سلام. من عادل طالبی هستم و در این دوازدهمین شماره از سری فایلهای استراتژیهای ورود به بازار در کسبوکارهای دیجیتال میخواهم دربارۀ سایتهایی با ایدۀ آموزشی و محتوایی صحبت بکنم.
اول بگذارید مقداری بحث را مشخصتر بکنم. یک وقت هست شما میخواهید یک دابل سایدد پلتفرم (Double Sided Platform) بزنید در حوزۀ محتوا. محتوا هم در فضای دیجیتال من قبلاً گفتهام، هر چیزی از نظر من لااقل محتواست در فضای دیجیتال شامل متن، عکس، فیلم، موشن گرافیک (Motion Graphic)، فایل اکسل (Excel)، پیدیاف (pdf)، هر چیزی که در فضای دیجیتال میبینید از نظر من محتواست حتی به نظر من دیزاین سایت، رنگهای مورداستفاده و باز من خیلی خیلی بازتر محتوا را میبینم. به نظر شخص من حتی فضای خالی سایت هم محتواست؛ چون باعث میشود که ما توجهمان به یک نقطۀ مشخصی جلب بشود یا به بخشی از محتوا توجه ویژهای داشته باشیم اگر بهدرستی فضای خالی تنظیم شده باشد.
پس از نظر من محتوا در فضای دیجیتال هر چیزی میتواند باشد، هر چیزی که روی صفحه میبینید محتواست. حالا از این نگاه خیلی عام که میتواند حتی اشتباه باشد بگذریم، ما انواع و اقسام سایتهای محتوایی داریم؛ مثلاً یوتیوب (YouTube)، مثلاً آپارات، اینها سایت محتواییاند.
اما یک دابل سایدد پلتفرمند (Double Sided Platform) به این معنی که یک عده تولیدکنندۀ محتوا میآیند محتوایشان را میگذارند اینجا و یک عده مخاطب میآیند و آن را نگاه میکنند. باز در همین مثال یا در همین حوزه، مثلاً سایتهایی مثل وبیاد (Webyad)، مثل فرانش (Faranesh) که ترجیح میدهند یا تلاش میکنند یا سعی میکنند که ویدئوهای خاصی را قرار بدهند و بعضاً برای بعضی از آنها هم هزینه دریافت میکنند، باز در این حوزه قرار میگیرند. خود طراحهای آن سایت، خود آمادهکنندههای آن پلتفرم (Platform) تولید محتوا نمیکنند، فضایی را ایجاد میکنند که دیگران بیایند و محتوای تولیدی خودشان را آنجا قرار بدهند. وبلاگها هم همینطور است مثلا Blog.ir، مثل Persian-blog، مثل Blogfa، مثل Mihan-blog، مثل VCP و غیره. اینها هم در واقع یک پلتفرمند (Platform) یا در واقع یک دابل سایدد پلتفرمند (Double Sided Platform) که از یک طرف یک عده تولیدکنندۀ محتوا میآیند محتوایشان را آنجا قرار میدهند و یک عده مخاطب آن را میبینند. با یک چنین نگاهی حتی شبکههای اجتماعی را هم میشود قرار داد بهشکلی؛ مثلاً اینستاگرام. فقط لولها (Level) خیلی متفاوت است. شبکۀ اجتماعی معمولاً به شکلی است که هر فردی با هر سطحی از دانش و تخصص و توانمندی بیاید و محتوای خودش را تولید بکند. مثلاً در اینستاگرام حتی یک فرد بیسواد هم میتواند با یادگرفتن چند کلید و چون کارش عکسگرفتن است عکس بگیرد و پست کند بدون حتی یک کلمه متن و میتواند حتی موردتوجه قرار بگیرد. در بلاگ یا وبلاگ کمی فرق میکند. کسی که دارد حرف میزند باید حرف خودش را بزند، باید زبان خودش را داشته باشد. از این مدل عام بگذریم چون اصلاً این تحلیلش فرق میکند.
اگر میخواهید یک بلاگ بزنید، اگر میخواهید یک در واقع سرویس ویدئویی بزنید و الی آخر اصولاً نیاز به تیم متخصص دارید و کسی که این را میتواند ران بکند حالا چه به تنهایی چه با چند نفر. از نظر فنی و تخصصی نیاز به دانش دارد و هرکدام از این حوزهها هم استراتژی خاص خودشان را میخواهند؛ مثلاً اگر قرار است که یک پلتفرم ویدئویی باشید مثل آپارات یا مثل یوتیوب (YouTube)، شرایط خودش را دارد. اگر قرار است بلاگ باشید شرایط خودش را دارد تبلیغش، ورود به بازارش. اگر میخواهید اینستاگرام باشید، اگر میخواهید پلتفرم اشتراک فایل باشید و غیره اینها استراتژی خاص خودشان را دارند. من دربارۀ اینها در این فایل صحبت نمیکنم. در واقع چهار دقیقه تا الان صحبت کردم که بگویم دربارۀ اینها حرف نمیزنم، کاملاً واضح باشد.
