سلام من عادل طالبی هستم و در این فایل صوتی میخواهم دربارهٔ یک ایدهای که آقای کوروشی مطرح کردند صحبت بکنم. آقای کوروشی یک ایدهای را گفتند که حالا من دربارهٔ آن صحبت میکنم اما توصیه میکنم فایل صوتی یا ویدئویی صحبتهای آقای فریدون کورنگی را مؤسس شتابدهنده مپس هستند را امروز گوش کنید ۴۰ دقیقه است هم ویدیو آن را گذاشتم هم فایل صوتی آن را متأسفانه من دیر به فکرم رسید که این صحبتهای این عزیز را ضبط کنم. صحبتها فوقالعاده بود خیلی خیلی صحبتها نکته داشت حتماً این ۴۰ دقیقه صحبتهای آقای کورنگی را گوش بدهید. همهچیز در آن بود از مصائب ما با دولت بود شتابدهنده بود سرمایهگذاری بود ایده بود استارتاپ بود و غیره.
حال چرا میخواهم ایدهٔ آقای کوروشی را با همدیگر صحبت بکنیم؟ میگویم بروید اول صحبتهای آقای کورنگی را گوش کنید چون یک جای آن حرف خیلی قشنگی زد .آقای کورنگی یکجایی در وسط صحبتهایش دربارهٔ ایده صحبت میکند میگوید در امریکا هم یک ضربالمثل هست که یک دو جین ایده یک دو جین فکر میکنم میشود ۱۲ تا ۱۰ سنت همان ایده ۲۰۰۰ است یعنی ایده ارزشی بهتنهایی ندارد و آنجا یک سری صحبت میکند که به نظر من آن را حتماً گوش کنید.
حالا ایدهٔ آقای کوروشی را هم با همین دید نگاه میکنیم، یعنی میخواهیم یک ایدهٔ دوهزاری را بگیریم و بعد بگوییم این ایدهٔ دوهزاری، البته توهین نمیکنم به آقای کوروشی خود آقای کوروشی از دوستان بسیار خوب من است و خودش با صحبتهای من موافق است میخواهیم این ایدهٔ دوهزاری را تبدیل کنیم به یک ایدهٔ یکتومانی، یک یکتومانی بیارزد و بعد اگر توانستیم به شکل درستی اجرایش بکنیم. احتمالاً میلیونها یا میلیاردها میتواند بیارزد تأکید هم میکنم که در صحبتهای ما درواقع آنالیز جدی انجام نمیشود یا تنظیم استراتژی انجام نمیشود چون اولاً استراتژی را با فایل صوتی انجام نمیدهند دوما اینطوری که من پشت میز نشستم و دارم فایل صوتی ضبط میکند انجام نمیدهند.
درواقع بیشتر یک طوفان فکری یکنفره است من دارم بلندبلند فکر میکنم چون در تدوین استراتژی ما میرویم کار میدانی انجام میدهیم. حالا میگویم ایده چه است بعد میفهمید که چرا در این ایده ما میرویم مثلاً لوازمیدکیها را نگاه میکنیم، میرویم در تعمیرگاههای خودرو، میرویم نمایندگیهای خودرو، میرویم باکسانی که سوار ماشین هستند مصاحبه میکنیم. در این مصاحبه حتماً قواعدی را که در آن کتاب خوب تست مامان مطرحشده است را مطرح میکنیم بعد میرویم مرکز مثلاً وزارت بازرگانی در قسمت صنایع آمار میگیریم، اطلاعات میگیریم، جدول میگیریم، دیتاشیت میگیریم و آنالیز میکنیم بعد طبق این آنالیزها و برآوردها یک پلان استراتژی تنظیم میکنیم و یک برنامهٔ اجرایی تنظیم میکنیم یک ماکت از آن میسازیم اسمش را میگذاریم، ران میکنیم اگر دیدیم با پیش فرضهای ما میخواند آن موقع میرویم و سرمایه را تزریق میکنیم و گسترشش میدهیم.
پس آن صحبتی که من میخواهم چند دقیقهای حالا چند دقیقهای که خودتان می دانید چند ۱۰ دقیقهای دربارهٔ آن صحبت بکنم و این ایده را بیاییم با همدیگر چکش کاری کنیم فقط یکجور چکشکاری ایده است.
یک پیت حلبی را در نظر بگیرید مربعی است میخواهید این را تبدیلش کنید به دایره یک چکش هم دستتان است آن را میزنید قطعاً اینیک استوانه نمیشود اما در یک حد قابل قبولی ممکن است شبیه استوانه بشود. دیگر الان این صحبتهایی که من میکنم در همین حد است حالا من برای قشنگی اسم فایل صوتی را چه میگذارم، میگذارم استراتژیهای ورود به بازار شمارهٔ مثلاً 5، 6 نمیدانم شمارهٔ چند است الان فکر کنم شماره ۵ است احتمالاً، اما واقعیت این است که استراتژی ورود به بازار نیست این فقط یکجور تحلیل است تحلیل اولیه است و بیشتر بلندبلند فکر کردن من است.
برویم سراغ آقای کوروشی و ایدهٔ آنها. آقای کوروشی گفته است طالبی سلام یک ایده به ذهنم رسیده است. یک اپلیکیشن یا سایتی درست بشود که بیاید لوازم جانبی تمام خودروها را بررسی کند، حالا ازنظر قیمت کیفیت دوام و غیره بعد بیاید خودروها را بررسی کند بعد خودش لوازمیدکی بفروشد حال توانست خودش خودرو را هم بفروشد و غیره البته خودشان هم اشاره کردند که این ایده ایدهٔ خام است و خیلی جای کار دارد پس کلیات ایده مشخص است.
استراتژی اولیه آنها این است که نیاید یک سایت فروش لوازم خودرو یا خود خودرو را بزند بیاید یک سایت کانتنت مارکتینگ بزند که در آن لوازم را معرفی کند، خودروها را معرفی کند ازنظر قیمت و کیفیت و دوام و غیره، آنالیز انجام بدهد، اعتماد مخاطب را جلب کند با استفاده از روشهایی که در اینباند مارکتینگ هست مخاطب جمع کند و بعد برود فروشگاه را در کنار آن بیاورد بالا. این تقریباً اگر بقیهٔ فایلهای صوتی من را هم شنیده باشید همان استراتژی است که ما در تیزلند به کار بردیم. ما آمدیم تیزلند را راه انداختیم مخاطب جمع کردیم و بعد دو تا فروشگاه اینترنتی کتاب کنارش راه انداختیم، نرفتیم روی فروشگاهها به طور مشخص مارکتینگ بکنیم ما اینباند مارکتینگ کردیم سئو کردیم، کانتنت مارکتینگ کردیم در تیزلند مخاطب را میآوریم و بعد هدایت میکنیم در این فروشگاههای اینترنتی کتابمان و بازی و کتاب فکری و کتاب کمک آموزشی و انواع و اقسام محصولاتی که مربوط به دانشآموز است. این هم تقریباً ایده این است.
ایدهٔ اصلی، درواقع بیزینس مدل مشخصی که اینجا مطرحشده است در ایده این است که ما لوازم خودرو بفروشیم. اگر فایل شماره یک استراتژی را خوانده باشید گوش کرده باشید درواقع در همین کانال kar_kasb من آنجا صحبت کردم گفتم که وقتی ایده خیلی بزرگ است یا رقبای خیلی خیلی بزرگی داریم یکی از استراتژیهای خوب توجه به نیچ مارکت است. خودرو هم خیلی گسترده است. ما انواع و اقسام خودروها را داریم مصرفکنندههای آنها هم خیلی متفاوت است. رفتار مصرفکنندهها هم متفاوت است، رفتار خرید متفاوت است، پرسوناها خیلی گسترده است. من الان بیایم برای ماشینهای لاکچری مثل لکسوس و بی ام و و بنز و اینها بخواهم کار کنم آنهایی که بنز سوار میشوند و بی ام و سوار میشوند و لکسوس سوار میشوند و ماشینهای پورشه و اینها سوار میشوند. اصلاً رفتار مصرفکننده به شکل خاصی است تعداد خاصی تعمیرگاه و بهاصطلاح واحد خدماتی ویژه است که آنها اصلاً به آنها اعتماد میکنند و ماشین به این گرانی را فقط به آنها میسپارند یا به نمایندگیهای رسمی آن ماشین میسپارند و یک مقداری الان شاید زمان مناسب برای ورود به بازار در اینترنت نباشد.
