سلام. من عادل طالبی هستم و در این شانزدهمین فایل از سری فایلهای صوتی استراتژی ورود به بازار در کسبوکارهای اینترنتی میخواهم دربارۀ ورود به بازار سَس (SaaS) صحبت بکنم.
سَس (SaaS) اگر شما همشهری من باشید احتمالاً فکر میکنید که سَس (SaaS) یعنی صدا اما سَس (SaaS) در اینجا مخفف (Software as a Service) است، SaaS. برای اینکه بدانید سَس (SaaS) دقیقاً چیست و دربارۀ چه چیزی داریم صحبت میکنیم، بگذارید برایتان چند مثال بزنم.آن جیمیلی (Gmail) که شما دارید استفاده میکنید یک نوعی از سَس (SaaS) است. شما که سرور (Server) ایمیلِ داخل شرکت ندارید. یک سروری (Server) است در آمریکا، کانادا، هرجا که هست، انگلستان، سوئد، اروپا، هر قارهای، ما نمیدانیم کجاست و حتی میتواند همزمان چند جا باشد، سرور فارم (Server Farm) باشد یا بهاصطلاح (Distributed Server) باشد، کلاود (Cloud) است، هرچه هست ما نمیدانیم. یک جیمیلی (Gmail)، یک یاهویی (Yahoo) هست من آنجا یک یوزر (User) دارم و از آن خدمات استفاده میکنم. مالکیتی دارم روی جیمیل (Gmail)؟ نه. من حق استفاده در شرایط مشخصی از آن سرویس را دارم. گوگل یک سافتور (Software) نوشته، یک نرمافزار نوشته روی سرورهایش (Server) نصب کرده که این سافتور (Software) اجازه میدهد من یک ایمیل آنجا داشته باشم.
یک مثال دیگر از سَس (SaaS) برایتان بزنم. مثلاً نرمافزارهای سیآرام (CRM) مثل زوهو (Zoho). نرمافزار سیآرام (CRM) چیست؟ نرمافزار مدیریت ارتباطات است با مشتری. برای اینکه کمی در ذهنتان جا بیفتد ببینید سافتور (Software) چیست، (Software as a Service) چیست، شما فرض کن زنگ میزنی به پیتزایی محلتان. بوق میخورد، بیب، بیب. آن خانم یا آقا گوشی را برمیدارد میگوید: سلام آقای طالبی، وقتتان بهخیر. قبل از اینکه اصلاً گوشی را بردارد آنجا روی مانیتورش در آن حالا نرمافزار حسابداریاش یک بخشی به اسم سیآرام (CRM) دارد. از روی کالر آیدیِ شما اسم شما آنجا میافتد. حالا پیتزایی محل ما مثل اینکه اسم من میافتد هیچی، سهچهار سفارش قبلی من هم میافتد که چه چیزهایی خریدهام. میگوید که: چه چیزی میل دارید؟ میآیم میگویم مثلاً: یک پیتزامخصوص. میگوید: دفعۀ قبل هم پیتزامخصوص خریدهای، همان را بدهم برایتان؟ میگویم: بله، چه چیزهایی بود؟ میگوید: یک پیتزامخصوص بود، یک نوشابۀ زرد بود، یک سیبزمینی بود، دو سُس هم اضافه گفته بودید برایتان بفرستم. میگویم: بله بله، همین خوب است همین را بزن. تیک میزند، اوکی میزند میگوید: میآید. ببین دیگر حتی فاکتور صادر نمیکند، همان فاکتور قبلی میآید. این یک سیآرام (CRM) است. کجا نصب شده؟ روی کامپیوتر خود آن آقا یا خانمی که در آنجا نشسته داخل پیتزافروشی. تلفن که زنگ میخورد از روی این شمارهتلفن مشخصات من را درمیآورد، خریدهای قبلی من مشخص است، کمک میکند که من بدون اینکه درگیر بشوم چه دارد چه ندارد بگویم همان قبلی را بفرست. ارتباط با مشتری که من باشم دارد اینجا مدیریت میشود. این سیآرام (CRM) است، بخشی از نرمافزار حسابداریشان.