دربارۀ حالتهای خاصی میخواهم صحبت بکنم که شما خودتان تولیدکنندۀ محتوایید یا یک تیم متمرکز تولید محتوا دارید. مثلاً طرف معلم است میگوید بروم یک سایت بزنم آموزش دبیرستان یا طرف یک کورس (Course) امبیای (MBA) شرکت کرده حالا میخواهد یک سایت در حوزۀ بازاریابی بزند یا خود من در حوزۀ دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) دارم کار میکنم میخواهم بروم یک سایت در حوزۀ دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) بزنم. وقتی که تصمیم گرفتید این اتفاق بیفتد یعنی یک سایت مبتنی بر محتوا بزنید اولین سؤالی که باید به آن جواب بدهید این است: چرا میخواهم این سایت را بزنم؟ قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد؟ میخواهم به چه چیزی برسم؟ سؤال احمقانهای است نه؟ خیلیها این سؤال را از خودشان نپرسیدند سایت زدند. شاید بخندید، نمیگویم هر روز اما من کم نمیبینم عزیزانی را که با هم صحبت میکنیم مشورت میخواهند میآییم با همدیگر گپ میزنیم بعد میگویند: الان دو سال است این سایت را زدهام به اینجاها نرسیدم. میگویم: چرا این سایت را زدی؟ میگوید: خب سایت را زدم دیگر. میگویم: نه، چرا سایت زدی؟ میگوید: برای اینکه پول دربیاورم. میگویم: از کجایش قرار بود پول دربیاوری؟ میگوید: خب سایت زده بودم پول دربیاورم دیگر. میگویم: نه، سایت زدی میخواهی پول دربیاوری، از کجایش میخواهی پول دربیاوری؟ این سؤال را باید جواب داد. مثلاً یک نفر میآید سایت میزند. میگوید: آقا من یک سایت میزنم یک محتوای خوبی میگذارم که مخاطبها را جذب بکنم. یک قسمتش را میگذارم داخل سایت یک قسمتش هم میگویم این دیویدی (DVD)، میخواهم بفروشم. این الان جواب درستی است با اینکه به نظر خیلیها این جواب، جواب احمقانهای است، جواب دمدستی است یا خیلی به قول بعضیها میگویند خیلی ایدۀ دستمالیشدهای است. مهم نیست. این میداند که میخواهد یک محتوا بگذارد، این محتوا باید باکیفیت باشد، بتواند سئو (SEO) کند از طریق گوگل مخاطب بگیرد یا نه، یک سایت میزند یک محتوای ترغیباتی به قول آقای بهجتی درست میکند. کاری میکند که آدمی که وارد شد احساس بکند گمگشتهاش همین جاست، آن زیر هم چهار عدد دیویدی (DVD) و دو عدد همایش گذاشته میگوید: ثبتنام کنید. در این یکی مدل میرود روی تبلیغات کار میکند تبلیغات کلیکی و بنری و افیلییت (Affiliate) و مشارکتی و غیره. ببین هدفش مشخص است. اما بخش عمده و مهمی از کسانی که سایت زدهاند در این حوزه هنوز خودشان نمیدانند قرار است چگونه پول دربیاورند؛ میگویند: فقط سایت زدهایم. پس اولین سؤالی که باید جواب بدهید به خودتان این است: میخواهید یک سایت در حوزۀ مثلاً آموزش در مدارس بزنید، بگویید از کجایش میخواهید پول دربیاورید؟ میخواهید سیدی (CD) بفروشید؟ میخواهید بیایند آموزشگاهتان؟ یا نه، شاید هم مثل من میخواهید پرسونال برندینگ (Personal Branding) کنید؟ یا نه، هدفتان این است که موردتوجه بیزینسها (Business) قرار بگیرید و از شما بهعنوان مشاور، متخصص، همکار دعوت کنند به همکاری؟ یا نه، یک محتوای خیلی باکیفیت میگذارید خودتان را بهعنوان متخصص این حوزه معرفی میکنید و بعد شرکتها میآیند به شما پیشنهاد میدهند که محصول آنها را نقد کنید، آنالیز کنید، معرفی بکنید و به شما پول میدهند تا از طریق شما که حالا با توجه به سایتی که زدهاید، با توجه به محتوای خوبی که تولید کردهاید، با توجه به مخاطبهایی که دارید، بتوانند محصول و خدمت خودشان را به جامعۀ مخاطب شما که در واقع جامعۀ مخاطب خودشان است عرضه بکنند.
ببینید در هرکدام از این مدلها محتوا تفاوت میکند. اگر قرار است تو خودت را متخصص نشان بدهی با فرض اینکه هستی و میخواهی بیزینس مدلت (BusinessModel) این باشد که بیزینسها بیایند به تو پول بدهند که تو محصولشان را نقد بکنی یا دربارهاش حرف بزنی تا مخاطبین تو به آن محصول، به آن خدمت، به آن شرکت توجه بکنند چه کار باید بکنی؟ محتوایی که میگذاری باید محتوای کاملی باشد. نمیگویم بینقص اما کامل؛ یعنی نیایی وسطش بگویی تا اینجا آمدید بقیهاش در دیویدی (DVD)، بقیهاش در سیدی (CD). این بیزینس مدل (Business Model) برای آن نیست. اما اگر بخواهی سیدی (CD) بفروشی، دیویدی (DVD) بفروشی طبیعتاً نصف حرفت را میزنی، یکسومش را میزنی، 90 درصدش را میزنی، 20 درصدش، 30 درصدش، 50 درصدش، 70 درصدش، اصلاً 90 درصدش را میگذاری برای سیدی (CD) و دیویدی (DVD). اگر میخواهی پرسونال برندینگ (Personal Branding) بکنی ممکن است که نوع محتوایت متفاوت باشد از آن وقتی که میخواهی خودت را بهعنوان یک متخصص در یک حوزه معرفی بکنی، با همان مدلی که اول گفتم بخواهی درآمد کسب بکنی.
پس در حوزۀ سایتهای محتوایی حتماً حتماً این خیلی مهم است که شما تکلیف خودتان را با خودتان و نحوۀ درآمدزاییتان از همان اول مشخص کرده باشید. دوباره تأکید میکنم چهار دقیقه و پنجاه ثانیه اول همین فایل صوتی گفتم دربارۀ پلتفرمها (Platform) صحبت نمیکنم. این فایل صوتی دربارۀ پلتفرمها نیست. عادل طالبی میخواهد برود سایت atalebi.com را راه بیندازد. حالا بیاییم ببینیم این محتوا را چگونه باید انتخاب بکنیم؟ چه کار بکنیم؟ در چه حوزهای؟ اول اینکه اگر یک نفری، اگر دو نفری، اگر سه نفری، اگر پنج نفری، نرو سراغ محتوای عام و همۀ حوزهها را پوشش بده. در آن فایل استراتژی شمارۀ یک یادتان است دربارۀ دیجیکالا و فروشگاههای عمومی چه گفتم؟ گفتم امروز اگر کسی بخواهد بیاید یک سایت بزند و حوزههای بسیار بسیار متنوعی را پوشش بدهد باید هزینههای بسیار بسیار زیادی را بکند. یک زمان من یادم است یک سایتی بود برای یک آقایی بود به اسم کامی نیکصالحی. در این سایت niksalehi.com از امام زمان داخلش بود تا فرض کن مثلاً چگونه سفرهدوزی کنیم، چگونه شیرینی بپزیم، دستور غذا، هرچه فکرش را کنید داخل این بود. سال هم 82 و 83 است صحبتی که دارم میکنم. واقعاً آن موقع میشد با پانصد مقاله، هفتصد مقاله، هزار مطلب را از اینطرف و آنطرف جمعکردن یک سایت زد و به روزی چهل، پنجاههزار بازدیدکننده بهراحتی رسید. چهل، پنجاههزار بازدیدکنندۀ سال 82 هم خیلی است ها! معنیاش این است: از دو میلیون نفر دارای اینترنت که حولوحوش یک میلیون نفرش هم آدمهای متخصص و دانشگاهی و اینها بودند که اصلاً به ایننوع سایتها توجه نمیکردند، یعنی عملاً از بین یک میلیون مخاطب شما روزانه پنجاههزار نفر را بتوانی جذب سایت خودت بکنی. میشود 5% اینترنتدارهای ایران. الان اگر بخواهی نگاه بکنی، با توجه به اینکه میگویند چهل میلیون تا پنجاه میلیون -حالا عددها خیلی متفاوت است- به اینترنت دسترسی دارند اگر تو یک سایتی بخواهی بزنی در حد و اندازههای آن نیکصالحی سال 82 یا خود من یک سایت زده بودم برای یک مدرسهای به اسم علامۀ طباطبایی که آن موقع مدارس خیلی خوبی بودند حالا خب دیگر شرایطشان عوض شده اما آن موقع خیلی روبهرشد بودند هشتادهزار نفر بازدیدکننده در روز داشت. یعنی نگاه میکردی میدیدی 5% بازدیدکنندهها، 3% از بازدیدکنندههای کل اینترنت را یک سایت جذب میکرد. به مقیاس الان مثلاً اگر چهل میلیون فرد داشته باشیم که دارند اینترنت استفاده میکنند عملاً شما باید مثلاً دو میلیون، سه میلیون در روز بازدیدکننده داشته باشید. یعنی نگاه میکنی میبینی دیجیکالای امروز، نگاه میکنی میبینی ورزش سۀ امروز، نگاه میکنی میبینی آپارات امروز عملاً به مقیاس تعداد بازدیدکننده با نیکصالحی 82 و سایت attc که ما برای آن مدارسِ سابقاً معروف علامۀ طباطبایی زده بودیم و هشتهزار بازدیدکننده در روز داشت یکی هستند. بعد آنجا را با چند نفر راه میانداختیم؟ میدانم صالحی با دوسه اپراتور این کار را انجام داده یا من آن سایت را با چهار نفر نیرو زده بودم. آیا امروز با چهار نفر میشود آپارات زد؟ با چهار نفر میشود ورزش3 زد؟ با چهار نفر میشود سایتی داشت که میلیونها بازدیدکننده داشته باشد در آن حد؟ نه. میخواهم بگویم فضا دیگر عوض شده. تعداد سایتها زیاد شده، رقبا زیاد شدهاند، بازیگرها زیاد شدهاند.