بازهم میگویم این مطلبی که الان دارم میگویم من حرف میزنم و بلندبلند فکر میکنم ممکن است اشتباه باشد. گفتم این فقط در شرایطی میتواند این حرفهای من درست باشد نه این جملهٔ من همهٔ جملاتی که دارم در این فایل صوتی میگویم و همهٔ جملاتی که در بقیهٔ فایلهای استراتژی ورود به بازار گفتم از این دسته فقط وقتی میتواند درست باشد که ما بررسی میدانی بکنیم، برویم مصاحبه بکنیم، برویم نظاره بکنیم رفتارشان را ببینیم، برویم با نمایندگیها صحبت بکنیم، برویم با لوازم قطعات یدکی فروشیها صحبت کنیم، برویم بهاصطلاح در وزارت صنعت و معدن و تجارت اطلاعات واقعی کسب کنیم، چند تا ماشین اصلاً داریم؟ چند تا چه میدانم مالکین زن هستند؟ مرد هستند؟ روش خریدشان، ممکن است همینی که من میگویم به این سادگی نیست! بروید تشخیص بدهید که نه مالکین بنز و بیامو و لکسوس و پورشه و چه میدانم لامبورگینی و هر چه که زن باشند اتفاقاً اینترنتی بشود برایشان کار کرد، این دیگر در تست بازار به دست میآید، این دیگر در مصاحبهها به دست میآید، این دیگر در آنالیز و بهاصطلاح اقدام میدانی به دست میآید.
الان فعلاً همینطوری که من نشستم پشت این میز و لم هم دادم و دارم فکر میکنم کمی بعید است که کسی که بنز سوار میشود را بیاوریم در اینترنت برویم سراغ یک تیپ دیگر از خودروها. یک تیپ دیگر از خودروها این ماشینهای گرانقیمت غیر لاکچری هستند مثل آزرا و تویوتاهای مختلف نمیدانم این ماشینهای کرهای، هیوندا و از این صحبتها. یک تیپ دیگر از ماشینها را داریم ماشینهای چینی هستند ادای آن را درمیآورند ولی آن نیستند مثل ام ویام، ایکس ۳۳ و ایکس ۶۰ و نمیدانم چقدر، چه بود اسمش؟ جک و از این صحبتها دیگر؛ اسم این ماشینهای چینی را من خیلی وارد نیستم خیلی اهل ماشین نیستم. یه تیپ دیگر از ماشینها را داریم که اینها تولید داخل هستند ولی قیمت بالایی دارند مثل کیاسراتو و این تیپ ماشینها یک تیپ دیگر از ماشینها را داریم مثل پژو و ۲۰۶ و ۴۰۵ و النود و اینها در یک رنج قیمت مشخص و یک تیپ دیگر از ماشینها را داریم مثل پراید و تیبا و اینها. باز یک تیپ دیگر داریم در همین رنج قیمت مثل mvm نمیدانم چند است آن ماشین کوچکی که مثل پراید میماند عین دوو ماتیز میماند خلاصه آن هم هست دیگر ازنظر قیمتی.
ببینید سگمنتهای مختلف داریم با رفتارهای متفاوت خرید با بودجههای مختلف با تیپهای مختلف با افراد مختلف با نگاههای مختلف کلاً خیلی پرسوناهای مختلف داریم باید ببینیم کجای اینها میشود وارد شد، اینها کدامشان نیازشان جدیتر است و به سمت اینترنت هم گرایش دارند و راحتتر میشود آنها را قانع کرد که از اپلیکیشن یا از سایت ما استفاده کنند یا اصلاً سرچ میکنند. آیا اصلاً کسانی که بنز سوار میشوند میآیند در اینترنت دنبال ماشین ؟ من حالا یک آنالیز شخصی داشتم بنابر دلایلی برای پروژهٔ دیگری بود یک تحقیق بازار بود نه در این حوزه، برای یک کار دیگر میخواستیم سرچکنیم ماشین اینها را هم مد نظر قرار میدادیم.
آنهایی که ماشین چینی میخرند یک رفتار خاصی دارند. اینها کسانی هستند که پول چه میدانم آزرا و پرادو و اینها را ندارند اما دلشان آن را میخواهد و اغلب هم در اینترنت دنبال این چیزها هستند یعنی R آنها در تست بلبین بالا است چون ما تست بلبین هم از آنها بنا بر دلایلی گرفتیم، تستهای شخصیت شناسی هم از آنها گرفته بودیم. البته برای یک حوزهٔ دیگر داشتیم کار میکردیم مدل ماشین و نوع ماشین هم در آن پرسشنامه بود. الان من یکچیزهایی یادم است که در آن پرسشنامه ما کسانی که ماشینهای چینی مثل جک و مثل نمیدانم این ام وی امهای معمولی نه، آن ایکس 33 و ایکس 66 را میخرند، در اینترنت هم زیاد سرچ میکنند. حالا آنجا سرچهایشان را کامل در آورده بودیم که چه چیزهایی سرچ میکنند دنبال چه چیزهایی سرچ میکنند بعد اگر سرچ کردند احتمال خریدشان چقدر است؟ و یک تحقیق بود که من بیش از این اجازه ندارم دربارهٔ آن صحبت کنم. اما مثلاً اگر من بخواهم وارد این حوزه بشوم میآیم در این حوزه بنابر تحقیقی که قبلاً داشتم این حوزه حوزهٔ جذابتری است. یکی از دلایل آن می دانید چه است؟
دربارهٔ پژو و النود و اینها و همینطور پراید و غیره کلاً اطلاعات کافی در بازار است. تعمیرکارها هم خوب میشناسند ولی ماشینهای چینی را خیلی نمیشناسند. آن ماشینهای گرانقیمت را هم اغلب میروند در نمایندگی، هرکس از آن اطلاع ندارد و آنها هم زیاد دنبال اطلاعات فنی نیستند. پس اگر من بخواهم نیچ مارکت انتخاب کنم گفتم که استراتژی من اینجا بیشتر به نیچ مارکت گرایش خواهد داشت که دلیلش را هم گفتم به دلیل گسترده بودن بازار، متفاوت بودن رفتار مصرفکننده و اینکه من نمیتوانم لااقل در پلان اولم مخصوصاً mvp خودم بیایم یک ابزار خیلی کامل و یک محتوای خیلی گسترده برای همهٔ حوزهها قرار بدم، نیچ را انتخاب میکنم.
نیچ را هم با این دلایلی که گفتم و البته با یکسری دلایل دیگر که ازجمله آن این است که اطلاعات مشتری قبلی را ممکن است ارائه بکنم ارائه نمیدهم، میآیم نیچم را این جا میزنم یعنی میروم فوکوس میکنم روی آن گروه و آن دسته که ماشینهای چینی میخرند که مثلاً فرض کنید نه میخواهند متعلق به دستهای باشند که پژو و النود میگیرند و همینطور آرزوی پرادو و سانتافه و اینها را دارند. حالا با توجه به بودجهٔ خود میروند این را میخرند دربارهٔ ماشینهای چینی هم اطلاعات کافی وجود ندارد در عموم و اینها با خیلی از مشکلات مواجه میشوند با این ماشینها که اطلاع هم ندارند، خیلی از تعمیرگاهها هم اطلاع ندارند، نمایندگی هم به تعداد لازم و کافی به گستردگی پارس خودرو و ایران خودرو سایپا و اینها ندارند. بنابراینیک مقدار اگر جایی باشد که یک سری اطلاعات به آنها بدهد احتمال استقبال از آن زیاد است.
پس من در این پلانی که آقای کوروشی گفته و گفته بیاییم یک سایت کانتنت مارکتینگ درست کنیم و در این سایت کانتنت مارکتینگ یکسری اطلاعات ارائه بدهیم تا بعد بتوانیم برویم به آنها لوازم بفروشیم فوکوس اولم یا آن mvp من یا آن نیچ مارکتی که میزنم این حوزه است.
