استراتژی های ورود به بازار برای کسب و کارهای اینترنتی - 15

Voice Voice
استراتژی های ورود به بازار برای کسب و کارهای اینترنتی - 15
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 23 25 26

سلام. من عادل طالبی هستم و در این فایل صوتی که در واقع شاید بشود گفت پانزدهمین فایل از سری استراتژی‌های ورود به بازار در کسب‌وکارهای دیجیتال هست می‌خواهم به سؤال دوست عزیزی جواب بدهم؛ منتها چون هم اسم کوچک ایشان خیلی خاص و جذاب و جالب بود و هم نام فامیلشان برای من جالب و جذاب بود و هم حوزه‌شان خیلی تخصصی بود چون نگرانم که خدای‌ناکرده آن رقبایشان، آن همکارانشان که ایشان را بشناسند بفهمند که چنین سؤالی از طرف ایشان بوده من اسم ایشان را نمی‌آورم.

 

سئو محصولات رقیب در سایت

این دوست خوبمان از من پرسیده‌اند که: ما یک برندی داریم. اسم برندمان مثلاً ایکس (x) است. در حوزه‌ای هم دارند کار می‌کنند. یک برند رقیب هم داریم که آن اسمش ایگرگ (y) است. حالا سؤالشان این است: آیا درست است که من بیایم برای محصولات ایگرگ (y) هم داخل سایتم سئو (SEO) کنم که ملت بیایند و این‌ها؟ بگذارید من یک مثال بزنم، حالا مثالم هم از دو مارک خیلی معروف انتخاب می‌کنم که قطعاً این کار را نمی‌کنند و حداقل در این سال‌هایی که ما داریم در حوزۀ بازاریابی می‌بینیم، می‌بینیم که کارهایشان لااقل تا آنجایی که من دیده‌ام تمیز و مرتب است و وارد این حوزه‌ها نمی‌شوند. فرض کنیم شرکت ال‌جی مانیتور دارد، شرکت سامسونگ هم مانیتور دارد. شرکت ال‌جی بیاید مثلاً یک طوری سئو (SEO) بکند که اگر کسی دنبال مانیتور سامسونگ می‌گردد، سایت این‌ها باز بشود. ممکن است یک نفر که خیلی اخلاق‌گراست بیاید بگوید نه، این خیلی غیراخلاقی است. ممکن است که یک نفر که خیلی کاسب است بگوید: ایول! چه کار باحالی! ممکن است یک نفر که کار برندینگ (Branding) می‌کند بگوید: اصلاً چرا این کار را می‌کنی؟ این صاحب کسب‌وکار ال‌جی هم می‌گوید: خب ببین، خیلی‌ها هستند که نمی‌دانند اصلاً ال‌جی مانیتور دارد و فقط فکر می‌کنند در دنیا فقط مانیتور سامسونگ هست. می‌خواهم یک کاری بکنم که وقتی ملت می‌گردند مانیتور سامسونگ، بیایند در سایت من ببینند اِ! یک مانیتوری هم به اسم ال‌جی هست. یک فرصتی، یک شانسی هست که من دیده بشوم. تازه تو که متخصص برندینگ (Branding) هستی، برند اورنس (Brand Awareness)، آگاهی از برند. به هر حال می‌شود یک نوعی این کار را توجیه کرد. از آنجایی که من استاد اخلاق نیستم و هیچ‌گونه مطالعه یا تخصصی در این حوزه ندارم نمی‌توانم نظر بدهم از نظر اخلاقی این کار اخلاقی هست یا نه اما واقعیت این است که در دنیای واقعی این اتفاق دارد می‌افتد و در این فایل صوتی فقط می‌خواهم به جنبه‌های مختلف این ماجرا بپردازم، یکی‌دو روش بگویم و خطرات و تبعات را بگویم. اجازه بدهید در اول صحبتم با خطرات و تبعات صحبت کنم یا صحبتم را شروع بکنم. اصلاً بگذارید یک مثال بزنم: چند وقت پیش منتشر شد تصاویری در اینترنت که شما تخفیفان را در گوگل سرچ (Search) می‌کردید، ادوردز (Adwords) نت‌برگ را نشان می‌داد نت‌برگ را فارسی سرچ (Search) می‌کردید تخفیفان را ادوردز (Adwords) نشان می‌داد که خب این‌ها پول دادند که مثلاً هروقت... فرض کن تخفیفان پول داده که هروقت نت‌برگ را سرچ (Search) کردند من بیایم، آن یکی هم برعکس. طبق قوانین و قواعد و این‌ها هم این‌ها رفته بودند در صفحۀ خودشان که من یک ویدئو هم در کانال آپاراتم گذاشتم به اسم نبرد گلادیاتورها. می‌توانید بروید مدارک و مستنداتش را آنجا ببینید. هرکدامشان در سایتشان یک صفحه درست کردند به اسم رقیبشان یا اسم رقیب را آورده‌اند که این تبلیغ را به یک نوعی توجیه بکنند یا به‌اصطلاح آن پنالتایزها (Penalties) و این‌ها را که داریم دور بزنند. به هر حال! دربارۀ این اتفاق نظرات بسیار بسیار مختلفی بیان شد. یک عده کلاً مخالف بودند می‌گفتند: اخلاق‌گرا نیست. یک عده می‌گفتند: چه کار باحالی! یک عده حتی معتقد بودند، خیلی جالب بود برای من که این را در واقع یک نوع بازی خودشان دو نفری با همدیگر، دو شرکت با هم اوکی کردند که اوضاع تخفیف‌های گروهی که افت کرده و کسی تخفیف گروهی مثلاً سفارش نمی‌دهد -حالا نظر آن‌ها بود دیگر- مثلاً مقداری بازارگرمی بکنند و ملت به این بهانه بیایند و خلاصه یک رونقی در بازارشان باشد. من این تفسیر را که از دوستان شنیدم یاد آن جوک افتادم.