باز در حوزههای بیتوبی (B2B)، شرکتهای بزرگ که با افراد مختلف، شرکتهای مختلف در ارتباطند؛ مثلاً شرکتِ فرض کنید طالبی با شرکت عادلی و صد شرکت دیگر در ارتباط است. خب این شرکت طالبی در همان شرکت عادلی هم با آن کار میکند، ده نفر آنجا دارند کار میکنند. با آنها هم تماس دارند، مدیرعامل دارد آن شرکت عادلی، نمیدانم مدیر پروژه دارد و غیره. نرمافزارهای سیآرامی (CRM) داریم، سافتورهایی (Software) داریم مثل مثلاً مایکروسافت داینامیک سیآرام (Microsoft Dynamics CRM) و انوع و اقسام دیگر که میآید روی سرور (Server) خود شرکت نصب میشود بهصورت داخلی و میتوانند ارتباطات خودشان را با این شرکتها در حوزۀ بیتوبی (B2B) یا بعضاً بیتوسی (B2C) مدیریت بکنند. حالا همین سیآرام (CRM) نسخۀ آنلاین هم دارد دقیقاً بهشکل سَس (SaaS)، یعنی(Software as a Service)؛ مثل زوهو (Zoho) یا یک سری دیگر الان داخل ایران هم دارد راه میافتد. دیگر شما نرمافزاری نخریدی، چیزی روی کامپیوترت نصب نکردی، روی سرور (Server) شرکت چیزی نیست. همهچیز روی یک ابر است، روی یک کلاد (Cloud) است، روی یک سرور (Server) است شما به آن وصل میشوی. آن شرکت که سیآرام (CRM) را نوشته برای شما ننوشته. روی سرورش (Server) گذاشته هرکسی میآید مثلاً ماهیانه یا سالیانه یک پولی را پرداخت میکند و از آن خدمات استفاده میکند. بگذارید یک مثال دیگر هم برایتان بزنم: مثلاً نرمافزار حسابداری. این خیلی دیگر ملموس است. نرمافزار حسابداری لااقل تا الان معمول اینطوری بوده در بخش عمدهای از بازار، لااقل در اشلهای کوچک در شرکتهای کوچک و متوسط. شما میرفتی یک سیدیِ (CD) چه میدانم حالا مغازه بودی، دکه بودی، زیرپله بودی هلو، نه کمی بزرگ بودی رافع و مافع و نمیدانم فلان، نه کارخانه بودی، کارگاه بودی، شرکت بودی تدبیر و نمیدانم همکارانسیستم و سپیدار و غیره و غیره بالاخره انواعواقسام نرمافزارها برای انواعواقسام حوزهها داریم. سیدیاش (CD) را میخریدی میآوردی روی لپتاپت نصب میکردی استفاده میکردی. شب هم میخواستی بروی خانه لپتاپ را میزدی زیر بغلت میرفتی خانه هم کارهایت را انجام میدادی. نه، شرکتت کوچک نبود، یک مغازه نبودی یک سرور (Server) داشتی. این حسابداری روی آن سرور (Server) نصب بود یک نسخه از نرمافزار هم روی این کلاینتها (Client) یا روی کامپیوترهای همکارها نصب بود و همۀ اطلاعات روی سرور (Server) بود. بعد به شما هم میگفتند باید حتماً ویندوز (Windows) داشته باشید، همگی هم ویندوزتان (Windows) سون (Seven) باید باشد یا تمامتان ویندزتان ایکسپی (XP) باشد، قبلاً ایکسپی (XP) بود و تمامتان هم حتماً اسپی۳ (SP3) باشید، سرویس پک 3 (Service Pack 3)؛ یعنی یک سری محدودیتها داشت از دفتر در این حالت مالتی-یوزر (Multi-User) میرفتی بیرون دیگر استفاده نمیتوانستی بکنی حتماً باید ویندوز (Windows) میداشتی و غیره و غیره.
حالا همین حسابداری که سافتور (Software) است، اگر سَس (SaaS) بشود چه میشود؟ میشود abrestan.com. شما میروی داخل abrestan.com، یوزرنیم (Username) و پسورد (Password) میزنی یک اکانت (Account) ایجاد میکنی، حساب کاربری ایجاد میکنی. آنجا به تو پنل (Panel) میدهد میگوید: خیلی خوب! اگر ماهی پنجاه تومان به من بدهی، سالی پانصد تومان، مثلاً میگویم البته این را، سالی صد تومان، سالی سیصد، سالی پانصد، سالی یک میلیون -نمیدانم چند است- میتوانی قشنگ اینجا فاکتور بزنی، چکهایت را وارد کنی، آلارم (Alarm) به تو میدهد، اساماس (SMS)... همۀ کارهایی که آن سافتور (Software) میکرد را انجام میدهد؛ فقط فرقش این است: نرفتهای پنج میلیون، ده میلیون، پانصدهزار تومان اولش بدهی. ماهبهماه یا سالبهسال این حق شارژ را میدهی. خوبیاش چیست؟ خوبیاش این است که از پلتفرم (Platform) جدا میشویم. دیگر مهم نیست که روی کامپیوتر دسکتاپ است یا روی لپتاپ است چون از اینترنت دارد استفاده میکند و از مرورگر و براوزر (Browser). تو نرمافزاری را نخریدهای، تو حق استفاده از نرمافزار را خریدهای. نکتهاش اینجاست در سَس (SaaS) یا (Software as a Service)، حق استفاده از نرمافزار را خریدهای. عنوان میگوید (Software as a Service). سرویس یعنی خدمت.
اگر کتابهای بازاریابی را خوانده باشید میدانید که ما وقتی میگوییم بازاریابی محصول دو رسته میتوانیم داخلش جدا بکنیم: بگوییم بازاریابی محصول، بازاریابی خدمت. بعد میروی میبینی کتابهایشان هم متفاوت است بعد تازه در خدمت دوباره مدام شاخهشاخه میشود؛ مثلاً در خدمت یا سرویس، بیمه. بازایابی بیمه برای خودش یک دنیایی است. خدمات بانکی بازاریابیشان اصلاً یک دنیایی است، برای خودشان یک رستهاند. بازاریابی محصول هم همین را دارد ها! در محصول میگویی تندمصرفها، محصولات غیره یا دستهبندی و اینها اما در خدمات خیلی ویژه است. کلاً بازاریابیِ خدمات پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. در بازاریابی کالا خیلی وقتها محصولات بسیار مختلف و متنوع در حوزههای مختلف قواعد و اصول مشترک زیادی دارند؛ مثلاً میگویی سمپلینگ (Sampling) میکنیم. سمپلینگ (Sampling) در تمامشان مشخص است، با یک قواعد اولیهای. اما در حوزۀ خدمات هر حوزه با حوزۀ دیگر میتواند خیلی متفاوت باشد. نکتۀ کلیدی همین جمله است.