حالا باید چه کار بکنم؟ کاری که باید انجام بدهم این است که باید بروم افرادی را پیدا بکنم که این ماشینها را میشناسند و متخصص باشند. ممکن است ایده اولیه این باشد که دیدید دیگر این جوانهای استارتاپی خیلی باحال هستند تا این را می گویی سریع میگویند، یک بشکن میزنند اینطوری برویم یک شبکهٔ اجتماعی بزنیم عین اینستاگرام و فیسبوک و تلگرام، اینطوری هم بشکن بشکن میزند و دارند کیف میکنند صاحبهای این ماشینها بیایند در این اپلیکیشن و با همدیگر به اشتراک گذاری تجربیات اتفاق بیفتد. شبکهٔ اجتماعی کسانی که ماشین چینی دارند، آخ جون بدویم برویم به یک شتابدهنده ایدهٔ خود را بدهیم، اما نه اینها فقط یک قصه است، یک تصور شما است؛ یک اپ هم زدیم همه چی هم عالی خیلی هم خوب کار کرد حالا برو اینها را پیدا کن بیاور پس این استراتژی درستی نیست. من اگر بخواهم این را بچینم شاید بروم سراغ چند تا از این متخصصهایی که در خود این تعمیرگاهها دارند کار میکنند حالا یا اگر سرمایه گذار هستم یا خودم یا ارتباطاتی داشته باشم رانت داشته باشد و الیآخر بروم با واردکنندهها و با مراکز بهاصطلاح خدمات پشتیبانی ماشینها ارتباط بگیرم و با همدیگر قرارداد تفاهم همکاری ببندیم، پلان پروژه خودم را ببرم به آنها ارائه بدهم و آنها را قانع کنم که بیایند با من همکاری کنند و من در عوض آنها را معرفی کنم. یا نه بروم تعدادی از اینها را که آنجا کار میکنند خیلی سخت نیست من یک پروژهٔ دیگر در همین حوزه خودرو ارائه دادم خیلی هم راحت بود حالا حوزه آن با این ایده متفاوت بود، رفتم یک روز آنجا ایستادم بعدازظهر کسانی که آنجا بودند شیفتشان تمام شد داشتند میآمدند بیرون با تکتکشان صحبت کردم، آقا اینطوری یک کار کوچکی داریم شما بیایید در مغازهٔ ما بایستید این کارها را انجام بدهید، به آن بهانه آنها را آوردیم، اینها هم ساعت ۵ و ۶ تعطیل میشدند برای سه ساعت مثلاً آن موقع حقوقی که اینها میگرفتند یک و نیم میلیون بود. ما گفتیم برای همان سه ساعت به شما ۷۰۰ میدهیم یعنی نصف حقوق برای سه ساعت، خیلی هم اوکی بودند واقعاً بهترین گزینهها را هم آوردیم بعد از آنها اسم بهاصطلاح سرکارگرشان را پرسیدیم آنهایی که دوره گذرانده بودند را پرسیدیم، این که اینها همدیگر را میشناسند مثلاً میدانند یک حسن صافی است مثلاً اینها می دانید دیگر برای همدیگر اسم میگذارند در این تعمیرگاهها حسن صافی و علی چلاق از این صحبتها دارند.
یک حسن صافی داریم آن مثلاً خدای فلان است خدای ۲۰۶ است در کجا است؟ مثلاً در تعمیرگاه شمارهٔ ایکس، یک علی چلاق بود انموقع ما پیدا کردهبودیم خیلی هم بچهٔ خوبی بود و فوت هم کرد بیچاره سکته کرد متأسفانه خداوند رحمتش کند، او هم در یک تعمیرگاه دیگری بود پایش میلنگید به او میگفتند علی چلاق، مرسوم است متأسفانه در اینها اسم میگذارند روی همدیگر، خلاصه آن هم ما فهمیدیم که از آنکسانی است که به قول خودشان میگفتند چه میدانم پژو باید بیاید از این یاد بگیرد که ۴۰۵ را چگونه ... میکنند و اینها.
خلاصه اینها را ما خیلی راحت با همین ترفند ساده به دست آوردیم و بعد آنها را میآوردیم آنجا، اول آنها را بردیم تعمیرگاه چند روز تعمیرگاه کار کردند به اسم تعمیر کردن بعدش هم آنها را بردیم در استودیو یک ماشین گذاشتیم آنجا گفتیم حالا این مواردی را که ما میگوییم در اینجا توضیح بده، میخواستیم یک دیویدی آموزشی استفاده از آن ماشین خاص را تولید کنیم بهعنوان اشانتیون ماشین تحویل بدهیم. حالا دارم میگویم با این روش با این ترفندها آدمهای خبره را و آدمهای خبره الزاماً مهندسهای مکانیک اتوکشیدهٔ فارغالتحصیل دانشگاه شریف احیاناً بعضاً پرمدعا البته همه نه، توهین نمیکنم اما بعضاً پرمدعا هستند و در شرکت مگا موتور و ایکس موتور و ایگرگ موتور کار میکنند نیست، گاهی متخصصان همین آدمهایی هستند که با زبانی صحبت میکنند که ما عادت داریم صدایشان را بشنویم در تعمیرگاهها، ما خیلی وقتها راحتتر اعتماد میکنیم به حسن آقا تعمیرکار محلمان که تعویض روغنی بود، او با یک لحن خودمانی میگفت عادل جون این را عوض کنم یا نه روغنش را عوض کردم این را هم باید ببینم. میرود پایین و میگوید آقای طالبی نگاه کن پیچش شل است سفتش کنم؛ میدانید من به این آدم اعتماد میکنم و احساس میکنم این کاره است، اگر یک نفر بیاید بگوید جناب آقای طالبی اگر اجازه بفرمایید من در زیر ماشین شما دو عدد پیچ را سفت کنم میگویم نه تو را قرآن دست نزن نه تو را خدا تو با این اتوکشیده که داری حرف میزنی من نمیدانم میخواهی با آن پیچ چه کار کنی اما، آن با آن داشمشتیگری میگویم تو هرچی طلبه هستی برو اوکی است، تو هرچی بگویی همان است.
میخواهم بگویم حواسمان باشد تولید محتوا الزاماً این نیست که برویم یک مهندس پیدا کنیم برداریم بیاوریم خیلی شیک توضیح بدهد و ما محتوا بگذاریم گاهی لازم است که، ما عادت کردیم یک مکانیک اینطوری حرف بزند باید برویم آدمی که اینطوری حرف میزند را پیدا کنیم بیاوریم این محتوا را تولید کند، حالا ویدیو بگذارد و الیآخر؛ بعد رویکرد محتوا چه باشد، استراتژی محتوا چه باشد، باید روی این کار بشود. مثلاً بیاییم شرایطی که احتمالاً این ماشینها با مشکل مواجه میشوند را بگوییم مثلاً آقایی که mvm۵2۵حالا هرچه که هست یاایکس ۶۶میخری در جریان باش این ماشینها در این شرایط این اتفاق برایشان میافتد، اگر اینطوری شد این کار را بکن اگر ماشین خاموش شد و روشن نمیشد این کار را بکن، اگر سوئیچت قفل شد ماند داخل این کارها را میتوانی انجام بدهی.مثال میزنم من قدیمها یک ماشینی داشتم ما میخواستیم این را باز کنیم باز نمیشد آن آقا آمد گفت ببین هیچ شیشهای را نشکن چون شیشهٔ جلویی اینقدر قیمتش است، در آن را هم بخواهی باز بکنی این ماجرا را دارد روکش در باز نمیشود عملاً، شیشهٔ عقب را یعنی شیشهٔ عقب اصلی را بشکنی به نفعت است. باید از شیشهٔ عقب بروی داخل و در ماشین را قفل کنی هزینهٔ آن کمتر است از اینکه شیشهٔ سمت راننده یا سمت شاگرد را بشکنی چون آنجا انداختنش چون برقی بود دردسر بود.
میخواهم بگویم یعنی ببینید اینها اطلاعات است؛ تو گیر کردی سوئیچ هم در ماشین گیرکرده است هیچ کاری هم نمیتوانی بکنی میخواهی بروی مثلاً در یک چه میدانم بیابان گیرکردهای من میتوانستم آن شیشه را بشکنم و بالاخره کار خودم را راه بیندازم اما بعد میآمدم تهران شیشه آن موقع آنطور که به من گفتند آن شیشه ۱۵۰ تومان خرجش بود شیشهٔ عقب آن موقع ۶۰ تومان بود و بعد برای شیشهٔ جلو احتمالاً مجبور میشدیم آن گیرهٔ بالابر اتوماتیکش را هم عوض کنیم، یک ماشین آمریکایی خاص بود اما شیشهٔ عقب بهراحتی جا میافتاد و یک درزگیری و کارهای دیگری که انجام میدهند و الیآخر.