حالا من اشاره کردم به مدارس علامه طباطبایی نه اینکه حتی شاید مدارس علامه طباطبایی بد شده باشند؛ رقبای بهتر از آن خیلی زیاد شدهاند. یک زمانی ملت کلی پول میدادند فرزندشان برود آن مدرسه، الان با نصف آن پول میتوانند مدرسهای بهتر از آن مدرسه بفرستند. طبیعتاً خب بازار رقابت تغییر کرده، شرایط رقابت تغییر کرده، فضا عوض شده. این مثالهایی که زدم در حوزۀ فیزیکی بود، در حوزۀ دیجیتال هم همین است. دیگر شما نمیتوانی بیایی بگویی من یک سایت میزنم داخلش همهچیز میریزم. دعای شب چهارده ماه رمضان میریزم، دربارۀ شب کنکور هم حرف میزنم، نحوۀ دوستیابی را هم مینویسم داخلش، ارتباط مناسب با همسر هم داخلش میآورم، چه بخوریم که فرزندمان پسر بشود را هم میگذارم، رانندگی صحیح هم داخلش میگنجانم، دربارۀ قبولی در کنکور کارشناسیارشد هم مینویسم. نمیتوانی دیگر یک سایت با این شرایط بزنی، آن هم با منابعی که کافی نباشد. نمیگویم نمیشود ها! میشود. دربارۀ دیجیکالا من مثال زدم گفتم در چه شرایطی میشود. آن فایل شمارۀ یک استراتژی را گوش کنید. اگر آن شرایط را دارید که من آنجا اشاره کردم، گفتم بزرگی اسباب بزرگی میخواهد. اگر یک سایت در آن حجم و اندازه میخواهی باید نیرو و توان و دانش فنی و تخصص و همۀ این موارد را داشته باشی.اگر نداری واردش نشو.
پس چه کار میکنیم؟ آنجا هم گفتیم، گفتیم میرویم نیچ مارکت (Niche Market). فقط یک نکتۀ کوچک هست: در حوزۀ محصول، نیچ مارکتزدن (Niche Market) خیلی راحت است. چرا؟ چون تو میروی سایت دیجیکالا را آنالیز میکنی، بالا و پایین میکنی میآیی میگویی بهبه! بهبه! چه اشتباه بزرگی کرده دیجیکالا! اِ! چه اشتباهی؟ این آمده لوازم تحریر دارد میفروشد خب اشتباه کرده دیگر. لوازم تحریر که فاکتورهای مهم در خرید خریدار اینها نیست، اینهاست یا نه اصلاً دیجیکالا لوازم تحریر برایش مهم نیست، یک خودکار است دیگر اوج گرانش مثلاً چه میدانم پارکر و غیره و غیره اصل باشد، نباشد، هرچه پنجاه تومان، صد تومان. چقدر سود دارد؟ ده تومان، بیست تومان. دیجیکالا که برای این سایت نزده. دیجیکالا سایت زده برای موبایل دویست تومان، سیصد تومان رویش سود بخورد. تلویزیون پانصد تومان استفاده کند. مثال میگویم ها، اینها عدد فرضی است، تصورات ذهنی است مثال میگویم. حالا یک نفر آمد تلویریون خرید اینها که دارند میآورند، چهار عدد خودکار هم برای من بیاورد، یک کتاب هم برای من بیاورد، چهار عدد جنقل پنقل هم بیاورد و غیره. پس محصول استراتژیکش نیست یا بلد نیست آن را خوب پروموت (Promote) کند یا خوب بفروشد یا نتوانسته همۀ مارکها را بپوشاند یا بنا به دلایلی فقط روی لاکچریها کار کرده؛ اما من میبینم فروشِ یک مقدار پایینتر از لاکچری هم خوب است. مثلاً ما الان یک خودکاری داریم به اسم کرند. مید این ژاپن (Made In Japan) هم هست. نه فجیع است مثل پنتر و کنکو و اینها که مدام خراب بشود، بشکند، نمیدانم این دست شما را دائماً جوهر بدهد کثیف بشود نه مثل پارکر گران است اما واقعاً کیفیت پارکر را دارد. شاید هم به نظر من حتی از پارکر بهتر، از خیلی چیزهای دیگر بهتر. قیمتش هم قیمت متناسبی است؛ پنج تومان، ده تومان. دیگر یک خودکار سهسرش بود من دیدم با مدادنوکی و همهچیز داخل یک بگ پانزده تومان فکر میکنم. یعنی قیمت واقعاً متناسب اما از این چیزهای خردهریز ته بازار و کف بازار و بقالیطوری هم نیست. میآیم فوکوس (Focus) میکنم روی ایننوع محصولها. خب از اینها باز هم داریم دیگر، زبرا را داریم، مارکهای دیگر داریم، حالا من آن روز چون خودکار کرند دستم آمد تعجب کردم که چنین خودکاری با چنین کیفیتی اگر فقط یک مارکِ مثلاً رویش پارکر بود سیصد تومان باید قیمتش میشد، با این نسبت کیفیت با پارکر فعلی. پس شما یک حوزه را تشخیص میدهید در یک محصول، خیلی هم راحت است خیلی هم دشوار نیست و میروی یک سایت میزنی برای فروش آن محصول و اتفاقاً هم موفق هم میتوانی بشوی خیلی دور از ذهن نیست. تأمینت مرتب باشد، مشکل لجستیک را حل بکنی، کاستومر (Customer) را هم بیاوری، حاشیۀ سود اوکی باشد بتوانی تبلیغ بکنی، یک سری فاکتور و پارامترها را که دقت بکنی احتمال موفقیت... نمیگویم حتماً موفق میشوی، احتمال موفقیت در آن وجود دارد اما در حوزۀ محتوا اینطوری نیست.
