یکتانت، اگر عضو خبرنامۀ ایمیلاش باشید، ایمیلهای جذابی منتشر میکند. و یک کار جالب هم میکند: متن ایمیل فقط در ایمیل است. در سایت منتشر نمیشود. همین آدم را ترغیب میکند که ایمیلهایش را حتما باز کند و بخواند! استراتژی درستی است.
ایمیل دیروز یکتانت به قلم حسین بابایی، بسیار جالب بود و حیفم آمد فقط در ایمیل بماند. دروغ چرا، راستش دربارۀ کتاب بسیار معروف «آنها میپرسند شما پاسخ دهید» اثر «شریدان» بود که ما در نشر برآیند منتشرش کردهایم.
تصمیم گرفتم بدون اجازه گرفتن از یکتانت، منتشرش کنم! اگر دوست دارید در خبرنامۀ یکتانت عضو شوید که امیلهای اینچنینی را از دست ندهید!
شیطان در جزئیات است؛ قسمت دوم: محتوایی که محتوا نیست!
برای مقدمه میخوام یک داستان واقعی تعریف کنم.
چند سال قبل که تازه تب و تاب اینستاگرام داغ شده بود، پیج یک عکاس خلاق رو دنبال میکردم. عکاسی که معمولا پستهایی با عکسها و نوشتههایی درباره تجربههای روزمره خودش منتشر میکرد.
این عکاس با این که تعداد فالوورهاش حدود ۱۰ هزار نفر بیشتر نبود، اما برای همین افراد خیلی محبوب و دوستداشتنی بود. تعامل خوبی با دنبالکنندهها داشت و هیچوقت هم به دنبال فروختن چیزی، تبلیغ مستقیم خودش یا دیگران هم نبود.
خیلی نرم و ضمنی از همین پیج مشتری پیدا میکرد اما آدما خودشون میرفتن سراغش و خودش زیاد برای جذب مستقیم مشتری تلاش نمیکرد.
در کل خیلی آدم صادقی بود، اطلاعات خوبی درباره عکاسی ارائه میداد، از نکات عکاسی عروس تا آتلیهای و تجهیزات صحبت میکرد و گاهی اوقات هم از زندگی خودش و اطرافیانش میگفت.
تا این که مدتی ازش خبری نبود و بعد یک پستی منتشر کرد و گفت که دوربین و تجهیزات عکاسیش سر یکی از لوکیشنها دزدیده شده. از متن میشد فهمید که خیلی ناراحته و همه کارهاش متوقف شده.
چند نفر از فالوورهاش که احتمالا ارتباط بیشتری با عکاس داستان ما داشتن، نظر نوشته بودن که ما حاضریم مبالغ کمی جمع کنیم تا پولی که نیاز داری جمع بشه و بتونی دوربین بخری.
کم کم افرادی داوطلب شدن، خودش هم با اکراه قبول کرد شماره حسابش رو بذاره و در نهایت مبلغی بیشتر از نیاز جمع شد. دوربین رو تهیه کرد و باقی مبلغ هم برای کارهای خیریه هزینه کرد.
این داستان واقعی چند نکته جالب داشت.
خیلی از افرادی که کمک کردن مثل من تا حالا این فرد رو از نزدیک ندیده بودن و فقط یک فالوور بودن که محتواش رو میخوندن.
این افراد کمککننده اصلا فکر نمیکردن که شاید این یک صحنهسازی و فریب باشه و بدون هیچ چشمداشتی فقط میخواستن کمک کنن. یعنی اعتماد کامل به این عکاس داشتن.
ما به نوعی دوست داشتیم این فرد همچنان برای ما محتوا تولید کنه و محتواهایی که تا حالا دیده بودیم، شناخت کاملی از این عکاس به ما داده بود.
به نظر شما چطور ممکنه فقط با تولید و انتشار محتوا یک نفر توی ذهن آدما اینقدر قابل اعتماد و دوستداشتنی بشه؟
به این سوال فکر کنید تا بریم قسمت دوم و از ضعف بزرگ در محتوای وبسایتها بگم.
ضعف بزرگ خیلی از سایتهای ایرانی این هست که کل بازاریابی محتوا رو محدود به تولید محتوا با هدف سئو و کسب رتبه در گوگل میدونن.