میخواهم بگویم بعضی وقتها همین دست اطلاعات است که موردنیاز افراد است حالا تو بیا یک سایتی با یک چنین محتوای کاربردی که آن مشتری الان واقعاً نیاز دارد و هیچ جایی هم وجود ندارد گیر نمیآید و در دفترچههای خودرو هم نمینویسد که اگر ماشینت گیر کرد در بیابان برو شیشهٔ عقب را بشکن، میگوید؟ نه نمیگوید یا با این روش میتوانی این کار را بکنی و یا آن، اصلاً لاستیک عوض کردن را یاد بدهند خیلی از این ماشینها را من یادم است دفعهٔ اولی که، من قبلاً پیکان داشتم بعداً رفتم شاید ده، پانزده سال پیش یک پراید صفر خریدم اما برای پیکان قشنگ یادم است دیگر، یک دستهای داشت یکچیز بزرگی بود اینطوری میرفت داخل یک سوراخی بعد آن را میچرخاندیم بعد ماشین میآمد بالا بعد چرخش را باز میکردیم و عوض میکردیم من پراید گرفته بودم نیم ساعت داشتم در سرم میزدم که این پراید را چطور بیاوریم بالا تا چرخ پنچرش را عوض کنم! همین کار راحت، جک این ماشین چگونه کار میکند کجا بزنید درست است، من بعد جک را یک جای اشتباه زدم بعد یک در رفت فقط شانس آوردم خواست خدا دستم زیرش نماند، افتاد زمین بعد دو سه نفر آمدند کمک کردند و فهمیدم باید جک پراید را بیندازی داخل یک بهاصطلاح یک آهنی هست بهاصطلاح شیاری هم روی آن جک بود باید آن میافتاد روی این شیار و میرفت بالا که سر نخورد.
خلاصه میخواهم بگویم حتی یکچیز سادهای مثلاینکه در دفترچه هم بود ولی من دفترچه را نخوانده بودم میتواند در این اپ باشد میتواند در این سایت باشد میتواند کمک کند حالا تو با یک عده متخصص که بازهم تأکید میکنم متخصص الزاماً آن مهندس اتوکشیده نیست ممکن است که آن مکانیکی که داشمشتی حرف میزند باشد. البته دو تا هم مهندس حتماً باید آنجا بگذارید به خاطر اینکه level کار را بخواهیم نشان بدهیم که مهندس هم با من کار میکند مکانیک اینکاره را هم آوردم و غیره، این باعث میشود که مخاطبها را بتوانی جذب این سایت بکنی.
حالا باز یک ماجراهایی داریم دیگر این خیلی خوب است که شما به یکشکلی دسترسی به اینها داشته باشید، به این کسانی که ماشینها را دارند طبیعی است که باید یک گوتومارکت باید بزنید طبیعی است که یک تعداد کارت پخش کن بگیرید بروند هر چی ماشین در خیابان میبینند که جزء این نیچ مارکت است به آن تراکت را بدهند، بروشور را بدهند همانجا به آن بگویند که فلانی باید این کار را بکنی، این دربارهٔ ام ویام ایکس شصتوشش، این را بگیر بخوان. باید بروی جلوی تعمیرگاههای اینها آن ماشینهای که آنجا صف میایستند که بروند در تعمیرگاهها و مشکل دارند باید بگویی آقا از این به بعد میتوانی مشکلاتت را با این سایت هم حل کنی رایگان است. مخاطبهای اولیه را جمع کنید بعد اینها همدیگر را میبینند اصولاً دیدید دیگر آدم مثلاً النود دارد بغل چه میدانم مثلاً داری میروی جاده چالوس جاده زدی بغل یک النود دیگر هم کنارت میایستد دربارهٔ ماشینتان که شبیه هم است حرف میزنید یکدفعه میگوید آقا E1 است E2 است چه است، ماجرایش چه است، مینشینند با همدیگر گپ میزنند. تو یک تعدادی النود بگیری خود اینها میروند بقیه را هم میآورند بعد اینجا تازه میتوانی شبکه اجتماعی بزنی اینجا تازه میتوانی فضایی برای خریدوفروش خودروهای اینها ایجاد بکنیم چون کل این آدمهایی که علاقهمند به این ماشینها هستند با توجه به شرایطی که ابتدای صحبتم گفتم اینجا جمع کردی دیگر در این سایت، منتها اولش باید یک محتوایی بدی که موردنیاز باشد و در جایی دیگر گیر نیاید اینها را بیاوری با یک روشهایی، اینها وارد حوزهٔ تعامل بشوند بعد در کنار این وقتی مخاطبها زیاد شدند میتوانی بگویی مثلاً آیینهٔ ویژهٔ چی میدانم mvm ۶۰ x یا نمیدانم 66x حالا هرچه که هست فرض کن تبدیل66x به بی ام و ایکس تری، میگیرد واقعاً. فرض کن بی ام وایکس تریامکانی دارد مثلاً چه میدانم برای دندهعقب آنیک تیپ خاصی دوربین دارد کافی است دوربینهای ایکس 66 را عوض کنید آن دایرهٔ دیدش را گستردهتر بکنی اسم تبلیغت را هم میگذاری تبدیل ایکس 66به بیامو ایکس تری همهٔ اینها هم که ایکس ۶۶دارند آنجا هستند میخواهند ببینند چه است ارتباط میگیرند و میتوانی بفروشی.
پس یکی از روشهای کلی میتواند این باشد، اینیک استراتژی نبود عملاً اینیک برنامه ورود به بازار بود حالا این تیپ را زدی، یواشیواش میتوانی گسترشش بدهی به ماشینهای دیگر منتها این روش یک ایراد بزرگ دارد، ممکن است که شما پوزیشن بگیری روی ماشینهای چینی اسم سایتت گیر کند روی ماشینهای چینی و دیگر نتوانی بروی پژو هم بیاوری و الیآخر اما یک خوبی دارد ریبرند میکنی و بعد گسترهٔ خدماتت را افزایش میدهی، مثل الان میبینید دیگر البته ماجرای زودفود و اسنپ فود یک مقداری متفاوت است اما استراتژی همان است.
فرض کن سایتی زدی چینی بازها یا اصلاً اسمش را زدی خودرو بازها دات کام داتآیآر حالا هر چیزی که است، منتها در اولش نیچ مارکت زدی ماشینهای چینی و صاحبان ماشینهای چینی خوب هم گرفته است و اوکی است حالا میخواهی پژو و پراید و النود هم به آن اضافه کنی ولی همه سایت تو را به اسم ماشین چینی بازها میشناسند اسم سایتت ماشین باز ها است اما در نگاه مردم چینی بازها شده است. کاری که انجام میشود این است، یک سایت جدید بالا آورده میشود اطلاعاتی میرود آنجا اطلاعات مثلاً پژو و اینها هم به آن اضافه میشود و بعد به آنها میگویید که ما دیگر از امروز ماشین بازها نیستیم تاپ ماشین بازها هستیم، سایت هم عوض شده بیایید اینجا همه رو کوچ میدهید بیایند اینجا ریبرند میکنی، تغییر میدهی و یک مقدار هم کارهای مارکتینگ دارد که اگر در پروژهٔ اول موفق بوده باشی پول کافی را هم داری که بروی سراغ این. پس این میتواند یک خط فکری باشد ببینید الان ایده یک مقدار چکشکاری شد اما باز خیلی نکته دارد.
میخواهی لوازم جانبی بفروشی کدام لوازم جانبی؟ میخواهی لوازم مصرفی بفروشی کدام لوازم مصرفی؟ فرض کنیم دستهدنده بفروشی اگر دستهدندهٔ کسی بشکند، در بیاید یا هر اتفاقی برای آن بیفتد نمیایستد که برود در اینترنت و سفارش بدهد و تو برایش ببری و اولین تعمیرگاه اولین دستهدنده بزن برود، اما آینه را ممکن است لوازم لاکچری را ممکن است ضبط را ممکن است حالا خود این ضبط را اگر میفروشی الان خدمات ضبط چطوری است؟ یکی از دغدغههای اصلی کسانی که ضبط میخرند چه است؟ میخواهند یک ضبط بیندازند روی ماشین، ضبط خودش ۴۰۰ تومان است ۲۰۰ تومان هم خردهریز و اینها میاندازد که اصلاً سودش هم در همان خردهریزها است، میگوید برایت فیوز فلان زدم میگویم فیوز فلان مثلاً چند؟ میگوید ۲۰ تومان میگویم آقا فیوز فلان نمیزدی فیوز بهمان میزدی چه میشد مگر؟ میگوید نه آقا مهندس جان، دیدی که با آدم چگونه صحبت میکنند برای اینکه پول را از تو بالاخره بگیرند، مهندس جان شما مگر مهندس نیستید فرق فیوز با فیوز را نمیدانید شما؟ آدم میماند اصلاً بگویی مهندس نیستم یکجور است بگویم مهندس هستم یکجور است چه بگویم به آن؛ بعد میگویم آقا این ۱۵ تومان هیچی، من مهندس هستم و این فیوز هم برای مهندسها است احسنت دستش درد نکند، دیگر چه شد این ۲۰۰ تومان، ۳۰ تومان سیم میگویم آقا سیم مگر متری چند است میگوید مهندس سیم داریم ۶ آمپر سیم داریم 0.5 آمپر میگویم آقا من آمپر میدانم چه است و میدانم اینی که برای من بستی اینجا پشتش نوشته است ۱۵۰۰ میلیآمپر یعنی 1.5 آمپر سیم تو حداکثر 2.5 آمپر باشد کفایت میکند نه 3 آمپر، چرا ۶ آمپر؟ میگوید نه مهندس کیفیت را فدای لحظه نکن مگر تو مهندسی یعنی یک کاری میکند که برای یک ضبط ۳۰۰، ۴۰۰ تومانی تو ۲۰۰ تومان سیم و فیوز و خردهریز جانبی بگیرید. الآن یکی از دغدغههای من این است ضبط ماشینم خراب است یعنی خودش کلی خراب نیست این usb آن خراب شده از ترس اینکه میروی آنجا میخواهی ضبط را عوض کنی ۲۰۰ تومان هم پول زور باید بدی حرف هم نمیتوانی بزنی یک طوری هم با آدم حرف میزنند که آدم انگار نمیتواند پول خرج نکند نمیروم. usbندارد ضبط ماشین من الان خراب شده usb آن، ولش کردم الان فایل صوتی میخواهم گوش کنم میزنم روی سیدی میبرم میگذارم در ضبط یا میزنم روی موبایل، موبایل را وصل میکنم به AUX ضبط و با این گوش میکنم الان موبایلم شده usb ماشین.حالا یک کسی میخواهد ابزار بزند باید این مشکل را حل کند.