اگر قرار است یک سایت بزنی و دربارۀ یک حوزه صحبت بکنی، حتماً باید در آن حوزه هم خبره باشی، هم با نکات و جزئیات ساخت محتوای دیجیتال آشنایی داشته باشی، هم با توجه به اینکه الان خیلی سایتهای دیگر این کارها را کردهاند و مشابه شما هستند باید حرف متفاوتی بزنی و تازه بسته به اینکه جواب سؤال اول را چه دادی، یعنی از کجایش میخواهی پول دربیاوری، استراتژی گذاشتن و تولید محتوایت هم متفاوت است. باز بررسی بازار رقابتی را داری. مثلاً میگویی من میخواهم بیایم یک سایت در حوزۀ بازاریابی بزنم. اوکی! اول به این سؤال جواب بده: رقبایت چه کسانی هستند؟ ما سایت در زمینۀ بازاریابی کم نداریم؛ غولش متمم، فوقالعاده است، محشر است، کانسپتهای (Concept) کلی را میگوید. میآیی میگویی: نه نه نه! متمم بازاریابی را در حالت کلی دارد صحبت میکند، من میخواهم بیایم در حوزۀ بازاریابی نشر حرف بزنم. آها! این حرف جدید شد. حالا مخاطبهایت چه کسانی هستند؟ ناشرها. بعد میگویی: من میخواهم به ناشرها سیدی (CD) بفروشم. بارکالله! کلاً چند ناشر در ایران داریم؟ فکر کنم هشتهزار ناشر بود اگر اشتباه نکنم، آماری که من پارسال گرفتم داشتم. چند تا از اینها فعالند؟ فکر کنم سههزار ناشر. از این سههزار ناشر چند تایشان دارند از نشر پول درمیآورند؟ چون میدانید دیگر خیلی از ناشرها ناشر نیستند. کار دیگری دارند برای کلاسشان، برای فلانشان یک نشر هم زدهاند. مثلاً منظومۀ خرد یک مدرسۀ خیلی خوبی است دخترانه... نمیگویم خوب، نه مدرسۀ معروفی است چون خوب و بد نسبی است اما مدرسۀ معروفی است. یکی هم انتشارات دارد. خب این در واقع نزده که از کتاب پول دربیاورد. هدف اصلیاش از انتشارات این است که کتابهایی را منتشر بکند با یک سری شرایط ویژه. یک قسمتش برای برندینگ (Branding) مدرسه است، یک قسمتش ماجراهای دیگر دارد. چون من حالا اطلاع دارم از آنجا خیلی دربارۀ این صحبت نمیکنم. پس یک تعدادی از این سههزار نفر هم حذف شد. یک تعدادی آدم هستند نشر را برای کلاسش دارند. طرف آموزشگاه دارد، یک انتشاراتی هم زده. آنجا میرود جلسات میگوید: بله، انتشارات طالبی هم برای ماست. میگوید: اِ! نشنیدهام اسمش را. میگوید: چرا قربان! انتشارات طالبی هر سال در نمایشگاه کتاب شرکت میکند. حالا میروی انتهایش میبینی سالی دو کتاب چاپ میکند آن هم از اینطرف و آنطرف میگیرد به اسم ناشر همکار با یک ناشر دیگر میروند در نمایشگاه کتاب. مهم نیست که! این برای برندینگ (Branding) آن مؤسسهاش میخواهد یک وجهۀ فرهنگی بدهد میگوید من نشر هم دارم. نگاه میکنی میبینی از آن هشتهزار ناشر کلاً ماند هزار ناشر. از این هزار ناشر هم که پانصد تا ناشرهایی هستند که مشکل فروش ندارند یا پخش دارند یا با پخشها دارند میفروشند، فعلاً نیازی به تو احساس نمیکنند. میمانند پانصد تا. پس تو نهایتاً میخواهی پانصد عدد سیدی (CD) بفروشی اگر بتوانی بفروشی، اگر توانش را داشته باشی، اگر تمامشان تو را ببینند و اگر تمامشان احساس نیاز به تو بکنند پانصد عدد سیدی (CD) و دیویدی (DVD) میخواهی بفروشی. تازه اگر نفر اول گرفت، کپی نکرد به بقیه نداد. یک وقت هست شما یک دیویدی (DVD) میزنی برای کنکور، میگویی خیلی خوب! کپی میکنند ولی یک گستره دارد در ایران. میگویی: نه بابا ناشرها اولی که کپیاش را بگیرد خودشان میگویند... مثال میگویم البته، توهین نیست مثال است با لبخند دارم این را میگویم. ناشرها خودشان از کپیرایت مینالند اما دیویدی (DVD) را به آنها بدهی به صد نفر کپی میدهند. عملاً تو پنج سیدی (CD) بیشتر نمیتوانی بفروشی. پس احتمالاً آن از کجایش پول دربیاورم را اشتباه اینجا انتخاب کردهای. بعد میآیی میگویی: آقای طالبی خب چه کار کنم؟ میگویم: ببین این احتمالاً جواب نمیدهد. شاید بهتر باشد تو بیایی دربارۀ مثلاً کتابها نقد بنویسی چند نفر منتقد هم بیاوری، ناشرها ببینند که سایت تو بازدیدکننده دارد، مخاطب دارد، اینفلوئنسرها (Influencer) به حرفهای تو توجه میکنند. کل ماجرا را هم اینجا بنویسی دربارۀ بازاریابی نشر بنویسی، دربارۀ محتوا بنویسی بعد بیایند برای اینکه کتاب جدیدشان را معرفی بکنند از تو کمک بگیرند و بگویند تو این را معرفی کن در سایتت. درست است که پانصد ناشر داریم اما هرکدامش ایکس (x) عدد کتاب دارد چاپ میکند. پارسال، سال 95، 69 هزار عنوان کتاب چاپ شده. 69 هزار عدد کتاب نه، 69 هزار عنوان. تو اگر بتوانی پنجاه عدد، صد عدد کتاب هم بگیری، صد تا پانصد تومان، صد تا سیصد تومان، هر عددی حالا باید بنشینی دربیاوری برای اینکه این کتابها را معرفی کنی به یک درآمد مناسبی از این سایت رسیدهای. حالا مینشینی حساب میکنی صد تا سیصد تومان اگر بتوانیم بگیریم میشود سی میلیون تومان. بله خوب است. ما قبلاً میرفتیم کارمند ارشاد بودیم به ما دو و دویست حقوق میدادند، سی تومان گیرمان میآید. خوبیاش چیست؟ خوبیاش این است که فعلاً که کارمند ارشادم سایت را راه میاندازم دو سال دیگر، سه سال دیگر معروف شد، معتبر شد، دیگر شروع کرد به درآمد کسبکردن من دیگر از اینجا هم استعفا میدهم خودم را بازخرید میکنم میروم این کار را انجام میدهم. میبینی؟ الان دو دو تا چهار تا روی کاغذ لااقل درست درآمد. من همیشه میگویم. میگویم اگر دو دو تا چهار تایتان روی کاغذ درست درآمد احتمال اینکه بروید در بازار و موفق بشوید هست اما اگر دو دو تا چهار تایتان روی کاغذ درست درنمیآید احتمال شکستتان خیلی خیلی زیاد است.
