشود. بنابراین محبت میکنید وقتی که فوروارد (Forward) میکنید حتماً یک ریکامندیشن (Recommendation) هم میگذارید. خیلی خیلی ممنونم از شما که کانال کاروکسب را به دیگران هم معرفی میکنید. امیدوارم محتواهایی که داخل کانال قرار میگیرد مورداستفادهتان باشد. خدانگهدار.
نویسنده: عادل طالبیهر نوع استفادهای از محتوای سایت آزاد است. هر جا دوست داشتید با یا بدون ذکر منبع، استفاده کنید. اگر لینک بدهید که... ممنونم! فالو باشد که فبهاالمراد ❤️