 

گدای واتیکان

می‌گویند که: دو گدا در یک خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند. یکی یک صلیب گذاشته بود یکی دیگرشان ستارۀ داوود. خب صلیب می‌دانید برای مسیحی‌هاست، ستارۀ داوود برای یهودی‌هاست. حالا واتیکان هم که برای مسیحی‌هاست، دو گدا هم آنجا نشسته‌اند. مردم زیادی از آنجا رد می‌شدند، به هر دو نگاهی می‌کردند و فقط در کلاه کسی که پشت صلیب نشسته بود پول می‌انداختند. خب طبیعی است واتیکان است، مرکز و مقر مسیحی‌هاست، کاتولیک‌هاست و طبیعتاً به آن کسی که صلیب دارد پول می‌دهند. یک کشیشی که از آنجا می‌گذشته یک مدتی می‌ایستد نگاه می‌کند می‌بیند مردم فقط به گدایی که صلیب دارد پول می‌دهند. می‌رود جلو می‌گوید: رفیق بیچارۀ من... یعنی در واقع به آن کسی که ستارۀ داوود داشته می‌گوید: رفیق بیچارۀ من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک‌هاست. مردم به تو که ستارۀ داوود را گذاشته‌ای پول نمی‌دهند به‌خصوص که درست نشسته‌ای کنار یک گدای دیگری که صلیب دارد. در واقع از روی لج‌بازی هم که باشد مردم به او پول می‌دهند نه به تو. گدای پشت ستارۀ داوود رو می‌کند به گدای پشت صلیب و می‌گوید: هی موشه، نگاه کن چه کسی آمده به ما بازاریابی یاد بدهد! می‌دانید که موشه همان موسی در زبان عبری است. در واقع هر دوی آن‌ها یهودی بودند و یکی‌شان پشت صلیب نشسته بود یکی‌شان پشت ستارۀ داوود و عملاً یک فرایند بازاریابی بوده. به هر حال این ضرب‌المثل، ضرب‌المثلی است که خیلی کاربردی است و نمونه‌هایش را هم داشته‌ایم. ما یک چلوکبابی معروف هست در تهران می‌گویند که: در واقع یک نفر دو چلوکبابی روبه‌روی هم می‌زند. بعد این یکی مثلاً پیغام می‌دهد هرکس نرود داخل آن چلوکبابی، بیاید اینجا هزار تومان تخفیف. این یکی می‌گوید: آنجا پیازش خوب نیست بیایید اینجا. خلاصه این دو با هم دعوا می‌کردند، برای هم بنر می‌زدند، برای همدیگر چه می‌دانم پوستر وصل می‌کردند بر علیه همدیگر. ملت هم می‌آمدند به این دو می‌خندیدند بالاخره می‌آمدند یک کبابی هم یا اینجا یا آنجا می‌خوردند دیگر. جفت کبابی‌ها هم برای یک نفر بوده. از این‌ها ما داریم نمونه.

 