باز در همین مثال کتاب اگر بخواهم یک چیزی به آن اضافه بکنم این آدم یک مزیت رقابتی هم دارد در این حالت خاصی که گفتم. طرف کارمند وزارت ارشاد است چنین سایتی هم میزند، از روابطش برای معرفی سایت استفاده میکند؛ با ناشرها ارتباط دارد، با نویسندهها ارتباط دارد، در این جمعها حاضر است، یک اعتباری دارد، دیگران آن را شروع میکنند معرفیکردن؛ یعنی این مزیتهای رقابتی را هم نسبت به یک آدمی مثلاً فرض کن من دارد. ممکن است من چهار تا کتاب بشناسم اما چهارصد مؤلف نمیشناسم، چهارصد مترجم نمیشناسم، چهارصد ناشر نمیشناسم. پس برای موفقیت این سایت از این امکانات و از این مزیت رقابتیاش هم استفاده میکند، وابسته فقط به سئو (SEO) نیست. بعد مدلش هم این است که اینفلوئنسرها را تحتتأثیر قرار بدهد و اینفلوئنسرها بیایند داخل سایتش.
باز یک مثال دیگر میزنم: فرض کنید میخواهید در حوزۀ مثلاً مشاورۀ مدیریت یک سایت بزند. یک حالتش این است که میخواهد پکیجهای آموزشی بفروشد که میرود یک سایت میزند دربارۀ مدیریت حرف میزند، استراتژی صحبت میکند و الی آخر اما همهچیز را نمیگوید. زیر این سایتش بیست نفر از مشتریهای فعلی و قدیمش را میآورد که آقا مارک فلان و فلان و فلان به من اعتماد کرده و من دارم به آنها مشاوره میدهم. حالا اگر میخواهی از خدمات من که امکانش را ندارم به تو که یک شرکت متوسط و کوچک هستی استفاده بکنی، این سیدیهای (CD) آموزشی من. این یک مدل بیزینس دارد، این یک نوع محتوا دارد. انتخابکردن استراتژی محتوا برای هرکدام از این حوزهها با حوزۀ دیگر متفاوت است.
یک موضوع دیگر زبان است. اگر در آن حوزۀ شما رقیب وجود دارد یکی از مزیتهای شما میتواند این باشد که زبان خاص خودت را پیدا بکنی؛ مثلاً مبتنی بر تجربه. خیلی از کسانی که میآیند در این حوزۀ مدیریت مطلب میگذارند عملاً کپیِ نمیدانم کاتلر حالا در بازاریابی و چه میدانم بقیۀ سایتهایی که داریم و در حوزۀ مدیریت و اسامی معروف و مقالات معروف و هاروارد بیزینس ریویو (Harvard Business Review) و چند تا مجلۀ مختلف را میآورند ترجمه میکنند خیلیهایشان هم از روی همدیگر کپی کردهاند، حرف نویی بینشان نیست. چه چیزی میتواند در این حوزه موفق باشد؟ کسی که برود این حرفهای تکراری و آکادمیک را بیاورد داخل بازار ایران اجرا بکند پنج بار شکست بخورد، دو بار موفق بشود بعد بیاید دربارۀ موفقیتهایش حرف بزند یا روشهای موفقیت در این بازار. مثلاً من دیدهام در حوزۀ بازاریابی مویرگی نگاه میکنی میبینی یک عدهای موفق میشوند، یک عدهای موفق نمیشوند. آن آدمی که موفق است کسی است که در کف بازار رفته تجربه کسب کرده، در محضر اساتید آکادمیک هم حضور داشته، صد تا حرف اینها را شنیده، پنجاه تایش را رفته اجرا کرده فهمیده داخل بازار ایران این ده مورد اجرا میشوند. حالا میآید آموزش میدهد این ده مورد را. احتمال اینکه بتواند موفق بشود خیلی بالاست. زبان خاص خودش را دارد، مبتنی بر تجربه است، در فضای بازار ایران این اتفاق افتاده، حرفهایی که میزند از جنسی است که مخاطب میفهمد، دردهایی که مطرح میکند از جنسی است که مخاطب آن دردها را کشیده و احساس میکند که راهکار دست این است؛ حالا یا بهعنوان مشاور یا بهعنوان مجری از این استفاده میکند یا کتابهای این را میخرد، دیویدیهای (DVD) این را میخرد، سیدیهای (CD) این را میخرد، در دورههای آموزشیاش شرکت میکند، در همایشهایش شرکت میکند تا از این آدمی که میبیند در این سایت، دردهایی که مطرح میکند دردهای مشابه اوست و راهحلهایی که میدهد راهحلهایی است که به کار او هم میخورد بیاید بهطور حضوری و بهطور خاص برای خودش استفاده بکند. این هم یک مدلش است. یک نکتهای در بازار ایران خیلی مغفول مانده: طرف فوق لیسانس متالورژی است، طرف مثلاً فرض کنید متخصص دندانپزشکی است، طرف مهندس هوافضاست، مکاترونیک است. برحسب تصادف آمده دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) هم علاقه داشته یک وبلاگی داشته. اینها فضای ذهنی جالبی است دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) خیلی خوب است، سئو (SEO)، تبلیغات، تبلیغات دیجیتال و غیره، بازاریابی، مدیریت، یک سری کورس (Course) هم از اینها گذرانده عاشق و شیفتۀ مدیریت میشود. بعد این آدم میگوید: میخواهم یک سایت در زمینۀ مدیریت بزنم. این یک حرف نویی دارد. چرا؟ چون در مکاترونیک بوده فهمیده ای داد بیداد! ما مشکلمان در این حوزه این است، این است، این است. بعد نمیفهمد که نکتهای که گرفته این است که مشکلات حوزۀ مکاترونیک در بازاریابی را فهمیده. میآید میرود سایت بازاریابی دوباره میزند دربارۀ کاتلر حرف میزند. عزیزم، تو مکاترونیک خواندی، تو هوافضا خواندی، تو مهندسی پزشکی خواندی، بازاریابی هم خواندی، بازاریابی دیجیتال هم خواندی بیا یک سایت محتوایی بزن در زمینۀ مکاترونیک و قواعد بازاریابی دیجیتال را در آن اعمال کن. تو حتماً موفق میشوی. چرا؟ چون رقیب هم نداری. اگر هم رقیبی داری رقیبی است که متخصص آن حوزه است اما با مفاهیم بازاریابی آشنایی ندارد. تو یک مزیت رقابتی بزرگ داری، چرا به این توجه نمیکنی؟ یکی از مواردی که من خیلی به این دوستان عزیزی که به من پیغام میدهند میگویند من مهندس فلانم، نمیدانم دکترای فلان دارم، فوق لیسانس فلان دارم اخیراً با کانال شما آشنا شدم رفتم مطالعه کردم. در متمم خیلی جستوجو کردم عاشق بازاریابی شدم. میخواهم بروم سایت در زمینۀ بازاریابی بزنم همین است. میگویم: عزیز جان، تو یک تخصصی داری یک حوزۀ دیگر هم الان احاطه و تسلط و آگاهی لااقل پیدا کردهای دربارهاش. بیا میانرشتهای عمل کن؛ افراد میانرشتهای موفق میشوند. اتفاقاً پارسال یک چارت و نموداری بود در هاروارد بیزینس ریویو (Harvard Business Review) من حالا در خودش ندیدم، به نقل از اچبیآر (HBR) دیدم. در این کانالیابیها میگشت که دانشهای بین رشتهای در سال 2020 بازارشان پررونق خواهد شد. یعنی چه؟ یعنی تو دندانپزشک هستی. بهجای اینکه بیایی با اصطلاحات فنی و تخصصی و قلمبه و سلمبۀ دندانپزشکی دربارۀ دندان و بهداشت دهان و دندان و اینها صحبت بکنی با زبان همهپسند و همهفهم آن هم از قول جناب دکتر طالبی متخصص دندانپزشکی بیا حرفهایت را بزن، نکات روز دندانپزشکی را بگو. مثلاً من چند وقت پیش در رادیواقتصاد بود فکر میکنم اگر اشتباه نکنم داشتند صحبت میکردند یک آقای دکتری داشت دربارۀ... خیلی با زبان معمولی، خیلی با زبان قشنگ داشت میگفت: فرق آمالگام با روکش چیست. بعد اینها را میگفت، اسم خارجیاش را میگفت. بعد دقیقاً گفت. گفت: ببین این سه سال بیشتر دوام نمیآورد بنابراین 1، 2، 3، 4 این کارها را بکنید. روکش اینطوری است. اگر میخواهید ایمپلمنت بزنید به اینها دقت بکنید. خیلی با زبان معمولی بعد معلوم بود که کاملاً بازاریابی هم بلد است؛ مثلاً آنجا یک اشارههای خیلی ظریفی میکرد که اگر این کار را خواستید کنید اینطوری انجام بدهید و بعد میرفتیم سرچ کردم آن کاری که او گفته انجام بدهید فقط به یک سایت میخوردم؛ یعنی یک سایت دربارۀ آن حرف یا آن موضوع صحبت کرده بود. این یعنی بینرشتهای. یا تو مکاترونیک خواندهای؟ یک تعداد کمی از شرکتهای ایرانی نیاز به تخصص تو دارند. کمی هم بازاریابی دیجیتال خواندهای؟ آفرین! کمی هم سئو (SEO) بلدی؟ بارکالله! گوگل ادوردز (Google Adwords) هم بلدی؟ احسنت! تنها کسی که میداند چه کلماتی را متخصصهای حوزۀ تو یا کسانی که به تو نیاز دارند چیست تویی. تو میدانی آنها چه چیزی سرچ میکنند چون خودت اینکارهای. تو خودت مهندس هوافضایی، تو خودت در حوزۀ مهندسی پزشکی درس خواندهای و میدانی که آن آدمهایی که به تو نیاز دارند دنبال چه چیزی میگردند. پس تو نسبت به عادل طالبیای که هیچگونه دانش و تخصص و اطلاعات و احاطهای روی حوزۀ تو ندارد صد قدم جلوتری. کافی است کمی هم دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) و سئو (SEO) و این بحثها را بلد باشی و بتوانی در حوزۀ خودت یک سایت محتوایی بزنی. چرا میخواهی بیایی یک سایت در حوزۀ بازاریابی دیجیتال بزنی؟ درست است که بازاریابی دیجیتال را یاد گرفتی و لذت بردی و خیلی شوق و ذوق داری اما این دلیل نمیشود که تو بیایی سایت بازاریابی دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) بزنی. نمیگویم نزن، میگویم اگر بخواهی در حوزۀ خودت که تخصص داری و توان تشخیص محتوای خوب از بد را داری موفقتر عمل خواهی کرد.