میخواهی اپلیکیشن بزنی در این حوزه کار کنی باید این را حل کند و به آن بگویی، بگویی ببین اگر بری بیرون یک ضبط برایت میگذارند ۴۰۰ تومان ۲۰۰ تومان هم خردهریز از تو میگیرند ولی من یک کاری کردم برایت ۴۰۰ تومان ضبط نصب رایگان پول سیم و همهٔ اینها را همهجا دارند ۱۰۰ تومان میگیرند اما من ۲۰ هزار تومان میگیرم فیوز این است، این را توضیح بدهید که الان میروی بیرون ۲۰۰ تومان را من کردم برایت ۵۰ تومان با اینها هم قرارداد دارم رفتی آنجا فقط کافی است این کد را به آن بدهی پول را اینجا پرداخت میکنی ضبط را هم ببین برو قیمت هم بگیر قیمت ضبطهای من از بازار کمتر است فقط اینجا سفارش میدهی زمان هم برایت ثبت میکنم دیدی دیگر یکی از مشکلات ما این است میرویم جلوی این اسپرتیهای ماشینیها ۴۵ ساعت هم باید منتظر باشیم. یکبار من دقیقاً چهار ساعت و نیم که برایم واقعاً ۴۵ ساعت گذشت، علاف آنجا نشستم میخواست برای یک ماشین یک بوقی ببندد تنظیمش هم خیلی طول میکشد دو ساعت داشت یک بوق را تنظیم میکرد به آقا میگویم من چه ساعتی بیایم کار من را راه میاندازی این ضبط را برای من، سری قبل که ضبط وصل کردم، میگفت مهندس تکان بخوری جایت را گرفتند همینجا باید بایستی من خودم شخصاً مطب دندانپزشک هم میروم دیگر منتظر نمیمانم میروم به آن منشی میگویم ببین هر ساعتی که هست به من بگو من سر ساعت بیایم منشی بگوید نه اینطور نیست میگویم من دیگر پیش شما نمیآیم دندانپزشکی، دندانپزشک هم باید به من وقت بدهد وقت من بسیار باارزش است من نمیتوانم یک ساعت بنشینم در مطب دندانپزشک منتظر آقای دکتر، حالا درست است دکتر ممکن است کارش طولانی باشد عیب ندارد، دکتر چرا نمیگذارد یک نیم ساعت فاصله بین مریضها میخواهد مریض پشت مریض ببیند باید به من وقت مشخص بدهد من سر ساعت بروم یا اولین نفر به من وقت بدهد میگویم باشد دکتر وسط روز را نمیتواند من را اولین نفر تعیین کن، من مثلاً دکتر ساعت دو میآید دو را به من بده که من اولین نفر بروم پنج دقیقه به دو هم میآیم اینجا.
الآن یکی از مشکلات ما با این لوازم اسپرتیها چه است؟ میروی آنجا تا یک ساعت دو ساعت در مثال من، من واقعاً چهار ساعت و نیم آنجا ایستادم برای یکی یک ضبط بست، برای یکی دزدگیر بست برای یکی بوق وصل کرد که این بوق دیگر واقعاً اعصابم را خورد کرد چون مدام بوق میزد و میخواست آن را تنظیم کند، بعد از صدایش خوشش نیامد و بعد جای بوق را عوض کرد بعد سوراخ میکرد بدنهٔ ماشین را، دوباره بوقهای دیگر وصل کردند خلاصه یک ماجرایی بود این بوق من هیچوقت یادم نمیرود یک ساعت یک ساعت و نیم فکر میکنم فقط بوق بوق این ماشین را تحمل کردم. مشکل اصلی این است، مشکل اصلی مصرفکنندهای مثل من که در اینترنت هم هست و احتمال خرید اینترنتی را دارد این زمانبندی است، تو آنجا ضبط بگذار بفروش من از تو نمیخرم من از کسی میخرم که به من بگوید ببین ضبط را از من میخری ۲۰۰ تومان هم پول زور از تو نمیگیرم میروی آنجا، این هم لوازم اضافی که نیاز دارد مثلاً ۳۰ تومان.
یک حالت هم به استثنا مثلاً وجود دارد، من چون در ضبط ماشاالله انقدر ماشین عوض کردیم میدانم مثلاً سوکت به همدیگر نخورد درصورتیکه سوکت نداشته باشید سوکت را با قیمت ۱۰ هزار تومان برای شما عوض میکند تمام؛ یعنی این پولی که الان دارید میدهید ممکن است که آنجا ۱۰ تومان هم اضافه بدهید ولاغیر بعد هم بگوید دقیقاً پیش چه کسی میروی همانجا همزمان را مشخص کند بگوید خودت انتخاب کن چه روزی چه ساعتی میخواهی بروی برای نصب خود این اپلیکیشن هم سریع به آنطرف اطلاع بدهد که آقا ساعت ۱۶ روز چه میدانم سهشنبه آقایی به اسم طالبی با ماشین مثلاً النود میآید ضبط فلان را خریده اگر نداری بخر بیاور و بگذار هزینه را هم پرداخت کرده است این هم شرایطش است من هم قشنگ سر آن ساعت بروم ۵ دقیقه زودتر 5 دقیقه دیرتر، بگوید آقای طالبی خوشآمدید بفرمایید شما تا یک چای بخورید این شربت را بخورید ما کار را انجام دادیم بپرند دونفری کار من را انجام دهند نیم ساعت چهل دقیقه هرچه قدر طول میکشد من سوار شوم والله 10 تومان ۲۰ تومان هم انعام میدهم در این شرایط با لذت و رضایت.
اگر قرار است یک اپلیکیشنی کار کند باید ارزش ایجاد کند اتفاقاً در صحبتهای امروز آقای فریدون کورنگی هم که گفتم حتماً به آن گوش دهید این تکه را من ضبط نکردم قبل از این قسمت ضبط بود حالا اگر کاملش را هم پیدا کردم برای شما میگذارم فایل صوتی کامل آن را ویدیو آن را، داشت دربارهٔ اینکه
entrepreneurship ارزشآفرینی است نه کارآفرینی
صحبت میکرد که قبلاً هم من دربارهٔ آن صحبت کرده بودم. آقای کورنگی خیلی قشنگ حرف میزد من خیلی لذت بردم صدایش هم ماشاالله خیلی گرم و گیرا، آدم لذت میبرد از شنیدن صدایش و صحبتهایش هم که عالی برخلاف من هم که خیلی جویدهجویده حرف میزنم و از اینطرف و از آنطرف حرف میزنم و داستان تعریف میکنم و قصه میگویم خیلی منسجم و شیک و کاملاً مفهوم را با دقت باصلابت و باقدرت و باتجربه، سالهاست تجربه دارد در این حوزه.
یک جای صحبتهایش گفت آقا entrepreneurship کارآفرینی نیست میخواهی کارآفرینی کنی حالا این را نگفت ولی جمله من است اگر میخواهی کارآفرینی بکنی یک پیت حلبی بده با یک جعبه سیگار بده ملت بروند کنار خیابان سیگار بفروشند این میشود کارآفرینی دیگر، ارزشآفرینی است،
entrepreneurship ارزشآفرینی است.
ارزش این است که یک اپلیکیشن را در ذهن من ارزشمند میکند این است که پرداخت پول از طرف من موجه میکند، اینکه مشکل من حل بشود. من قبلاً در فایلهای صوتی دیگر هم صحبت کردم دربارهٔ آن ماجرای آن عزیزی که گفته بود یک ایده دارم که یک اپلیکیشن بنویسیم برای اینکه میخواهیم اساس خانه را جابجا کنیم باربری کنیم نزدیکترین ماشین بیاید سریع بار ما را بزند و برود و آنجا گفتم مشکل من پیدا کردن اینهایی که اساس خانه را میبرند نیست که تو میخواهی یک اپ بنویسی که من اینها را پیدا بکنم من همین الان هم با تلفن پیدا میکنم همین الان دم در همین خانهٔ ما یا دفتر ما در میدان فاطمی ۵۰۰ تا از این لیبلها زدند باربری باربری باربری به هرکدامشان که زنگ بزنم میآید، مشکل من آن لعنتی است که میآید اینجا دو تا بار را میبرد سه جا را میشکند چهار جا سوراخ درست میکند در دیوار نصف وسایل من خورد و خاکشیر میشود تا برسد بهجای جدید.
مشکل من این است اپ تو باید این مشکل را حل کند حالا چه طوری حل کند، آنجا صحبت کردیم گفتیم باید آموزش بدهی و غیره و غیره. برگردیم به همین مثال خودمان پس اگر این ایده میخواهد موفق شود احتمالاً باید یک npv برایش بیاوریم بالا بعد نیچ مارکت را مشخص کردیم حالا اینجا پرسونا هم مطرح میشود، مثلاً میگویی آقا کسایی که، دیدید دیگر در صحبتهایم بود عملاً گفتم کسانی که این ماشین تیپ ماشینها را میخرند رفتارشان این است و این است و الیآخر به خاطر محدودیتهایی که دارم خیلی صحبت نکردم دربارهٔ آن موضوع اما پرسونا هم در صحبتهایم بود بعد میآیی بر اساس این کانتنت استراتژی را تنظیم میکنی بعدکانتنت میگذاری عملاً روی سئو کار میکنی اما قطعاً برای چنین پروژهای روی تبلیغات کلیکی و همینطور روی تبلیغات گوگلی هم باید کار بکنید مجبوری گوگل ادورتایز هم بدی علاوه بر اینها گفتم اوتباند مارکتینگ جزو واجبات است آن هم از نوع سنتی آن مثل پخشتراکت مثل پخش بروشور به کسانی که همین الان این ماشین را سوار شدند در خیابان و همینطور گوتومارکت، بروی کجا؟ دربارهٔ گوتومارکت همصحبت کردم آن وبینار من را به اسم مقدمات بازاریابی دیجیتال نگاه کنید در کانال آپارات من aparat.com/Adel.Talebi، گفتم گوتو مارکت چه است، گوتومارکت در اینمثال من چه میشد؟ اینکه برود جلوی تعمیرگاههای مجاز این ماشینهای چینی یا نمایندگیها و به آنهایی که همین الان مشکل دارند اینها را بدهیم و به آنها بگویید ببین مشکلت را شاید میتوانستی در خانه هم حل کنی برو در این سایت یک سر بزن و در این سایت هم گفتم باید یک محتوا بگذاری و گفتم باید این محتوا را الزاماً نباید مهندس طالبیهای اتو کشیده بگویند، اینها هم باید باشند اما داش حسن و داش ممد تعمیرکار هم با آن لحن لاتی باحالی که دارند باید بیایند حرف بزنند، ویدیو بگذارند، توضیح بدهند چون ما عادت کردیم که مکانیکها را داشمشتی ببینیم با یک صدای بم و کلفت دیروز اتفاقاً رفتم یکجایی برای یک کاری صدای آن آقا یک ابهتی داشت، پسر پاشو بیا، مثلاً صدا اینطوری اصلاً یکچیز عجیب و غریبی بود! خیلی به ما خوش گذشت و جای شما هم خالی خود این آقا یک ماجرایی داشت حالا من بیشتر از این تعریف نمیکنم چون ربطی به صحبت ما ندارد ولی آن آقا خیلی آقای جالبی بود آخر مارکتینگ بود یعنی انتهای مارکتینگ، فقط یک شمهای از آن را به شما بگویم یک خانمی وارد آنجا شد یکدفعه گفت بروید کنار همه بروند کنار جا را برای آن خانم باز کنید یکدفعه همهجا خوردند که مثلاً چه اتفاقی افتاده، من احساس کردم یک خبری شده است، خانم از در آمده بود تو و آنجا هم یک خدمات عمومی بود، میخواهم بگویم با یک چنین آدمهایی با یک چنین صداهایی با یک چنین اسلوبی ما عادت داریم که این خدمات ویژهای را که گرفتیم تا الان و باید این آدمها بیایند تولید محتوا کنند.
میخواهم بگویم حواستان باشد باید این مجموعه را کامل ببینید عکس باید بگذارید، فیلم باید بگذارید، pdf باید بگذارید، بروشور باید بگذارید، فیلم باید بگذارید، بعد باید حتماً یکجایی برای تبادل نظر بگذارید بعد میایی این لوازم جانبی را بفروشی باز باید تصمیم بگیری دسته موتور میخواهی بگذاری یا ضبط، گفتم دسته موتور را در سایت نمیخرند خراب شده کنار خیابان اولین جا میخری نصب میکنی راه میافتی اما مثلاً روغن، ایا روغن را بفروشیم؟ اگر روغن شک و شبهه است در آن یا آن مدل خاص روغنی که آنها میخواهند گیر نمیآید آره مثلاً روغن الف فرانسه برای النود خیلی راحت گیر نمیآید آن خوبش را که آدم به دلش بچسبد من معمولاً الف را جدا میخرم از جایی که میدانم اصل است حالا اگر واقعاً هم اصل باشد و فرض میکنیم اصل است یا احساس میکنیم به ما گفتند اصل است و بعد میرویم در تعویض روغنی و میگویم عوض کن یا مثلاً لاستیک را معمولاً میشود اینترنتی فروخت خیلی هم خوب است که اصل و تاریخ مصرفش نگذشته را، چون ما که فرصت نداریم برویم بازار خیلی وقتها هم میروی در این مغازهها حالا آدمهایی مثل من کمی حساس هستند روی این میدانند خیلی از این لاستیکها تاریخشان گذشته، لاستیک با گذشت زمان کیفیتش را از دست میدهد لاستیک مثلاً 3 یا 4 سال از لحظهٔ تولید باید تمام بشود یعنی زیر ماشین هم بوده باشد و بیاید بیرون یکوقتهایی اینها چهار سال در انبارهای کشورهای خلیج فارس و در انبارهای دیگر میبینی در زیر آفتاب ماندهاند فقط میآیند یک برچسب اینها را عوض میکنند نو میکنند و میدهند، این لاستیک عین جت خورده میشود نگاه میکنی میبینی لاستیک انداختی اصل اصل هم است اما سری قبل انداختی سه سال زیر ماشین دوام آورده است الان انداختی پله پله کرده است نگاه میکنی میبینی نه مشکل جلوبندی است نه مشکل میزان فرمان است مشکل از کیفیت است به آن فرد می گویی چرا اینطوری است میگوید آقا نگاه کن اینجا را سال آن ۲۰۱۱ بوده الان ۲۰۱۷ هستیم این موقعی که تو انداختی دو سال پیش پنج سال در انبارها خوابیده بوده است میگویم آقا نو بود جلوی چشم من این را باز کرد گفت آقا یک نوار میبندند دوباره دیدید دیگر دور این لاستیکهای خارجی یک نوار رنگی قشنگی است گفت آن نوار را میبرند یک نوار دیگر میاندازند کاری ندارد که لاستیک نو به نظر میآید ولی روی خود لاستیک نوشته است این کدها این کد مثلاً تاریخ است این کد ماه است این کد سال است یک توضیحاتی میداد آن آقا، اگر یک سایتی بزنی و اینها را توضیح بدهی و بگویی که من جنس آشغال نمیدهم همه هم که وارد نیستند در این میتوانیم موفق شوی چون لاستیک فوری نیست مگر اینکه حالا لاستیک طرف ترکیده باشد که میرود اولین اینجا یک لاستیک میاندازد میرود اما لاستیک دارد تمام میشود آدمها به صرافت خریدن لاستیک میافتند. روغن گفتم در شرایط خاص میشود فروخت این لنت ترمز و اینها را میشود فروخت چون کیفیت در لنت ترمز خیلی مهم است الان دیجیکالا چه طوری پوزیشن گرفته است؟ میگوید من جنسی بیکیفیت به تو نمیدهم جنس تقلبی به تو نمیدهم پوزیشن فروشگاهت باید روی کیفیت باشد و قیمت. کجا قیمت بود؟ گفتم آنجا که میخواهی نصب را ببندی. کجا روی کیفیت باشد؟ روی خود ضبطت، روی خود لنتت باز لوازم جانبی دیگر هم داریم که میشود اینترنتی فروخت. ماشین میخری به آن بگویی چکلیست کسی که ماشین را تازه خریده است، ایکس ۶۶ خریدیام ویام این چکلیست تو است یک فلان ۲ فلان 3 فلان 4، 5، 6 و یکی از آنها ضبط است میگوییم آقا ضبط ام ویام ایکس 66 این مشکلات را دارد به صورت ذاتی توصیه میشود یکی از این مدلها را بخرید 1، 2، 3، 4 کلیک هم میکند که برود بخرد بعد به آن پکیج بدهی بگویی ببین این لیستت است پکیج شمارهٔ ۱ اگر این آپشن ها را عوض کنی اگر بروی خودت تکه تکه یک هفته هم باید علاف بشوی اینها را تهیه کنی اینقدر هم حالا باید خرج کنی، من پکیج را یک جا میدهم ساعتش را هم مشخص کن میروی عوض میکنی این میشود برای کسانی که تازه ایکس ۶۶ میخرند یا نه ایکس 66 میخری از دست دوم میخری چه چیزی را باید چک کنی؟ الان خیلیها نمیدانند مثلاً من حالا النود چند تا داشتم پراید چند تا داشتم میدانم مثلاً پراید باید دنده دو را چطور تست کنم، دندهعقب آن را چطور تست کنم، یک دور در جا میزنم تا چرخهایش را تست کنم بعد میروم زیر ببینم روغن نداد با این دور درجایی که زدم اما واقعاً خود من هم اگر بخواهم یک روزی ایکس 66 بخرم نمیدانم باید چه چیزهایی از آن را چک کنم، چکلیست باید باشد بعد بگویید خیلی خوب اطمینان نداری مطمئن نیستی؟ متخصصهای ما با ۳۰ هزار تومان کار را برایت انجام میدهند. رفتی نمایشگاه ماشین بخری میگویی ببین آقای نمایشگاه چی میرویم اینجایی که من اینجا را ثبت میکنم در اپلیکیشن خودم ۳۰ تومان آن را هم خودم میدهم الان بگو ایراداتش چه است؟ اگر بروم آنجا ۳۰ تومان را از تو میگیرم یا نه اصلاً میخواهی بخری ۳۰ تومن میخواهم دور بریزم ولی مطمئن شوم ماشین سالم است و بعد بروی پیش متخصصی که نه سودی دارد نه با تو رفیق است نه با نمایشگاهچی نه با فروشنده این اپ معرفی کرده است یک آدم منصف و بیطرف و خبره آنالیز میکند میگوید این ماشین این ایرادات را دارد این مشکلات را هم دارد حالا اگر میخواهی بخری بخر.دربارهٔ قیمت هم اصلاً صحبت نمیکند فقط ایرادات فنی را میگوید.
ببین این اپ باید این ارزشآفرینی را داشته باشد، آنجایی که من بهراحتی نمیتوانم آن مشکل را حل بکنم را حل کند برایم. نرویم فکر کنیم که اسنپ فقط آن اپ است که مبدأ و مقصد را میزند به فایل قبلی رجوعتان بدم، ارزش در مبدأ و مقصد زدن نیست با تلفن واقعاً راحتتر است.
چند نفر به من پیغام دادند آقای طالبی زنگ میزدیم به آژانس یک ربع میگفت ماشین ندارم خیلی خوب اسنپ هم الان باران میآید ماشین ندارد فکر کردی چه است مثلاً من بارها شده است که آخرش مجبور شدم انصراف بدهم با همین اسنپ ماشین سفارش دادم ده دقیقه کنار خیابان بودم در اسنپ ثبت شده است این اعتراض من هست بعد آن آقا به من زنگ زده است گفته است کنسل کن گفتم چرا من کنسل کنم تو کنسل کن گفت چون نمره منفی میشود برای من، میگویم مرد حسابی من الان ۱۰ دقیقه است این جا ایستادم بعد برای تو کنسل بکنم، یکی دیگر از آنها خیلی باحال بود ۷ یا ۸ دقیقه من علاف شده بودم در همین اسنپ 7 یا 8 دقیقه کنار میدان فاطمی ایستادم هرچه هم زنگ میزنم جواب نمیدهد بعد هم آنجا نشان میدهد ماشینش یکجایی است مثلاً هنوز هم در مطهری ایستاده است دیگر زنگ زدم به پشتیبانی اسنپ میگویند که شما کنسل کنید من حالا یادم نیست چه شد بالاخره کنسل کردم و دوباره ماشین گرفتم، اسنپ هم همین مشکلات را دارد دیگر منتها ارزشش آنجایی است که یک ماشین تمیز میآید رانندهٔ خوب میآید هزینهٔ مشخص میآید چانه زدن ندارد و الیآخر، حالا آنجا صحبت کردم دیگر صحبت نمیکنم.
میخواهید ارزشآفرینی بکنید ببینید عاشق ایدهٔ خود بودید؟ ایده در لحظهٔ اول خیلی باحال بود دیگر ببینید با بشکن میگویم برای شما برویم یک سایت بزنیم آخ جون لوازم خودرو بفروشیم میگویند هم خیلی در آن سود است همه آن پول است لوازمیدکی فروشیها را نگاه کن مولتی میلیاردر هستند خانه آنها در جردن است مغازه آنها در چراغبرق است خودش در جردن است رفتیم یک اپ زدیم و گرفت اینطوری نیست واقعاً اپ را زدید خوب این اپ باید نصب بشود باید مخاطب پیدا کند، مارکتینگ میخواهد بعد این اپ را نصب کرد چه؟ باید بگویی چراغ جلو میفروشم؟ امیدوارم این بلندبلند فکر کردن و این به قول خودم چکش کاری ایده و این ۴۵ دقیقهای که به من گوش کردید برای شما مفید بوده باشد ببینید ما اینجا فقط یک ایدهٔ مطرحشدهٔ آقای کوروشی را بررسی کردیم اما این مدل نگاه کردن، این مدل فکر کردن، این مدل نگاه کردن به حواشی و زوایا به این شکل میتواند در هر جایی اجرا بشود. میتواند برای هر ایدهای اجرا شود تازه این را در آوردید گفتم این بهتنهایی در نمیآید تحقیق میدانی میخواهد، مطالعه میخواهد، بررسی آمار میخواهد، تحلیل اندازهٔ بازار میخواهد، رفتار مصرفکننده میخواهد، آنالیز میخواهد، تستهای اولیه میخواهد، نظرسنجی و فرم و غیره میخواهد که هر کدام از آنها هم متخصص خودش را میخواهد اینطوری نیست که یک جوان ۱۷ ساله آن روز رفته بود یک آنالیز آورده بود بعد میگفت آره رفتم یک آنالیز آوردم حالا من اعدادش را نمیگویم چون حوزهٔ آن را لو میدهد بههرحال زحمت کشیده بود و بعد میگویم این را از کجا آوردهای؟ میگوید رفتم از فلانی پرسیدم میگویم فلانی مگر این کاره است؟ میگوید نه ولی از من بزرگتر است میگویم چون طرف از تو بزرگتر است باید عدد بدهد در دیتاشیت تو اون عدد رو بنویسی مثل این میماند که عادل طالبی الان ۴۰ سالش است بیاید بگوید تعداد ماشینهایی که هم اکنون در تهران در خیابان هستند چند تا است ربطی به عادل طالبی ندارد اصلاً از کجا میداند، باید برود راهنمایی رانندگی یا باید برود بیمه بالاخره یکراهی دارد یا باید برود معاینه فنی خودرو از روی تعداد معاینههایی که در یک سال شده است چون کسی که در تهران معاینه میکند بهاحتمال زیادی اهل تهران است دیگر یا برای راهنمایی رانندگی از تعداد پلاکهای خودروهای تهران حالا یک بخشی هم ممکن است از تهران رفته باشند ولی بالاخره یک اماری به تو میدهد یا با روشهای مثل این بههرحال در بیاری دیگر ممکن است گاهی دو سه تا source را در بیاوریم اطلاعاتش را میانگین بگیریم چون هر کدام از اینها یک مقدار تلورانس دارند. راهنمایی رانندگی پلاک کرده تهران بعد طرف تبریزی است رفته تبریز و دارد در تبریز الان استفاده میکند یا معاینه فنی معاینه کرده است و برچسب زده ولی آن روز طرف از شهرستان آمده تهران و معاینهٔ آن هم تمام شده و متوجه شده است که اگر در تهران معاینه نداشته باشی این دوربینها دارند جریمه میکنند اول رفته معاینه فنی چسبانده است پس میبینید اعداد هم ممکن است خیلی دقیق نباشد اما با یک احتمالی میشود یک اعدادی را درآورد منتها این که طالبی خیلی آدم باحالی است برویم از آن بپرسیم چند تا ماشین در خیابان است اینطوری نیست.