 بازاریابی/ فروش کسب‌وکار یک جنگ است

بعضی‌ها معتقدند که آن ماجرا اصلاً از این تیپ بوده که البته من این‌طور معتقد نیستم. فکر می‌کنم این‌قدر دیگر اوضاع باحال نیست. اما به هر حال چه بوده، چه نبوده این نتیجه حاصل شده احتمالاً. من می‌خواهم از یک دید دیگر نگاه بکنم این موضوع را. نگاه بکنید، یک تعدادی کارمند در این برندها (Brand) بوده‌اند. یکی از آن کارمندهایی که با من دوست است یک چیزی را گفت که من خیلی نگران شدم، خیلی ناراحت شدم. گفت که: من احساس خوبی دیگر نسبت به محل کارم ندارم چون اخلاق‌گرا نیست و گفت که: من دیگر حس خوبی نسبت به محیط کارم ندارم. دقت می‌کنید چه اتفاقی افتاده؟ ببین واقعیت این است که بازاریابی، فروش، کسب‌وکار یک جنگ است، خیلی وقت‌ها هم جنگ نابرابر است، خیلی وقت‌ها هم جنگ ناجوانمردانه است. اصلاً ما یک کتاب داریم به اسم جنگ بازاریابی که خیلی مفاهیم و موارد آنجا مطرح می‌شود اما یک اتفاقی افتاده اینجا. یا دانسته یا ندانسته، یا به‌عمد یا به‌سهو به هر حال این اتفاق افتاده. یا یکی شروع کرده یا به‌قول بعضی‌ها که حالا همیشه هم توهم توطئه در بعضی‌ها خیلی قوی است. می‌گویند که: این‌ها دستشان در یک کاسه است. یک عده می‌گویند: نه، اول این شروع کرد بعد آن عوضش را درآورد. بعضی‌ها می‌گویند: نه، اول آن شروع کرد بعد این عوضش را درآورد. مهم نیست. حالا من با آن‌یکی رقیب این یا آن‌یکی برند (Brand) صحبت نکرده‌ام، کسی را نمی‌شناختم اما در این یکی که یک دوست داشتم این جمله را گفت من خیلی به آن فکر کردم که ببین چه اتفاقی افتاده. خب این خیلی نیروی خوبی بوده، خیلی نیروی توانمندی بود، خیلی عاشقانه کارش را دوست داشت، خیلی احساس خوبی داشت نسبت به این برند (Brand) و حالا می‌گفت: من دیگر احساس خوبی نسبت به آن ندارم، احساس می‌کنم اخلاق‌گرا نیستند. می‌دانی چه می‌خواهم بگویم دربارۀ این سؤالی که این دوست عزیزمان پرسیده؟ ببین می‌توانیم این کار را بکنیم و واقعاً این کار دارد انجام می‌شود اما بپذیرید که تبعات دارد. می‌شود یک کاری کرد که شکایت هم نکرد از آن.

 