دوست عزیزی که باعث شد من این فایل صوتی را ضبط کنم، از من راهنمایی خواست. گفت من میخواهم بروم یک سرویس ایمیل راهاندازی بکنم. به نظر شما چگونه وارد بازار بشوم؟ چند ایدۀ خوب هم دارد که خوشبختانه ایدههایش را به من نگفته بنابراین من راحت ایدههای خودم را میگویم. سرویسهای ایمیل را احتمالاً میشناسید. اگر نمیشناسید بروید در aparat.com/adel.talebi دو وبینار من دارم؛ یکی بازاریابی ایمیلی است که معرفی بازاریابی ایمیلی است و یکی هم معرفی ابزارهای بازاریابی ایمیلی است. در اولی دو ساعت، دو ساعت و نیم گفتهام اصلاً ایمیل مارکتینگ (Email Marketing) چیست. در دومی آمدهام سه سَس (SaaS)، سه (Software as a Service)، سه پنل (Panel) ارسال انبوه ایمیل معرفی کردهام: میلچیمپ (Mailchimp) و میلرلایت (MailerLite) و میلچی (Mailchi) که در ایران بیشترین کاربرد و استفاده را دارند. خب! اینها دقیقاً سَس (SaaS) هستند یعنی (Software as a Service) هستند. من که سرور (Server) ارسال ایمیل ندارم که داخل شرکتم یا نرفتهام یک سرور (Server) از parsonline.com یا رادکام (radcom) یا تبیان یا غیره و غیره، آسیاتک و شاتل و اینها اجاره بکنم و نرمافزار ارسال انبوه ایمیل رویش نصب بکنم. من رفتهام از میلچیمپ (Mailchimp) یک اکانت (Account) گرفتهام و در آن میتوانم به تعدادی کانتکت (Contact)، صد نفر، هزار نفر، دوهزار نفر ایمیل بفرستم. یک نرمافزاری روی این سرور (Server) میلچیمپ (Mailchimp) نصب است حق استفادهاش را به من میدهد یا مثلاً از میلرلایت (MailerLite). سالی ششصدهفتصد تومان، یادم نیست چقدر، هشتصد تومان هر قدر میدهیم، مثلاً به پنجهزار نفر، دههزار نفر راحت میتوانیم ایمیل به تعدادی که میخواهیم بفرستیم. این هم سَس (SaaS) است. من نرمافزار ارسال ایمیل ندارم، من حق استفاده از پنل (Panel) ارسال ایمیل را دارم. خود این پنلهای (Panel) اساماسی (SMS) هم که شما دارید اساماس (SMS) میفرستید باز سَس (SaaS) است. اگر یادتان باشد قدیمها تا همین ده، دوازده سال پیش که جدیداً هم دوباره مد شده دارد رو میآید، یک دانگل (Dongle)، یک مودم یواسبی (USB Modem) میگرفتند وصل میکردند به آن سیمکارت میزدند. یک نرمافزار هم نصب میکردی از همین کامپیوترت میفرستادی. این سافتور (Software) بود. الان چه کار میکنی؟ میروی داخل رهیاب و نمیدانم مگفا (Magfa) و غیره یک پنل (Panel) میگیری، یک شماره به تو میدهند از طریق آن هزار تا، پنجهزار تا، دههزار تا اساماس (SMS) به پنجهزار، دههزار نفر یا صد نفر میفرستی. پوست ملت را با اساماسهای (SMS) وقت و بیوقت میکَنی، وارد حریم و حوزۀ خصوصیشان میشوی. این هم باز سَس (SaaS) است. تو نرمافزار ارسال اساماس (SMS) نداری، تو حق استفادۀ سالیانه از آن سیستم را بهازای هر پیامک یک هزینه که شارژ میکنی را داری. اگر پولت تمام بشود دیگر نمیتوانی اساماس (SMS) بفرستی آن بهاصطلاح اعتبارت، سر سال هم که میشود باید پنلت (Panel) را تمدید بکنی. این دقیقاً نمونهای از یک سَس (SaaS) است. حالا سرویسهایی هم که ایمیل میفرستند دقیقاً سَس (SaaS) هستند، (Software as a Service)؛ یعنی یک نرمافزار است که مالکیتی تو رویش نداری؛ تو حق استفاده از آن را برای مدت مشخص و شرایط مشخص داری. این دوست عزیزمان که از من پرسیده گفته: بله. من میخواهم یک سیستم ارسال ایمیل بفرستم. راه بیندازم یا راه نیندازم؟ حالا من میخواهم بنشینم اینجا که الان دوازده دقیقه گوش کردید، فکر میکنم دیگر سَس (SaaS) جا افتاده، آنالیز بکنم ببینم خودم اگر میخواستم یک چنین سیستمی مثل میلرلایت (MailerLite) و میلچیمپ (Mailchimp) و میلچی (Mailchi) و اینها راه بیندازم، راه میانداختم یا نه؟ دقت بکنید که صحبتهایی که من میکنم میتواند غلط باشد، میتواند یکعالمه نکته باشد که من مدنظر قرار نداده باشم یا حواسم نبوده باشد یا آگاهی و اطلاع نداشته باشم و در این صحبتها مطرح نشود. بعد همین که وقتی ما دربارۀ استراتژی صحبت میکنیم استراتژی این نیست که عادل طالبی بنشیند پایش را بیندازد روی میز چاییاش هم جلویش الان اینجا گذاشته باشد و چهار جمله و نکته هم روی کاغذ جلویش نوشته باشد و از روی آن بخواهد استراتژی تدوین کند. تدوین استراتژی نیازمند تحلیل بازار، تحلیل رقبا، تحلیل محصول حالا اینجا خدمت، ماتریسهای مختلف مدیریتی، ماتریسهای تحلیلی مثل (SWOT) و غیره هست و اصولاً وقتی میگوییم که استراتژی، استراتژی کلمهای نیست که هر آدمی بلند شود از خانواده قهر کند بیاید استراتژی تدوین کند یا فایل صوتی ضبط کند استراتژی ضبط کند و بگوید استراتژی است. واقعیت این است که این جملهای که من میگویم این فایل شانزدهمین فایل از سری استراتژی ورود به بازار است یک مقدار این کلمۀ استراتژی را برای قشنگیاش استفاده کردهام. این بیشتر بلندبلند فکر کردن است. استراتژی خیلی گستردهتر است. پس این را فقط بهعنوان کمی بلندبلند فکرکردنهای من در نظر بگیرید؛ یعنی عادل طالبی میخواهد ایدهای به ذهنش رسیده میخواهد یک سرویس ایمیل راه بیندازد. راه بیندازم؟ راه نیندازم؟ چه کار کنم؟ میخواهیم ایده را بپزیم، کمی پختهاش بکنیم ببینیم در چه شرایطی وارد بشویم در چه شرایطی وارد نشویم. بعد حالا من دارم ایمیل را میگویم، پارامترهای مربوط به این حوزه را میگویم، قطعاً خیلی از ایدههایی که شما در ذهنتان دارید بهصورت سَس (SaaS) باید پیادهسازی بشود. اگر اینطوری هست حواستان باشد که باید از روشی مثل این، نه دقیقاً همین، اما از یک چنین روشی استفاده کنید برای آنالیز.
مثلاً اغلب دابل سایدد پلتفرمها (Double Sided Platform) که قبلاً هم دربارهاش صحبت کردهایم از دستۀ سَس (SaaS) هستند. این فروشگاهسازهای اینترنتی هستند مثل سبدخرید (SabadKharid)، مثل اخیراً سیفایو (See5) آمده، بعد مثل کاموا (Kamva) که دوسه سال هست دارد کار میکند، شاپفا (Shopfa) و غیره. اینها دقیقاً سَس (SaaS) هستند. شما فروشگاهی نداری که داخل کامپیوترت باشد، کلش را نگرفتهای مثل پرستاشاپ (PrestaShop) روی سرور (Server) خودت نصب کنی، حق استفاده از آن فروشگاه را برای یک سال گرفتهای. این آنالیزهایی که من الان برای راهاندازی میل سرور (Mail Server) میکنم بهشکل مشابه یا با روش مشابه میتوانید برای سَسهای (SaaS) دیگر یا ایدههای خودتان هم به آن فکر کنید. خیلی خوب! بیایید دیگر حالت واگرایی صحبتهایمان را حذف بکنیم، همگرایش کنیم، متمرکز بشویم روی یک موضوع. عادل طالبی یکدفعه یک تصمیم گرفته: یک میل سرور (Mail Server) راه بیندازد مثل میلچی (Mailchi)، مثل میلچیمپ (Mailchimp). چرا این اتفاق افتاده؟ چرا فکر میکند که میلچیمپ (Mailchimp) به درد نمیخورد؟ چه میخواهد بدهد که اینها ندارند؟ عادل طالبی متوجه شده که میلچیمپ (Mailchimp) و میلچی (Mailchi) و میلرلایت (MailerLite) یک امکان بسیار کاربردی را ندارند. بعد عادل طالبی از یک جایی شنیده که فروشگاههای معروف و بزرگ اینترنتی که داخل ایران الان دارند بهزعم بعضیها پول پارو میکنند اما اگر داخلش باشی میبینی که یا روی سربهسرند یا با یک عدد خیلی کوچکی روی ضرر و سود خیلی کوچکی هستند اما شوآفشان نشان میدهد که خیلی بزرگند و خیلی سودآورند. به هر حال عادل طالبی خبردار شده که این فروشگاه عادلی که یک فروشگاه معروفی است، ایمیل که میفرستد آنالیز میکند بعد از سه ماه با استفاده از روالهای موسوم و مرسوم به در واقع نام بیآی (BI) یا بیزینس اینتلیجنس (Business Intelligence) متوجه میشود که آقا، عادل طالبی اصولاً روی کتابهای قرمزرنگ کلیک میکند که جلدشان قرمز باشد. عادل طالبی در قسمت آن مجلۀ اینترنتی، آن مطالبی که میفرستیم بیشتر روی مطالبی که روی محصولات مذهبی هستند یا در دستهبندی مثلاً قرآن، سیدیِ (CD) چه میدانم مثلاً فرض کنید صوت قرآن یا ادعیه و اینها دارد کلیک میکند یا مقالات مرتبط با ورزش بیشتر کلیک میکند یا محصولات ورزشی را بیشتر کلیک میکند. از روی تریس (Trace) کلیکهای قبلی عادل طالبی ایمیلهای بعدیای که به عادل طالبی میرود برای اینکه مطمئن بشویم عادل طالبی کلیک میکند لااقل آن موضوعات و آن محصولاتی که بیشتر موردتوجه عادل طالبی در ایمیلهای قبلی بوده را میآورم بالا که احتمال کلیکش را ببرم بالا، افزایش بدهم. چرا؟ چون ممکن است که این کلیکها لابهلای پنجاه لینک دیگر دیده نشود. اگر من آنهایی که میدانم و فهمیدهام عادل طالبی معمولاً کلیک میکند را بیاورم بالاتر، احتمال اینکه عادل طالبی نبیند را کاهش میدهم. میبینی؟ ایده از اینجا شکل میگیرد. میلچیمپ (Mailchimp) دارد؟ نه. میلرلایت (MailerLite) دارد؟ نه. ایپیآی (API) بنویسیم خیلی دشوار و پیچیده است. من بیایم یک سرویس ایمیل راه بیندازم آنجا که آدمها لینکها را وارد ایمیلشان میکنند میخواهند بفرستند برای هزار نفر، برای دوهزار نفر، همان جا بپرسم. بگویم: این لینکت از چه کتگوری (Category) است؟ یک کتگوری (Category) بده. این تگها (Tag) را دیدهاید هشتگ (Hashtag) و تگ (Tag) میگذارید در شبکههای اجتماعی یا در این سایتهای وردپرس (WordPress) و ووکامرس (WooCommerce) و غیرهتان؟ یک تگ (Tag) میگذارید دستهبندی موضوعی میکنید؟ بشود روی همین لینکهای سادهای که در ایمیل میفرستی یک تگ (Tag) هم اضافه کرد. الان که میلچیمپ (Mailchimp) گزارش میدهد به من، میگوید که چه کسانی روی این لینکت کلیک کردهاند، چه کسانی روی آن لینک؟ اما بهجای اینکه بگوید این لینک آن لینک بگوید در موضوع محصولات مذهبی، چه کسانی روی لینکهای مذهبی کلیک میکنند. چه کسانی روی لینکهایی که عکسشان قرمزرنگ است کلیک میکنند. یک ایمیل بفرستم اصلاً عکسهای قرمز برای اینها بفرستد. یک ایمیل بفرستم داخلش دربارۀ قرآن و نمیدانم قرآن نفیس و نهجالبلاغۀ نفیس و نمیدانم یک سیدی (CD) نرمافزار خوبِ مثلاً قرآنی و غیره داخلش داشته باشد، آنهایی که مذهبی کلیک بیشتر میکنند. یعنی کتگوری (Category) بدهم به لینکها و بر اساس کلیکها بتوانم آنالیز بکنم. پس یک ایدۀ اولیه، نمیگویم خوب است بد است هرچه، نه. میگویم این ایده به ذهن عادل طالبی رسیده. نگاه میکند میبینید آقا نه میلچیمپ (Mailchimp) نه میلرلایت (MailerLite) نه میلچی (Mailchi) نه رقبای دیگر این را ندارند پس من بروم یک سرویس ایمیل راه بیندازم این را داشته باشد میترکاند! خیلی از ایدههایی که شما میشنوید همینطوری است دیگر. یک ایدۀ خفن یکدفعه یک نیاز تو داری میبینی رفع نشده. ایده اینجا به همین شکلی که من الان بشکن میزنم در ذهنتان شکل میگیرد. اینطوری: {بشکن} یک لامپ بالاسرتان میترکد. اولین کاری که باید بکنیم یا لااقل عادل طالبی انجام میدهد این است: درست است که این مشکل من هست، باید ببینم مشکل چند نفر دیگر هست؟ چه کار باید بکنم؟ تحقیق بازار. چگونه؟ با روشهای درست. آن فرمهای قدیمی و اینها میدانید دیگر جواب نمیدهد. خیلی وقتها فرمهای اینترنتی جواب نمیدهد. چه کار بکنم؟ میروم با همان روشهایی که مثلاً در کتاب بسیار خوب تست مامان گفته شده تحقیق میدانی میکنم. سؤالهای خوب میپرسم و از روی جوابها این را میفهمم. آنالیز بازار: اصلاً داخل ایران چند نفر ایمیل مارکتینگ (Email Marketing) میکنند؟ چند فروشگاه داریم اینترنتی؟ چند شرکت داریم؟ بیتوبی (B2B) چگونه است و الی آخر. بعد آنالیز میکنم این ایدۀ من، این تمایزی که میخواهم ایجاد بکنم، این محصول متمایزی که میخواهم بدهم به چند درصد از اینها تعمیم پیدا میکند؟ اصلاً شاید 90% فروشگاههای ایران اهمیتی به این موضوع ندهند، به ایمیل ندهند. کالایشان عام است یک مغازهای هم در کنار خیابان دارند، یک فروشگاه اینترنتی هم زدهاند خدا بدهد برکت. مغازه روزی صد فاکتور میزند، فروشگاه اینترنتی هم روزی ده فاکتور. خب این فروشگاه نبود این ده فاکتور را نداشتیم، خدایا شکرت. الحمدلله یک پولی آمد دخل. اصلاً این با ایمیل مارکتینگ (Email Marketing) کاری ندارد. حالا تو برو مدام به او بگو فلانی، ایمیل. میگوید: ببین تو راست میگویی. سالش من سههزار فاکتور دارم با فروشگاهم میبندم، این هم چرا ایمیل و چرا اینقدر دردسر؟ بیآی (BI) من کجا بود؟ یک اساماس (SMS) میدهم دیگر پنل (Panel) دارم. حرف بیجایی هم نمیزند. خیلی وقتها میبینی ایدهات به درد خیلیها نمیخورد. یک وقت هم میبینی نه، این ایدهات دقیقاً به درد 90% افراد میخورد. یک وقت هست میبینی نه این ایدهات فقط به درد 1% از این کسبوکارها یا آن کسانی که این مشکل را دارند میخورد اما از همان 1% بخش عمدهای حاضر است پول بسیار زیادی بابت این به تو بدهد اگر بتوانی مشکل را حل بکنی. حواستان باشد یک وقت هست ایده واقعاً مشکل خیلیها را حل نمیکند، مشکل یک تعداد کمی را حل میکند اما آن تعداد کم حاضرند پول زیاد بدهند. پس این آنالیز را اول انجام میدهم. آنالیز بازار انجام میدهم که ببینم آقا این بازار کشش دارد اصلاً. یک آنالیز دیگر انجام میدهم. الان در این بازار ایران چرا همه میگویند میلرلایت (MailerLite) و میلچیمپ (Mailchimp) و میلچی (Mailchi) و اینها؟ چرا مد میمی (Mad Mimi) نیست؟ چرا گتریسپانس (GetResponse) نیست؟ چرا سندینبلو (Sendinblue) نیست؟ کلی سرویس عالی ایمیل دیگر در دنیا هست، اصلاً میرویم در اینترنت میگردیم اینها نیستند. اینها چه چیزهایی هستند که داخل ایرانند؟ متوجه میشوی یک چیزی به اسم تحریمها وجود دارند. چندین سال پیش یک دوست خوبی میگفت: بگذارید قطعنامه بدهند تا قطعنامهدانشان پاره بشود! اما الان میبینیم ما هستیم که امکان استفاده از خیلی از سرویسها را بهخاطر همان قطعنامهها و آن تحریمها نداریم. چرا؟ چون اغلب سرویسدهندههای ایمیل یا آمریکایی هستند یا سهامدار آمریکایی دارند به ایران سرویس نمیدهند. به همین سادگی! و ما از بسیاری از سرویسهای عالی محرومیم. این چیست در تحلیل بازار؟ یک تهدید اما در دل هر تهدید معمولاً یک فرصت وجود دارد. فرصت چیست؟ احتمالاً میگویی خب خدا را شکر. خیلی از این غولهای سرویس ایمیل فعلاً لااقل وارد بازار ایران نمیشوند، نمیتوانند بشوند؛ چون عمو دونالد آمده و حتی چیزهایی هم که تحریم نبوده را تحریم کرده. خیلی از شرکتهای آمریکایی این روزها حتی مثلاً چه میدانم اپلیکیشنهای ایرانی را هم دارند برمیدارند حتی اگر چیز مالی هم نداشته باشد یا گوگل آنالیتیکس (Google Analytics) دارد خیلی از این اطلاعاتی را که برای سایتها و آنالیتیکس (Analytics) سایتها هست دارد حذف میکند فقط به جرم ایرانیبودن. نه اینکه با ما دشمن است، از ترس عمو دونالد. عمو دونالد هم اگر نمیدانید کیست آقای ترامپ را ما بهشوخی میگوییم عمو دونالد، خیلی باحال است قیافهاش و با همان قیافۀ باحال و با همان جوکهایی که برایش ساخته میشود یک کاری کرده که شرکتهایی مثل اپل و گوگل به زانو درآمدند و دارند به نظر من، بهزعم من ناجوانمردانه استفادۀ ما از خدماتی را مثل گوگل آنالیتیکس (Google Analytics) و اینها را حذف میکنند چه پولیهایشان چه غیرپولیهایشان.
خیلی خوب! کاری نداریم! ما که سیاسی نمیخواهیم حرف بزنیم، ما دربارۀ کسبوکار صحبت میکنیم، دربارۀ بیزینس (Business) حرف میزنیم. این تهدید عمو دونالد و تحریمها و غیره و غیره چه منشأ آن و مبدأ آن از اینطرف مرز بوده چه از آنطرف مرز بوده، چه مربوط به 1332 بوده، چه مربوط به دشمنی همیشگی و تاریخی بوده، چه مربوط به اشتباهات فردی بوده، هرچه که بوده که ما نمیدانیم، الان سرویسدهندههای خوب ایمیل خارجی نمیتوانند وارد ایران بشوند، یک تهدید. فرصت: همین که نمیتوانند وارد بشوند یک فضایی فراهم میشود برای عادل طالبی که بیاید چه کار بکند؟ کسبوکارش را راه بیندازد. مثلاً آپارات را نگاه بکنید. یوتیوب (YouTube) را بنا به دلایلی که ما نمیدانیم چیست فیلتر کردند در داخل ایران. اگر یوتیوب (YouTube) فیلتر نبود بعید میدانم آپاراتی شکل میگرفت. اگر آمازونی در ایران بود که خدمت بدهد، یعنی آمازون میتوانست خدمت بدهد، بعید میدانم که دیجیکالا میتوانست یک چنین رشدی را پیدا بکند. اصلاً میبینید میلچیمپ (Mailchimp) و میلرلایت (MailerLite) داخل ایران جای پایی پیدا کردهاند برای همین است که سرویسدهندههای خیلی معروفتر و مشهورتر، نمیگویم بهتر یا معتبرتر نه ولی لااقل معروفتر و مشهورتر امکان حضور در ایران را ندارند یا تمایلی به حضور در ایران ندارند یا بهخاطر تحریمها امکانش را ندارند یا به هر دلیل. پس یک مقدار بازار آماده است. رقبای خیلی قَدَر احتمالاً لااقل در سهچهار سال آینده وارد ایران نشوند یا لااقل دورنمایی وجود ندارد که بخواهند وارد بشوند با این شرایطی که ما داریم میبینیم. خوب است پس این هم یک فرصت. حالا برویم روی بُعد فنی، آنالیز بکنیم. الان ایمیلها اسپم (Spam) دارند، غیراسپم (Non-Spam) دارند، آیپی (IP) را اسپم (Spam) میکنند و غیره. باید بروم کلی هم روی این کار بکنم. آیا توان فنیاش را دارم؟ آیا میتوانم نرمافزار بنویسم؟ بعد من دربارۀ بیآی (BI) صحبت کردم، مزیت رقابتیام. اگر قرار است یک چیزی شبیه میلرلایت (MailerLite) بدهم، شبیه میلچیمپ (Mailchimp) بدهم، شبیه میلچی (Mailchi) بدهم که خب آنها هستند دیگر. آن موقع باید روی چه چیزی مانور بدهم؟ روی قیمت؛ یعنی باید یا فیچر (Feature) جدید بدهم، امکانات جدید، امکانات جدید و نوآورانه یا اگر همان امکانات را میدهم باید روی قیمت با آنها بیایم مقابله بکنم و مبارزه بکنم و با آنها بجنگم. حالا اگر بخواهم روی قیمت بجنگم باز محاسبه دارم. وقتی که من سَس (SaaS) کار میکنم رقبای موجود الان چگونه دارند کار میکند در همین ایمیل؟ میلچیمپ (Mailchimp) دوهزار ایمیل را ماهی اگر اشتباه نکنم تا حالا چند وقت پیش که اینطوری بود، دوازدههزار ایمیل میتوانستی به این دوهزار نفر رایگان در ماه بفرستی. میلرلایت (MailerLite) هزار ایمیل بود، میلچی (Mailchi) هم هزار ایمیل بود. خب! پس من اگر این کار را میکنم باید بیایم مثلاً بگویم آقا حالا نه دوهزار ایمیل آن، نه هزار ایمیل این، هزار و پانصد کانتکت (Contact) یا ایمیل ماهی هم میتوانی بیستهزار ایمیل رایگان بفرستی. خب این رایگان درست است برای مخاطب رایگان است، برای تو که رایگان نیست. تو سرور (Server) باید داشته باشی، هزینۀ نگهداری داری، هزینۀ راهاندازی داری، کدنویسی داری، آن بهاصطلاح انجین (Engine) اصلی را باید بنویسی و غیره. میخواهی مانند همان را خدمات بدهی ها! بعد در مدل سَس (SaaS) یک قسمتش فریمیوم (Freemium) است؛ یعنی تو به یک بخش عمدهای یا بخش مهمی یا بخش قابلتوجهی خدمات را رایگان میدهی تا یک بخش خاصی بیایند به تو پول بدهند. این بخش خاص باید پولش آنقدر باشد و محصول تو آنقدر جذاب باشد که به آن پول بیارزد و این تعداد هم آنقدر زیاد باشد که هزینۀ آنهایی که رایگان دارند استفاده میکنند هم بدهد.
چرا رایگان میدهی؟ بهخاطر اینکه در آن قیف بازاریابی که میدانید چیست دیگر. ما یک قیفی داریم در بازاریابی که میگوید که از بالا مثلاً تعداد مخاطبها میآید تا آخر سر کاستومر (Customer) بشوند و مشتری بشوند، مانند قیف باریک میشود. ما رایگان میدهیم، فریمیوم (Freemium) کار میکنیم که دهانۀ قیف را گشادتر بکنیم، بزرگتر بکنیم، افرادِ بیشتر و بیشتری از این خدمت استفاده بکنند تا ترغیب بشوند تا خروجی بگیرند، تا منفعت کسب بکنند از همان خدمات محدود و برایشان در ذهنشان بیارزد که به من پول بدهند تا از خدمات پولی من استفاده کنند. پس اگر من بخواهم یک سرویس ایمیل راه بیندازم داخل ایران دقت میکنم. اگر میخواهم روی آن بیآی (BI) کار بکنم، بیآی (BI) متخصص میخواهد، بی-دیتا (B-Data) میخواهد، نوع (SQL) است. چند نفر الان برنامهنویس خبره و (Database Administrator) و (Data Administrator) و دیتا آنالیزورِ (Data Analyzer) اینکاره داریم داخل ایران؟ حقوقشان چند است؟ من یک جایی شنیدهام هشت تومان هم میگیرند. یک جا دیدهام یک نفر که اینکاره است دوازده تومان هم دارد میگیرد. حالا ممکن است از این بیشتر هم باشد من سراغ ندارم یا از این کمتر هم باشد باز من سراغ ندارم. من آنهایی که دیدهام اینها هستند. بیآیکارهای خیلی خفن که میتوانند کاری با این حجم، با این عددها را بهاصطلاح هندل بکنند و نگهداری بکنند و ران (Run) بکنند و اجرا بکنند و مدیریت بکنند و پیش ببرند، عددهایشان این است. اگر این سیستم ایمیل من قرار است که مزیت رقابتیاش روی روالهای بیآی (BI) باشد، بیآیکار میخواهد هزینههای بالایی دارد. اینطوری نیست که من بروم یک سورس (Source) آماده از گیتهاب (GitHub) و نمیدانم سایتهای بهاشتراکگذاری دانلود کنم و بیندازم روی سرور و تمام شد. تازه خود این سرور باید (Authonicate) بشود، (IP) باید (Valid) بشود. معمولاً میروند با سرویسدهندههای بزرگ ایمیل خودشان را رجیستر (Register) میکنند. یک توافقنامه دارند که میگویند آقا من میخواهم ایمیل بفرستم جیمیل (Gmail) جان، یاهو (Yahoo) جان، (AOL) جان، سرویسدهندهها و منیجرها (Manager) و مدیرهای بهاصطلاح ایمیل پرووایدرهای (Email Provider) مهم مثل جیمیل (Gmail)، مثل هاتمیل (Hotmail)، مثل Live.com و غیره. آقا این (IP) من این هم سرورهای (Server) من، اگر هرکسی... آنجا به شما قول میدهم که قوانین کن-اسپم (CAN-SPAM) را رعایت میکنم.... حالا اگر قوانین کن-اسپم (CAN-SPAM) نمیدانید چیست که اصلاً دنبال راهاندازی سرویس ایمیل نباشید. ...