یا مثلاً فرض کنید حالا آن کاری که دوستمان کرده بود خیلی جالب بود از چند تا source خواسته بود برود مثالش این میشود من برای اینکه ایدهٔ ایشان را لو ندهم اینطوری مثال میزنم بخواهید تعداد ماشینهای تهران را تخمین بزنید بروید سر چهار تا چهارراه بایستی بگویی تعداد ماشینهایی که از این چهارراهها رد میشوند انقدر بود میانگین در روز مثلاً ۴ تا چهارراه را 4 روز بگیری بعد بروی در سایت شهرداری آنجا نوشته باشد تهران دارای ۲۸۰۰ تا چهارراه است بگوییم چهار تا چهارراه تقسیم میکنیم بگوییم آقا هر چهارراه انقدر ضربدر 2800 پس تعداد ماشینهایی که در تهران دارند جابجا میشود انقدر است. اصلاً در این روش کلی ایراد است اینکه چه روزی در چه چهارراهی باشید خودش یک ماجرا است. بعد اصلاً این چهارراه کجا است؟ مثلاً تهرانپارس کلاً چهارراه چهارراه است، میدانهایش شماره دارند و آنها هم چهارراه چهارراه هستند آنها هم شماره شدند دیگر. هر ۵ ساعت یک ماشین ممکن است ازآنجا رد بشود ربطی ندارد که من تعداد ماشینهای عبوری از یک چهارراه را بشمارم بعد ضرب کنم در تعداد چهارراههایی که در سایت شهرداری تهران اعلامشده که تهران دارد. بعضی از عزیزانی که میروند عدد تحقیق بازار دربیاورند این تیپی درمیآورند اینها عدد نیست تازه آن عددهایی که مرجع رسمی میدهند مثل همینکه گفتم برای ماشین خودش انقولت دارد باز باید یک نرمالسازی بشود یک درصد خطا هم دارد آنها هم باید محاسبه بشوند.
حدود ۵۰ دقیقه صحبت کردم دربارهٔ این ایده امیدوارم صحبتهایی که مطرح شد صحبتهای خوبی بوده باشد امیدوارم که به شما کمک کند که در آنالیز ایدهٔ خودتان به جنبههای دیگر هم توجه بکنید درواقع من نمیخواستم ایدهٔ آقای کوروشی را برایش آنالیز بکنم به او بگویم چه کار کن که موفق شوی میخواستم به شما بگویم که اگر خواستید یک ایدهای که خودتان دارید آنالیز بکنید ببینید چه کار بکنم اینطوری نگاه کنید من نوع آن نگاه را میخواهم به شما بگویم باید اینطوری باشد نمیخواهم بگویم نوع نگاه من درست است و نمیگویم این روش هم روش درستی است فقط میخواستم بگویم ببین فقط در یک سفره به آن کباب توجه نکنید به ماست هم باید توجه بکنید به سالاد هم باید توجه بکنید به نوشابه هم باید توجه کنید به پیاز هم باید توجه کنید یک سفره فقط کباب نیست. شما ایدهٔ خود را چسبیدید فقط هم دارید کباب نگاه میکنید ولی کباب بدون ماست بدون ترشی بدون ریحان بدون نان بدون نوشابه هیچ فایدهای ندارد.
حتماً هم نوشابهٔ زیرو نخورید نوشابه اگر میخورید مرد و مردانه نوشابهٔ سنگین بخورید یا اصلاً نوشابه نخورید دوغ بخورید حالا اگر نوشابه میخورید زیرو نخورید این هم البته شوخی آخر فایل صوتی بود چون همه از من میپرسند و میگویند چرا زیرو نمیخوری میگویم نوشابه نوشابه است زیرو و غیر زیرو ندارد مفید مفید است بی فایده هم بی فایده است یا خوبش را میخورم با مزه و لذت یا اصلاً نخور میروم دوغ میخورم بههرحال ایدهٔ خود را اینطوری نگاه بکنید ایده خود را کامل و همهجانبه نگاه کنید سعی کنید آنالیز بکنید عدد و رقم دربیاورید عدد و رقمهایتان را هم با روش درست دربیاورید با خیالپردازی عدد درنیاورید مثلاً نشینید بگویید ببین در تهران الان 4، 5 میلیون ماشین است این 4، 5 میلیون و 5 درصدش را هم بگیریم بردیم ۵ درصدش میشود مثلاً چقدر ۱۰ درصد ۵ میلیون میشود ۵۰۰ هزار ۵ درصد میشود ۲۵۰ هزار. ۲۵۰ هزارتا ماشین در هرکدامشان هم که سالی یکبار بالاخره یکچیزی خراب میشود از ما بخرد ۲۵۰ هزار قطعه از ما میخرند و تقسیمبر ۳۶۵ روز سال روزی هزارتا میخواهیم بفروشیم قطعه ماشین هم که الحمدالله هرکدامش ۱۰ هزار تومان سود است ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ تومان روزی انقدر هم سود. چه ایدهای برویم این ایده را اجرا کنیم عدد و رقم این نیست، محاسبه اینطوری نیست، اینطوری امکانسنجی پروژه انجام نمیشود من واقعاً اینها را میبینم این اعدادی که برایتان میگویم الان هم شما ممکن است به آن بخندید خیلیها ایدهٔ خود را اینطوری آنالیز میکنند خود عدد را خیالاتی درآوردهاند درصد و سهم بازار را هم خیالی و با یک رؤیا و با یک تصور و توهمی درمیآورند حتی عدد سودشان را هم با یک توهم درمیآورند و بعد هم به آنها میگوییم که این ایده نمیشود میگویند که پس چرا اسنپ گرفت؟ بابا لامصب اسنپ نگرفته است که صحبت کردم آن ایدهها گرفته است آن ارزشآفرینی گرفته، هزینه گرفته، سرمایه گرفته است، برندینگ گرفته است، تبلیغات گرفته است که تو اگر هیچکدام از اینها را نداری وارد این حوزه هم نشو.
بسیار خوب متشکرم از توجه شما به این فایل صوتی ممنون میشوم اگر این فایل صوتی برایتان مفید بوده برای دیگران هم بفرستید یکی از معضلاتی که ما این روزها با آن روبرو هستیم زیاد بودن ایدهها است و کم بودن مجریها همه فقط ایده دارند ایدههای زیبا و متأسفانه امید فروشهایی که میگویند چشمهایت را ببند و به میلیاردر شدن فکر کن و تو ظرف سه ماه یا شش ماه میلیارد میشوی تنها کسی که اینطوری میلیاردر شد الان دارد با پولهایی که از فروش سیدی و دیویدی به دست آورده است در فرانسه کیف میکند همهٔ کسایی که دیویدی و سیدی این دوستان را خریدند و هنوز دارند چشمشان را میبندند شبها و امیدوار هستند که ظرف سه ماه کیهان و کهکشان و کائنات به کمک آنها بیاید هنوز دارند انتظار کائنات را میکشند که پولدار بشوند تنها کسی که با این قانون موفق شد همان کسی بود که این سیدیها را تولید میکرد. من آن روز شنیدم که در فرانسه دارد صفا میکند خیلی گول این حرفهای قشنگ را نخورید آقای کورنگی خیلی حرف قشنگی زد من خیلی کیف کردم گفت ببین، یکی از او پرسید هیچکس روی ایدهٔ من سرمایهگذاری نمیکند گفت ببین حاضری پنج سال بیایی صبح تا شب در دفتر من پول هم نگیری خودت را صرف ایده خود بکنی؟ بیا من روی ایدهٔ تو سرمایه میگذارم به تو پول نمیدهم حاضری پنج سال صبح تا شب بیایی و بر روی ایدهٔ خود در دفتر من کار بکنی؟ اگر حاضری بیا چند نفر داریم که حاضر باشند؟ یک عده میگویند نه ما کارمان ایده دادن است ایده را پرورش میدهیم و میرویم سراغ ایدههای بعدی ما خلاق هستیم آقای کورنگی خیلی قشنگ گفت یک دو جین ایده ده سنت همینجا صحبتم را قطع میکنم و شما را به خدا میسپارم خدانگهدار.
نویسنده: عادل طالبیهر نوع استفادهای از محتوای سایت آزاد است. هر جا دوست داشتید با یا بدون ذکر منبع، استفاده کنید. اگر لینک بدهید که... ممنونم! فالو باشد که فبهاالمراد ❤️