ما کپی‌رایت (Copyright) نداریم

خب بعضی‌ها خیلی اشتباه می‌کنند؛ مثلاً من دیده‌ام در حوزۀ ناشرها یک ناشری بر علیه یک ناشر دیگری بد می‌نوشت. دو ناشر یک کتاب را از یک نویسندۀ خارجی ترجمه کرده بودند. این هم در کتابش می‌فروخت، آن هم می‌فروخت. بعد این آمد سئو (SEO) کرد یکی‌شان... خب می‌دانید طبق قانون‌های فعلاً جاری و ساری در کشور ما، همین الان می‌بینید از یک کتاب بعضی وقت‌ها چندین ترجمه وجود دارد. حالا یک وقت هست یک ترجمه‌ای برای هشتاد سال پیش است، یکی می‌آید دوباره ترجمه‌اش می‌کند می‌گوید: آقا آن با ادبیات و با کلمات مورداستفاده در 1330 ترجمه کرده بود، با آن نگاه. من دارم با نگاه و با زبان و ادبیات مردم امروز ترجمه می‌کنم. این را من می‌پذیرم، کاملاً هم منطقی است. خیلی هم درست است، اتفاقاً خیلی هم ایدۀ خوبی است اما اینکه همین امروز مثلاً هری پاتر می‌آید بیست نفر با همدیگر ترجمه می‌کنند، حالا یک قسمتش به‌خاطر بازار است، یک قسمتش به‌خاطر نبود قانون است دیگر. ما کپی‌رایت (Copyright) نداریم. الان یک انتشاراتی هست به اسم هوپا. خب این‌ها می‌روند زحمت می‌کشند، هزینه می‌کنند از آمریکا، از اسپانیا، از کشورهای دیگر کپی‌رایت (Copyright) می‌گیرند می‌آیند ترجمه می‌کنند. همان کتاب را می‌بینی نشر افق همان را ترجمه می‌کند. می‌بیند این کپی‌رایت (Copyright) دارد، می‌بیند این زحمت کشیده، می‌بیند این رفته و به اخلاق پایبند بوده اما می‌رود و باز هم ترجمه می‌کند و آن را باز هم به بازار می‌دهد. یک جایزه‌ای داریم به اسم لاک‌پشت پرنده، آن هم همین است. می‌بیند که یک نفر اخلاق را رعایت کرده و کپی‌رایت (Copyright) گرفته، درست است که قانون کپی‌رایت (Copyright) در کشور ما امضا نشده اما خب یک نفر مثل ایران هست. می‌گوید ما ان‌پی‌تی (NPT) را... در همین ماجرای هسته‌ای آن جایی که ایران جلو افتاد کجا بود؟ آنجا که می‌گفت: ما آقا داوطلبانه ان‌پی‌تی (NPT) و آن الحاقیه را اجرا کردیم. خب این داوطلبانه اجراکردن خودش یک بردی به ما داد دیگر در آن مذاکرات. اینجا هم یک نفر داوطلبانه می‌رود کپی‌رایت (Copyright) را رعایت می‌کند، با آن ناشر خارجی توافق می‌کند هزینه پرداخت می‌کند کپی‌رایت (Copyright) را می‌گیرد، خب این حداقل یک احترام دارد یا نه؟ بعد می‌بینیم بزرگ‌ترین ناشران رعایت نمی‌کنند. خب از این اتفاق‌ها آن هم در یک جایی که مربوط به فرهنگ کشور است. آدم انتظار ندارد در حوزۀ فرهنگی چنین چیزها را ببیند. مهم هم نیست حالا داریم مثال می‌زنیم. البته این مثالی که می‌زنم برای این‌ها نبود. یک کتاب دیگر بود فلسفی از یکی از فیلسوف‌های معاصر معروف. دو ناشر همزمان این را ترجمه کرده بودند در واقع توسط دو مترجم و این را منتشر کردند. یکی از ناشرها می‌آید سئوی (SEO) خیلی خوبی می‌کند؛ طوری که می‌زدی مثلاً اسم یکی از مترجم‌ها عادل طالبی بود، اسم آن یکی مترجم طالب عادلی. این که عادل طالبی بود یک طوری سئو (SEO) کرده بود که طالب عادلی را هم سرچ (Search) می‌کردی می‌آمد داخل سایت این و بعد اینجا بد گفته بود که آقا، طالب عادلی فردی است نادان و ناتوان و او فلان است. خب این طالب عادلی هم رفت شکایت کرد که آقا این، این‌طوری گفته و آن سایت را تعطیل کردند و آن انتشاراتی با محدودیت‌هایی مواجه شد و الی آخر. هم اخلاق را باخت، هم قانوناً باخت، هم توهین کرده بود اما واقعاً می‌شود به یک نوعی بدون اینکه توهین بکنی، بدون اینکه وارد حوزه‌ای بشوی که احتمالاً تبعات حقوقی داشته باشد سئو (SEO) بکنی به‌شکلی که در همان مثال ما، من بزنم تلویزیون سامسونگ، برود سایت ال‌جی. کافی است که آنجا مثلاً یک صفحه بزنیم، مطلب بگذاریم، نکات مهم در انتخابِ به‌اصطلاح تلویزیون را بیاوریم، کلمۀ تلویزیون سامسونگ را بیاوریم بعد برویم بک‌لینک (Backlink) بخریم، روش‌های مختلف هست برای این کار و به‌تدریج شما تلویزیون سامسونگ را هم سرچ (Search) بکنی بیایی داخل سایت ال‌جی. گفتم، من این مثال را به این دلیل می‌زنم که ال‌جی و سامسونگ ثابت کرده‌اند که تا آنجایی که من دیده‌ام اخلاق‌مدار هستند و هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنند. مثال زدم که فقط مثال شفاف باشد برایتان وگرنه مثال‌های دیگر شاید ممکن بود تبعاتی داشته باشد و به بعضی‌ها بر بخورد. دو برند (Brand) معروف که هرگز این کار را نمی‌کنند را من مثال می‌زنم. واقعیت این است که این برند (Brand) ال‌جی می‌تواند آن را بکشد و احتمالاً در فروشش هم تأثیر می‌گذارد اما اگر کارمندهایش احساس بی‌اخلاقی کردند چه؟ اگر یک طالبی‌نامی آمد یک فیلم پخش کرد در شبکه‌های اجتماعی و گفت این‌ها اخلاق را رعایت نمی‌کنند چه؟ هرچند کار غیراخلاقی هم نکرده واقعاً. اصلاً می‌روی نگاه می‌کنی می‌بینی نه، یک صفحه درست کرده به اسم تلویزیون سامسونگ. در آن صفحه مدل‌های مختلف را آورده بعد نوشته خیلی خوب! مدل b24 سامسونگ مانند همان با همان قیمت مدلِ مثلاً چه می‌دانم g25 ال‌جی است.g25 چون 25 است از 24 یک مدل جلوتر است با همان قیمت. حرف بدی نزده، حرف کاملاً درست است. اصلاً می‌روی پروپرتی (Property) را هم می‌بینی، نگاه می‌کنی انصافاً ال‌جی از سامسونگ بهتر است، قیمتش هم پنجاه‌هزار تومان ارزان‌تر است. کیفیتش هم بهتر است، تکنولوژی‌اش هم بالاتر است. اصلاً همه‌چیزش هم واقعاً ال‌جی اوکی است. یعنی اصلاً مصرف‌کننده این g25 را بخرد، از هر لحاظ بهتر از b24 سامسونگ است. اما مردم چه می‌گویند؟ درست است که ما خیلی وقت‌ها می‌گوییم ولش کن! درِ دهان مردم را نمی‌شود بست، نمی‌دانم چه چیز را می‌شود بست این را نمی‌شود بست و این‌ها. الان با شبکه‌های اجتماعی و این ابزارهای ارتباطی این اتفاق اگر بیفتد بعضی وقت‌ها یک‌دفعه وایرال (Viral) می‌شود. بعد برندتان (Brand) زیر سؤال می‌رود. بعد برند (Brand) به دردسر می‌افتد. مثلاً آقای همین مثلاً مدیر نشر افق یک جایی با یک روزنامۀ خارجی یک مصاحبه‌ای کرده بود، نوشته بود: من شخصاً -حالا به مضمون- علاقه‌مند به کپی‌رایت (Copyright) هستم. من این را داشتم می‌خواندم خنده‌ام گرفت، یک لبخندی زدم که ببین چه کسی دارد می‌گوید من علاقه‌مند هستم به موضوع کپی‌رایت (Copyright). البته دروغ هم نگفته، راست گفته من علاقه‌مندم. نگفته من رعایت می‌کنم که، گفته من علاقه‌مندم. می‌خواهم بگویم که در ذهن اکسپرت‌ها (Expert)، در ذهن حرفه‌ای‌ها شما اعتبارت را از دست می‌دهی.