اما واقعیت چیز دیگریه؛ بازاریابی مبتنی بر محتوا فقط برای سئو نیست.
در خیلی از سایتهای فروشگاهی یا خدماتی ایرانی میبینیم که روی عبارات کلیدی پرجستجو کار کردهاند و تولید محتوای زیادی کردن اما وقتی محتوا رو مطالعه میکنیم، متوجه میشویم که محتوا هیچ فایدهای نداره و فقط وقت ما رو تلف میکنن تا مجبور بشیم محصولشون رو بخریم یا از سرویس استفاده کنیم.
مثلا کافیه برای آموزش تعمیر یک وسیله یا راهنمای خرید محصولات کمرقیب جستجو کنید تا ببینید که چقدر اطلاعات کمی ارائه میشه و در تماس تلفنی هم فروشنده بعضی از این سایتها به دنبال کمک به مشتری نیستن و فقط میخوان به شما بفروشن!
یکی از مثالهای خوب واقعی معروف در بازاریابی مبتنی بر محتوا، داستان موفقیت مارکوس شریدان هست که خیلی جاها گفته شده.
نکته مهمی که مارکوس در داستان موفقیتش تعریف میکنه، صداقتش در ارائه اطلاعات، ارائه محتوای کامل و بدون مخفیسازیه.
مارکوس تعریف میکنه که من فروشنده استخرهای فایبرگلس بودم و رقبایی داشتم که هیچ اطلاعاتی ارائه نمیدادن اما من در سایت خودم همه اطلاعات رو منتشر میکردم و چیزی برای مخفی کردن نداشتم.
هرکسی که دنبال خرید یا ساخت استخر بود، سایت من و رقبا رو مقایسه میکرد و بیشترشون مشتری من میشدن چون در محتوای خودم صادقانه و دوستانه هرچیزی که نیاز بود رو به مشتریها میگفتم.
حالا همین مثال رو مقایسه کنید با وبسایت فروشندهای که بیشتر اطلاعات رو به مشتری نمیگه و به دنبال کسب سود از ناآگاهی مشتری هست.
محتوای خوب فایدههای زیادی داره که خارج از موضوع این متنه اما اگر تمام این فایدهها رو بخوام خلاصه کنم، محتوایی که اعتمادساز باشه، تصویر خوبی در ذهن مشتری از برند بسازه و در نهایت برای شما سودآوری کنه، محتوای خوبیه و تا سالها برای شما مشتری میاره.
مثل همون مثالی که در مقدمه گفتم که فقط به واسطه محتوا به عکاس اعتماد کامل داشتیم یا داستان مارکوس شریدان که بدون فریبکاری هرچیزی که میدونست رو به مشتریها میگفت، فقط به دنبال رتبه در نتایج جستجوی گوگل یا افزایش تعداد فالوور نبودن و محتواشون واقعا محتوا بود!
قطعا به راحتی مشتری چنین برندها یا افرادی میشیم و حتی حاضریم هزینه بیشتری پرداخت کنیم.
در ادامه هم به چند مقالۀ خوب در سایت یکتانت ارجاع داده شده بود که لینک آنها را میگذارم:
۷ مرحلهٔ ثابتشده برای بالا آمدن سایت در گوگل
اگر سایتی دارید یا میخواهید سایت جدیدی راهاندازی کنید، این ۷ مرحله برای سئو واجب است. ما مهمترین کارهایی که باید انجام دهید را همراه با نکات ضروری در این مقاله گفتیم.
بازاریابی هدفمند چیست + مراحل اجرای آن
در این مقاله گفتیم که چطور هدفمند بازاریابی کنید و در آخر هم چند نمونه کمپین هدفمند را با بررسی کردیم.
۲۰ جمله مشتری پسند که باید بشناسید (+ ۵ جمله دردسرساز)
در این مقاله میخواهیم شما را با جملات مشتری پسند و تاثیرگذار آشنا کنیم. تمام جملات را در موقعیتهای واقعی بررسی کردیم تا ببینید میتوانید چه تفاوتی در رابطهٔ خود با مشتریان رقم بزنید.
هر نوع استفادهای از محتوای سایت آزاد است. هر جا دوست داشتید با یا بدون ذکر منبع، استفاده کنید. اگر لینک بدهید که... ممنونم! فالو باشد که فبهاالمراد ❤️