یک موضوعی که من در وبینارم هم توضیح دادم دربارهاش و اگر آن وبینارهای من در کانال آپاراتم aparat.com/adel.talebi را دیده باشید گفتهام. گفتم در یک سایت محتوایی ما چهار مرحله داریم: مرحلۀ اول کانتنت کیورینگ (Content Curing) است. کانتنت کیورینگ (Content Curing) یعنی بروی محتواهای مناسب را از جاهای مختلف ببینی، پالایش کنی خوبهایش را جدا کنی بیاوری یکجا متمرکز کنی. مثلاً میگویم مثال: فرض کن من دندانپزشک هستم و میخواهم در حوزۀ دیجیتال هم حرفی برای گفتن داشته باشم چون آنالیز کردم متوجه شدم که احتمالاً پنج سال بعد، ده سال بعد دندانپزشکهایی مشتری دارند و داخل مطبشان صف میبندند، درمانگاههایی پر میشوند که در فضای دیجیتال خوب عمل کرده باشند و از حالا میخواهم در اینجا بیایم پوزیشن (Position) بگیرم. اولین قدم لااقل به نظر من این است که بروم محتواهای خوب را از جاهای دیگر پیدا بکنم بیاورم کیورینگ (Curing) بکنم، پالایش بکنم، گزینش بکنم، بهسازی بکنم و داخل سایتم بگذارم. در کنار این بروم سراغ کانتنت پابلیشینگ (Content Publishing)؛ یعنی تولید و نشر محتوا بکنم. از متخصصها، از دوستانم کمک بگیرم محتوای اختصاصی برایم تولید بکنند. خودم محتوای تخصصی تولید بکنم. محتوا هم که میگویم یادتان باشد ویدئو، عکس، اینفوگرافیک (Infographic)، جدول، پیدیاف (pdf)، هرچه. قدم بعدی این است که یک عده اینگیج (Engage) بشوند و بیایند برای من محتوا تولید بکنند، مایل بشوند که با من کار بکنند. حالت غایی و متعالیاش چیست؟ این که برسم به یوجیسی (UGC) یا یوزر-جنریتد کانتنت (User-Generated Content). یعنی اگر سایتم همۀ قواعد را رعایت بکند، اینگیجمنت (Engagement) داشته باشد، مشتریهایم را دیلایت (Delight) بکنم. این دیلایت (Delight) و اینها را اگر نمیدانید... بعضیها میگویند این کلمات تخصصی کجا هست؟ پروموتر (Promoter) که میگویی کجا هست؟ بروید در آن وبینار بازاریابی درونگرای اینباند مارکتینگ (Inbound Marketing) در aparat.com/adel.talebi آن را آوردهام. به یک مرحلهای برسم که یوجیسی (UGC) تولید بشود، یوزر-جنریتد کانتنت (User-Generated Content) یا محتوای تولیدی کاربر. یعنی من دیگر هیچ کاری نکنم، کاربرانم شروع به تولید محتوا بکنند برایم و آنها باشند که من را همهجا دارند معرفی میکنند. اینستاگرام را باز میکنی میبینی آقای شعبانعلی است، تلگرام را باز میکنی میبینی شعبانعلی است. میروی داخل یک جلسه مینشینی میگویند آقای شعبانعلی اینطوری گفت. ببین دیگر الان یوزرها (User) دارند جنریتد کانتنت (Generated Content) میکنند. اینجا دیگر حالت عالی و غایی است. این اتفاق درستی است که میافتد برای یک سایت کانتنتبیس (ContentBase). پس میآیی در حوزۀ تخصصی خودت که دربارهاش درس خواندهای چهار سال، شش سال، هشت سال، رفتهای دانشگاه. دو سال، سه سال، پنج سال هم رفتی کار کردی، عرق ریختی، دستوپنجه نرم کردی با مشکلات، با زحمت و ذلت، با مرارت راهحل مشکلات را پیدا کردی، فضای بازار آن حوزه را شناختی، بر حسب تصادف با شانس و اقبال، با خواست خدا، با دعای خیر پدر و مادر متوجه شدی که یک علمی هم هست به اسم مدیریت، یک علمی هم هست به اسم بازاریابی، یک علمی هم هست به اسم منابع انسانی، رفتی اینها را هم یاد گرفتی. احیاناً بعد از ده سال که در حوزۀ خودت کار کردی رفتی یک امبیای (MBA) هم خواندی، متوجه اشتباهات گذشتهات شدی کلی هم ایده برای آینده داری. فضای دیجیتال هم این روزها دارد رشد میکند رفتی دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) هم یاد گرفتی که یک سال هم وقت گذاشتی با زیروبمش آشنا شدی. حالا تو در دو رشته خبرهای. تو الان یک آدم میانرشتهای هستی. الان میتوانی یک سایت محتوایی به نظر من بزنی و با احتمال بالایی موفق باشی؛ چون هم رقبا را میتوانی آنالیز بکنی، هم بازار را میتوانی آنالیز بکنی، هم با مفاهیم مدیریت و بازاریابی آشنایی داری، هم با ابزارهای بازاریابی دیجیتال آشنایی داری و هم در رشتۀ خودت حرفی برای گفتن داری. میتوانی محتوا تولید کنی، میتوانی محتوای یونیک تولید کنی، میتوانی مخاطبهایت را گسترش بدهی، میتوانی مخاطبهایت را اینگیج (Engage) بکنی، دیلایت (Delight) بکنی، تبدیلشان کنی به پروموتر (Promoter)... این کلمات همان کلماتی است که در aparat.com/adel.talebi در وبینار اینباند مارکتینگ (Inbound Marketing) یا بازاریابی درونگرا دربارهاش صحبت کردهایم. ...و بعد با احتمال بالایی احتمالاً موفق بشوی در حوزۀ محتوا.
من یواشیواش این فایل صوتی را جمع بکنم. چهارپنج دقیقۀ اولش صحبت کردم که من دربارۀ دابل سایدد پلتفرمها (Double Sided Platform) و کلاً پلتفرمها (Platform) در حوزۀ محتوا صحبت نمیکنم، آنها قواعد خودشان را دارند. مثال زدم برایتان مثل وبیاد (Webyad)، مثل آپارات، مثل یوتیوب (YouTube) در حوزۀ ویدئو و در حوزۀ متن مثل بلاگها مثل Mihan-blog، Blogfa، Persian-blog و غیره یا در حوزۀ شبکههای اجتماعی گفتم آنها اصلاً در حوزۀ صحبتهای من نیست. بعد آمدم گفتم که این افرادی که دوست دارند یک سایت محتوایی بزنند و مخاطب جذب بکنند، اولاً دیگر مثل گذشته نیست که ما بیاییم یک سایت بزنیم در آن از هر دری حرف بزنیم هر مطلبی بگذاریم با یک نفر، دو نفر، سه نفر، چهار نفر بتوانیم یکعالمه مخاطب بگیریم. این روزها مجبوری بهخاطر شرایط خاص فضای دیجیتال، برای اینکه حرفت شنیده بشود و دیده بشوی نیچ مارکت (Niche Market) بزنی، بازار گوشه را پیدا بکنی و بهطور تخصصی در یک حوزهای صحبت بکنی. بعد صحبت کردم دربارۀ اینکه اگر یک سال است، دو سال است، سه سال است در حوزۀ بازاریابی مدیریت دو تا مطالعه داشتی نیا دربارۀ بازاریابی مدیریت صحبت بکن. کسی میتواند حرف بزند، کسی میتواند محتوا تولید کند، کسی میتواند توجهها را به خودش جلب بکند که هم علم و آگاهی آن حوزه را داشته باشد، متخصص آن حوزه باشد یک حوزۀ خاص خودش و هم از این اطلاعات آگاهی داشته باشد، از این ماجراها هم سر دربیاورد و بعد بشود فرد بین رشتهای و آن موقع یک سایت بزند با محتوای خوب برای مخاطبها و آن را به شکل درستی معرفی بکند، پروموت (Promote) بکند، ترویج بکند. در پایان این فایل صوتی تأکید میکنم که این صحبتهایی که کردم با اینکه حالا اسمش را برای اینکه قشنگ باشد در واقع گذاشتم استراتژیهای ورود به بازار، بیشتر بلندبلند فکرکردن است. وقتی ما تدوین استراتژی میکنیم به خیلی نکات مختلف باید توجه بکنیم اعم از فنی، اعم از داشتهها، اعم از تهدیدها، فرصتها، نقاط قوت، نقاط ضعف، تحلیل رقبا، تحلیل بازار، تحلیل محصول، تحلیل خدمت. بعد برآوردها، بعد ترندها (Trend). از چه ابزارهایی استفاده بکنم، از چه ابزارهایی استفاده نکنم. اینها هرکدامش برای خودش تحلیل دارد. با نیم ساعت، یک ساعت حرفزدن دربارۀ یک موضوع نمیشود آن را اسمش را استراتژی گفت. در واقع من الان چشمهایم را بستهام منتظرم جلسۀ بعدیام شروع بشود. این نیم ساعت، چهل دقیقه را گفتم یک صحبتی دربارۀ یک حوزهای داشته باشم که احتمالاً مفید باشد. چشمهایم را بستهام و سرم را تکیه دادهام به صندلی اتومبیلم کنار خیابان و دارم این فایل را ضبط میکنم. استراتژی را با چشمان بسته تدوین نمیکنند، این را تأکید میکنم. قطعاً یک سری نکته از دست من دررفته، قطعاً کلی مورد بوده که باید گفته میشده گفته نشده. ممکن است در بعضی از حوزهها اشتباه کرده باشم. این فایلهای صوتی فقط برای این است که شاید بعضی از نکاتی که میگویم یک جرقهای در ذهن شما روشن بکند. بر اساس حرف من نروید و اقدام نکنید. حتماً مطالعۀ کافی داشته باشید، منابع موثقتر، منابع کاربردیتر را هم حتماً موردتوجه قرار بدهید و بعد از اینکه به یک جمعبندی مناسب رسیدید اگر میخواهید کاری را انجام بدهید کارتان را شروع بکنید.
خیلی متشکرم از اینکه تا اینجا به صحبتهای من گوش کردید. اگر رضایت داشتید از این فایل صوتی یا فایلهای صوتی دیگر کانال کاروکسب، خیلی خوشحال میشوم و خیلی ممنون میشوم که این فایلهای صوتی را برای کسانی که به آنها نیاز دارند بفرستید. برای کسانی که فکر میکنید میتواند برایشان مفید باشد ارسال بکنید. برای متخصصها؛ چون این فایل صوتی برای کسانی بود که در این حوزه تخصص دارند. اگر متخصصی را میشناسید و در ذهنش است که یک سایت بزند، این فایل صوتی را بفرستید. شاید چند تا از نکاتی که اینجا مطرح شد برای آن فرد هم مفید باشد. صحبتهای من در کانال kar_kasb منتشر میشود. سایت شخصی من adeltalebi.ir هست که در آن میتوانید همۀ راههای ارتباطی با من را پیدا بکنید. ویدئوهای من داخل آپارات aparat.com/adel.talebi در دسترس شماست و همۀ این ویدئوها، ویدئوهای یک دقیقهای، دو دقیقهای نیستند. تقریباً تمامشان ویدئوهای یک ساعت تا دو ساعت و نیم هستند. هرکدام از آن ویدئوهایی که در کانال آپارات هست بعضیهایشان بهعنوان یک کارگاهِ حتی دوسهروزه تدریس میشود الان و چند صدهزار تومان هزینه از آن دریافت میشود. بهصورت رایگان در اختیار شما قرار دارد. امیدوارم از آنها استفاده بکنید. ممنون میشوم آنها را هم به دوستان دیگرتان معرفی بکنید. اگر یک مسیر را بخواهم برایتان ترسیم بکنم که میخواهید در حوزۀ بازاریابی دیجیتال فعالیت بکنید بهصورت میانرشتهای همینطور که الان داشتم تأکید میکردم، مثلاً شما یک مهندس هوافضا هستید و میخواهید با دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) را هم آشنا بشوید و یک سایتی بزنید، من توصیهام این مسیری است که میگویم: در کانال آپارات من اول وبینار مقدمات بازاریابی دیجیتال را ببینید. بعد وبینار بازاریابی دیجیتال برای مدیران را ببینید. بعد وبینار اینباند مارکتینگ (Inbound Marketing) یا بازاریابی درونگرا را ببینید. بعد دیگر بقیۀ فایلها را ببینید؛ چون دیگر این سه را که ببینید عملاً متوجه میشوید ماجرا چیست، خط فکری کلی را پیدا میکنید. بقیۀ ویدئوها برای بخشی از بازاریابی دیجیتال است؛ مثلاً دو ویدئو دربارۀ ایمیل مارکتینگ (Email Marketing) دارم، یک ویدئو دارم که میخواهید نام دامنه انتخاب کنید برای سایتتان، آیآر (ir) باشد یا کام (com) باشد. هاست (Host) را از کجا بگیرم و الی آخر این نکات را گفتهام. باز میخواهید سایت بزنید میخواهید به یک شرکت بدهید سایتتان را بزند، حدود ده آنالیز سایت دارم همین الان در آن کانال آپارات. سایتهای مختلف را آوردهام از نظر سئو (SEO)، از نظر فنی، از نظر نویگیشن (Navigation)، از نظر منوها آنالیز کردهام. شما این ده ویدئو را ببینید متوجه میشوید که ایرادات چیست. به آن کسی که قرار است سایتتان را طراحی بکند یا آن شرکتی که میخواهد برایتان سایت طراحی کند میگویید: ببین، یک، دو، سه، چهار، پنج، شش این کارها را نکن، اینها ایراد است. بعد میگویی: ببین، یک، دو، سه، چهار، پنج، شش اینها را میخواهم، اینها مهم است. آن ده ویدئویی که در واقع آنالیز کردهایم سایتها را به شما کمک میکند که در سایت خودتان بدانید به چه نکاتی توجه بکنید، چه نکاتی از دستتان درنرود. متشکرم از توجهتان به این فایل صوتی. همین جا شما را به خدا میسپارم. خدانگهدار.
نویسنده: عادل طالبیهر نوع استفادهای از محتوای سایت آزاد است. هر جا دوست داشتید با یا بدون ذکر منبع، استفاده کنید. اگر لینک بدهید که... ممنونم! فالو باشد که فبهاالمراد ❤️