 

انواع اینفلوئنسر

می‌دانید که ما یک تیپ اینفلوئنسر (Influencer) داریم به اسم اکسپرت اینفلوئنسر (Expert Influencer). اکسپرت اینفلوئنسرها (Expert Influencer) چه کسانی هستند؟ متخصصین. من دربارۀ چهار تیپ اینفلوئنسر (Influencer) قبلاً صحبت کرده‌ام. در وبینارهای من داخل کانال آپاراتم، aparat.com/adel.talebi می‌توانید این را ببینید به اسم مقدمات بازاریابی دیجیتال و همین‌طور بازاریابی دیجیتال برای مدیران و همین‌طور در آن وبینار بازاریابی ایمیلی در ایران دربارۀ این چهار تیپ اینفلوئنسر (Influencer) صحبت کرده‌ام: اکسپرت اینفلوئنسر (Expert Influencer)، پوزیشنال اینفلوئنسر (Positional Influencer)، اینستینکت اینفلوئنسر (Instinct Influencer) و سلبریتی اینفلوئنسر (Celebrity Influencer) که می‌شود تأثیرگذار در خرید دیگران که اکسپرت (Expert) باشد یا متخصص باشد، پوزیشنال (Positional) یا موقعیتی که حالا می‌خواهید ببینید دقیقاً چیست بروید آن وبینارها را ببینید. اینستینکت (Instinct) یا غریزی. یک عده غریزتاً اصلاً اینفلوئنسرند (Influencer). عاشق حرف‌زدن و با دیگران حرف می‌زنند که آنجا کاملاً توضیح داد‌ه‌ام و همین‌طور سلبریتی‌ها (Celebrity) که خب این‌ها را دیگر می‌شناسید. خب روی اکسپرت اینفلوئنسرها (Expert Influencer) که بخش بسیار مهمی از اینفلوئنسرهای (Influencer) ما هستند، تأثیر منفی می‌گذارد این موضوع. اعتبار برند بین اکسپرت اینفلوئنسرها (Expert Influencer) از بین می‌رود. وقتی کارمندهای این شرکت نگاه می‌کنند می‌بینند در شبکه‌های اجتماعی بر علیه‌شان چه چیزهایی می‌نویسند و توهین می‌کنند، اعتمادشان را نسبت به برند (Brand) و به آن شرکت از دست می‌دهند. ممکن است بتوانی بفروشی، ممکن است در کوتاه‌مدت فروشت را افزایش بدهی، در بلندمدت چطور؟ پس من شخصاً این روش را نمی‌گویم تأیید نمی‌کنم، به من مربوط نیست ولی از من اگر کسی بخواهد، این کار را نمی‌کنم. یعنی کارفرما حتی اگر اصرار بکند می‌گویم خیلی خوب! اوکی! شما کارت غلط نیست، من انجام نمی‌دهم. برو نزد ایکس (x)، ایگرگ (y)، زد (z). اتفاقاً دوسه نفر از دوستانم را معرفی می‌کنم می‌گویم: برو نزد فلانی، او انجام می‌دهد برایت این کار را.

 

بازاریابی دیجیتال جنگ بدتری است

حالا سؤال اینجا می‌شود: آقای طالبی، واقعیت این است که بازاریابی یک جنگ است، بازاریابی دیجیتال جنگ بدتری است، بازاریابی دیجیتال یک شرایطی دارد که یک برند (Brand) می‌تواند مقهور و بازنده باشد در برابر یک رقیب خیلی خیلی کوچک‌تر یا برعکس، یک رقیب بزرگ می‌آید و مثل گریدر، مثل لودر، مثل بولدوزر از روی برندهای (Brand) کوچک رد می‌شود؛ حتی در حوزۀ دیجیتال. چه کار بکنیم؟ واقعیت این است که مردم نمی‌دانند ما هستیم ولی آن را می‌شناسند و ما می‌خواهیم ما هم بفروشیم. ما در این موارد می‌رویم یک سایت... این استراتژی که دارم به شما می‌گویم طلاست ها! این استراتژی که الان دارم به شما می‌گویم طلاست! یعنی واقعاً به نظرم، نمی‌گویم، نمی‌خواهم فخرفروشی بکنم. شما به هر حال فایل‌های صوتی قبلی من را به‌اندازۀ کافی شنیده‌اید و می‌دانید، من را می‌شناسید. اینستاگرامم را دیده‌اید، من هم یک نفر هستم مثل شماها، یک آدم هستم. کسب‌وکار اینترنتی دارم، دارم کار می‌کنم و خوب هم دارم کار می‌کنم. حداقل این روزها خیلی تمیز و مرتب سعی می‌کنم اخلاق‌مدار باشم و با روش‌های خوب کار بکنم. این روشی که می‌خواهم به شما بگویم هم اخلاق‌مدار است و هم نتیجه‌گراست، به‌خاطر همین طلاست. البته نه اینکه من کشفش کرده باشم، نه. من هم از مردم دیده‌ام، کپی کرده‌ام، اجرا کرده‌ام، موفق بوده‌ام حالا دارم آن را با شما در میان می‌گذارم. شاید کسی به شما این را نگفته باشد. معمولاً این را نمی‌گویند. این روش، روش جالبی است خوب گوش کنید. اصلاً بگذارید یک آهنگ کوچک گوش کنیم، من یک نفسی بگیرم، یک چایی بریزم برای خودم گلویم خشک شده، بعد صحبتم را ادامه بدهم. پس یک آهنگ گوش کنیم با هم.

 

روشی که هک اخلاق‌گراست و هم نتیجه‌گرا

خیلی خوب! من چایی‌ام را خوردم، شما هم آهنگتان را گوش کردید. امیدوارم آهنگش خوب بوده باشد من که این را دوست دارم. منتظرید که بگویم؟ این را که بگویم، به‌طرز عجیبی می‌گویید اِ! چه راحت بود ها! خودم که این را دیده بودم. اِ! فلان سایت هم همین کار را کرده ها! اِ! آن سایت هم همین کار را کرده. درست می‌گویید. خیلی خیلی ساده است جواب معما. بیش از حد ساده است. راه‌حل این است که ما می‌آییم یک سایتی می‌زنیم با استفاده از کانتنت مارکتینگ (Content Marketing)، با استفاده از سئو (SEO) دربارۀ آن حوزه و خودمان را متخصص در آن حوزه نشان می‌دهیم. نقد می‌کنیم، بررسی می‌کنیم، مقایسه می‌کنیم برندهای (Brand) مختلف را و به‌شکل -به‌قول خودمان- خیلی زیرپوستی آن برندی (Brand) را که می‌خواهیم یا برندهایی (Brand) را که می‌خواهیم می‌آوریم بالا. به همین راحتی است! مثلاً من مارک ال‌جی هستم، آن مارک سامسونگ است. من می‌روم توسط یک دوست یک سایت راه می‌اندازم اسم سایت را می‌گذارم monitorha.com مثلاً، نمی‌دانم حالا هست، نیست. اگر باشد منظور آن نیست. monitoreman.com. آنجا دربارۀ مانیتور، کنتراست (Contrast)، نمی‌دانم پیکسل (Pixel)، دربارۀ برندهای (Brand) مختلف، نقدکردن، نظرکردن، کامنت‌گذاری (Comment) و غیره انجام می‌دهم. بعد از یک دوره‌ای که کاملاً جا افتاد، طبیعتاً به‌طرز بسیار هنرمندانه‌ای آن برندی (Brand) را که از روز اول با هدف معرفی آن چیز کرده‌ام، به‌اصطلاح سایت را راه انداخته‌ام می‌آورم بالاتر. گاهی هم آن را می‌آورم بالا ولی اغلب این را می‌آورم. اتفاقاً به همان هدف می‌رسم. معمولاً هم اجازه نمی‌دهم کسی بفهمد، اگر هم کسی بفهمد می‌گویند عجب باهوش بودند! مثل حالت اول نیست. از یک طرف اطلاعات واقعی و درست به مخاطب‌ها داده‌ام و کمکشان کرده‌ام که برند (Brand) بهتر را انتخاب کنند. گفتم، فرض را بر این گرفتم که آن مانیتور g25 واقعاً بهتر از b24 است؛ یعنی محصول بهتر است فقط می‌خواهیم به مخاطب نشان بدهیم که واقعاً بهتریم و مخاطب نمی‌داند که من هستم، من وجود خارجی دارم، به‌جای b24 می‌تواند g25 بخرد و هم پول کمتری بدهد و هم کیفیت بالاتری استفاده بکند. این سایت می‌آید بالا خیلی راحت سئو (SEO) می‌شود، می‌تواند برندهای (Brand) مختلف را بیاورد. خدا را چه دیدی؟ حتی ممکن است یک روز یک فروشگاه هم بزند. من برای اینکه مثال بزنم خودم این کار را انجام دادم در یک حوزه‌ای. یک سایت زدیم ما. آمدیم آنجا می‌خواستیم محصولات خودمان را بفروشیم ولی آنجا گذاشتیم آقا هرکس از آن تیپ محصولات دارد بیاورد اینجا بگذارد و بفروشد. یک اتفاق خیلی جالب افتاد. ما داشتیم محصول خودمان را خب می‌فروختیم. خیلی بهتر از اینکه یک سایت بزنم فقط خودم را بفروشم داشتیم می‌فروختیم محصول خودمان را. یک اتفاق جالب‌تر هم می‌افتاد یک وقت‌هایی. همان محصول ما را با یک برند (Brand) دیگر گاهی زیر قیمت می‌آوردند می‌گذاشتند آنجا برای فروش. تحقیق می‌کردیم می‌دیدیم مثلاً طرف الان پول‌لازم است، چک دارد حاضر است با قیمت زیر قیمت بازار هم بفروشد. ما اصلاً آگهی طرف را تأیید نمی‌کردیم. خودمان می‌رفتیم می‌خریدیم خودمان می‌فروختیم. مثلاً برند (Brand) خودم فرض کن برند (Brand) طالبی بود. فرض کن در هر یک بسته‌ای که می‌فروختم، یک محصول، مثلاً صدهزار تومان سود می‌کردم. چون از این با قیمت خیلی کمتری خریده بودم می‌توانستم صد و پنجاه تومان سود کنم. می‌فروختم، واقعاً می‌فروختم. یعنی سودهای این‌طوری هم سراغ آدم می‌آید. حالا نمی‌گویم در این مثال مانیتور این اتفاق می‌افتد اما در خیلی از حوزه‌ها این اتفاق می‌افتد. این‌ها وقتی یک چنین سایتی می‌زنی، من به آن می‌گویم فرند برند (Friend Brand). اسمش را گذاشته‌ام برندِ دوست. در واقع این monitoreman.com یک برندی (Brand) است که در واقع دوست برند (Brand) اولی است، آن برندی (Brand) که برایش این را راه انداخته و بهتر از او هنرمندانه این کار را می‌کند. معمولاً این نوع سایت‌ها زمان‌بر هستند. به‌طور متوسط تجربه‌هایی که من داشتم و نمونه‌هایی که من دیدم به‌طور متوسط سه سال حداقل زمانِ لازم بوده تا این سایت جا بیفتد. سه، پنج هم دیده‌ام ولی نرمال در سه سال یواش‌یواش دیگر مخاطب خودش را پیدا می‌کند. این یکی از آن روش‌هاست. آیا ارزان است؟ نه، هزینه‌های بالایی دارد. باید سئو (SEO) بشود، محتوا، تولید محتوا، باکیفیت‌بودنش به‌خصوص مخفی نگه‌داشتنش. اینکه این برای کیست کسی نفهمد دشواری‌هایی دارد، روش‌هایی دارد. خب ما این کار را انجام می‌دهیم. اصلاً ما یکی از کارهایی که من انجام می‌دهم این روزها، ای-بیزینس استراتژی (E-Business Strategy) تدوین می‌کنم و این را طوری تدوین می‌کنیم و تنظیم می‌کنیم که آن برند (Brand) اصلی لو نرود. مسیر را طوری می‌چینیم که اجازه ندهیم برند (Brand) اصلی لو برود، لااقل تا یک زمان مناسبی که آن اتفاق، آن برند اورنس (Brand Awareness) این‌ها بیاید و اگر لازم شد بعداً هم اطلاع‌رسانی می‌شود یا معلوم می‌شود. تا آن موقع نمی‌گذاریم این اتفاق بیفتد. حتی گاهی مسیر اشتباه می‌دهیم؛ مثلاً خودمان را خیلی نزدیک به یک برند (Brand) دیگر نشان می‌دهیم تا برند (Brand) اصلی‌مان را گم بکنیم. این‌ها آن روش‌هاست. آیا غیراخلاقی است؟ نه. من یک سایت گذاشته‌ام و واقعاً دارم محصول‌های خوب را معرفی می‌کنم، به حق انتخاب مخاطب احترام می‌گذارم، محتوای واقعی و درست. ببین دارم اشاره می‌کنم و تأکید می‌کنم، محتوای واقعی و درست که مخاطب وقتی که خواند در عمل هم رفت تحقیق کرد ببیند که من درست گفته‌ام و به من اعتماد کند و در نهایت این سایت می‌شود معیار و مقیاس محصول خوب و همه به آن اعتماد می‌کنند و می‌آیند سراغش. من اسم نمی‌آورم از سایت‌های ایرانی اما در پانصد سایت برتر ایران من یک بار بررسی داشتم می‌کردم، فکر می‌کنم یازده سایت از این دست را من شناسایی کردم مشخصاً که از آن‌ها سه تایش من در آن‌ها دخیل بودم، بیزینس استراتژی (Business Strategy) دادم یا در قسمتی از فرایند بوده‌ام. هشت تایشان را هم کاملاً مشخص است، حالا لااقل برای ما که به‌تکرار این کار را کرده‌ایم معلوم است که این سیاست را پیش می‌برند. حتی برای من خیلی سخت است که تشخیص بدهم واقعاً الان از این هشت سایتی که حداقل خبر دقیق ندارم کدامشان. می‌توانم شک کنم بگویم این برای فلانی است یا برای فلانی است اما واقعاً این‌قدر خوب این کار را انجام می‌دهند که نمی‌توانی به‌راحتی این کار را انجام بدهی. این کار باز در حوزه‌های دیگر هم هست؛ مثلاً در حوزه‌های صنعتی، ماشین‌آلات صنعتی، ماشین‌سازی‌ها. در حوزۀ لاستیک من دیده‌ام، در حوزۀ ماشین من دیده‌ام، در حوزه‌های دیگر من دیده‌ام. این اتفاق می‌افتد، اتفاق خیلی جالبی است. خیرش هم به مصرف‌کننده می‌رسد و هم به تولیدکنندۀ محصول خوب و باکیفیت اما آن تبعاتی که گفتم را ندارد. این پانزدهمین فایل استراتژی‌های ورود به بازار برای کسب‌وکارهای اینترنتی، همین جا یواش‌یواش دیگر تمام می‌شود. بله عجیب است! معمولاً فایل‌های ورود به بازار ما و این استراتژی‌ها نرمال حول‌وحوش یک ساعت است اما این فایل کوتاه است؛ چون خیلی ساده بود اما خیلی کاربردی است. فقط تأکید می‌کنم که ساده نیست، پرهزینه است؛ اما هزینه‌هایش از آن هزینه‌های روانی روش‌های دیگر خیلی خیلی کمتر است و خیلی آبرومندانه‌تر است. اصلاً همه می‌گویند دمشان گرم! عجب کاربلد! یعنی یک روزی هم اگر بفهمند، آن کلمۀ دمش گرم و آفرین را می‌گویند نه اینکه عجب فلان فلان شده‌هایی! نه اینکه کارمندها بگویند ما دیگر احساس بی‌اخلاقی می‌کنیم در کارفرمایمان، اخلاقیات را رعایت نمی‌کند. می‌گویند: عجب کاری کرده، دمش‌گرم! چه سایتی، چه مخاطب‌هایی! مخاطب‌ها می‌گویند خدا پدرش را بیامرزد به ما کمک کرد که محصول خوب، خدمت خوب را شناسایی بکنیم.

 

اشتباهات لپی

ممنونم از توجهتان به این فایل صوتی. امیدوارم این فایل صوتی هم موردتوجهتان بوده باشد. خیلی متشکر می‌شوم اگر نظرتان را، پیشنهاداتتان و انتقاداتتان را به من اطلاع بدهید: @adeltalebi. همین‌طور خیلی ممنون می‌شوم اگر این فایل صوتی و فایل‌های صوتی دیگر کانال که موردتوجهتان هست، فکر می‌کنید کاربردی است برای دیگران هم بفرستید و از آن‌ها هم دعوت کنید که در کانال kar_kasb عضو بشوند و به‌اصطلاح به کانال بپیوندند. بازخوردهایی که به من می‌دهید کمک می‌کند که من مسیر آتی و ادامۀ مسیر محتوایی کانال را بهتر طی بکنم و منطبق باشد با خواست شما. ممنون می‌شوم اگر من را از نظرات خودتان محروم نکنید. از یک عده خیلی خیلی خوش‌حال می‌شوم وقتی پیغام می‌دهند؛ آن‌هایی که به من نقد می‌کنند. مثلاً می‌گویند: آقای طالبی آنجا را چرا این‌طوری گفتی. مثلاً در آن فایل شمارۀ 14 دوسه غلط املایی داشتم، رسوب پول را گفتم رسوخ پول یا در آن، دابل سایدد (Double Sided) را من گفتم دابل ساید. غلط املایی است، گاهی مثلاً در آن لحظه که من دارم حرف می‌زنم در این فایل هم ممکن است باشد بعضی‌هایش اشتباه لپی است بعدش یادم نمی‌آید. بعضی‌هایش فکر می‌کنم که کلمۀ درست این است بعداً دوستان می‌گویند نه، کلمۀ درست این است. هیچ اشکالی ندارد! من هم اشتباه می‌کنم ممکن است یک کلمه را اشتباه بگویم. از این اتفاقات و از این اشتباهات لپی هست که مطمئنم شما به بزرگی خودتان می‌بخشید و با آرامش از کنارش رد می‌شوید. اما از کسانی که این‌ها را به من یادآوری می‌کنند خیلی خیلی ممنونم. خیلی خیلی متشکرم. خیلی خیلی محبت دارید. خدانگهدار.

نویسنده: عادل طالبی

استراتژی‌های ورود به بازار برای کسب و کارهای اینترنتی
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 23 25 26

نظر بدهید، بپرسید، پیشنهاد یا انتقاد کنید!

ایمیل شما منتشر نمی‌شود. وب‌‌سایت نمایش داده شده، به سایت شما لینک می‌شود..


علاوه بر اطلاعات فوق، IP شما هم ذخیره می‌شود. پاسخ پیام شما، برایتان ایمیل می‌شود. پاسخ به پیام‌ها و سوالات شما با توجه به مشغله‌های کاری، ممکن است چند روزی طول بکشد. اگر Login باشید برای هر نظر، پیشنهاد، انتقاد یا پرسشی که مطرح می‌کنید، امتیاز هم می‌گیرید. بعداً با این امتیازها می‌توانید کتاب بخرید یا در وبینارها و دوره‌ها با تخفیف ویژه شرکت کنید!
پیام‌های کوتاه مانند پیام‌های تشکر (مثلاً: عالی، چه خوب و ...) یا پیام‌هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند، منتشر نمی‌شوند.

هر نوع استفاده‌ای از محتوای سایت آزاد است. هر جا دوست داشتید با یا بدون ذکر منبع، استفاده کنید. اگر لینک بدهید که... ممنونم! فالو باشد که فبهاالمراد ❤️