و با این سیستم هم با شما تبادل میکنم. خود این هم یک ماجراست. خب تو که در ایران نمیتوانی اصلاً با گوگل وارد معامله و مذاکره بشوی، با یاهو (Yahoo) وارد معامله و مذاکره بشوی. یک بخشی از فرایندهای اینها ممکن است فرایندهای مالی باشد؛ مثلاً گوگل را شما میزنی اسپم (Spam) اما گوگل چون از talebimail.com این آمده اسپم (Spam) حسابش نکند ولی به talebi.com اطلاع بدهد که talebi.com، ایمیلی که به adeli.com فرستادی عادلی اسپم (Spam) زده. این را حواست باشد که این برود در دیتابیسش (Database) این را آنسابسکرایب (Unsubscribe) کند اصلاً بهجای اینکه اسپم (Spam) بکند. این اتفاقها الان در میل سرورها (Mail Server) میافتد. خب اگر تو میخواهی در ایران این را ران (Run) بکنی مطمئن باش که این امکان را نخواهی داشت. میبینی؟ عملاً به یک جایی میرسی که دستت کاملاً بسته میشود. اگر میبینیم شرکتهای بزرگی در ایران هستند که ایمیل مارکتینگ (Email Marketing) میکنند اما سرورهایشان (Server) را در ایران ندارند و این کار را از طریق شرکتهای ثبتشده در خارج از ایران و به نام غیر ایرانی ثبت میکنند، ماجرایش همین است. در نگاه اول ایدۀ من که یک سَس (SaaS) ساده بود، (Software as a Service) خیلی ساده بود که یک کدی بگیرم و چهار بیآی (BI) و طرف هم برنامهنویس است بزند. در آنالیز درمیآورم، عددها را درمیآورم، مزیت رقابتیام را تعیین میکنم، تهدیدها و فرصتها را شناسایی میکنم. بازار هم بکر است، الحمدلله رب العالمین هر روز هم دارند فروشگاههای اینترنتی اضافه میشوند، این نیاز جدی است. تست بازار اوکی است، قیمت هم میتوانم بگذارم، قیمتم هم میخواند، میتوانم به بخش عمدهای رایگان بدهم در عوض از بخش کوچکی پول خوبی بگیرم، نیاز هم جدی است. همهچیز اوکی است، همهچیز عالی است. یکدفعه میروی به یک جایی در گرۀ اصلی کار و آن درِ آخر به در بسته میخوری. گاهی ورود به بازار ما فقط بهخاطر یک مشکل کوچک متوقف میشود؛ یعنی خیلی از ایدهها در نگاه اول جذاب است حتی از نظر اجرایی هم کاملاً قابلاجراست یا لااقل شما میتوانید اجرایش بکنید اما یک جایی به یک درِ بستهای میخوری که نمیتوانی حلش بکنی. این است که در این ایده، لااقل در این حوزه باید حواست به این هم باشد. به آن راحتی که به نظر میآید نیست. اما یک نکتۀ دیگر هم داریم: باز به این سختی هم نیست. من مثال عرض میکنم خدمتتان: ما داریم یک ایمیل سرور (Email Server) داخلی برای یک شرکت با یک هزینۀ چهلپنجاه میلیون تومانی نوشته شده که فقط به دویستسیصد شرکت دارد خدمات ایمیل میدهد اما یک خدمات خاصی در همین حوزۀ بیآی (BI) را روی همان ایمیل سرور (Email Server) در واقع میدهد و بعد این به چند شرکت هم فروخته شده منتها دیگر اینجا میآییم کاستومایزیشن (Customization) انجام میشود یعنی برای هر مشتری شخصیسازی میشود، دقیقاً مطابق با نیازهایش میشود. این دیگر سَس (SaaS) نیست. اینجا شما (Software) را تحویل میدهی روی سرور (Server) نصب میکنی و موارد خاص خودش را دارد. Mass هم نیست یعنی حجم ارسال گسترده نداری، فقط با تعداد مخاطب مشخص طرف هستی اما آن سیستم بیآیت (BI) را میآوری. پس یک وقتهایی میبینی به یک درِ بسته میخوری اما «خدا گر ز حکمت ببند دری / ز رحمت گشاید در دیگری»، یک درهای دیگری هم هست در همین حوزه. در تحلیل استراتژیک مهم است که اینها را پیدا بکنی. مهم است که تشخیص بدهی کجاها ممکن است به مشکل بخوری.
در این مثال خاص که نرمافزار ارسال انبوه ایمیل است احتمالاً ما نمیتوانیم در داخل ایران این کار را انجام بدهیم اما آیا نمیشود اصلاً کاری کرد؟ چرا، همان کاری که میلرلایت (MailerLite) کرده. فرض کنید، من نمیدانم دقیقاً چه کار کرده، فرض کنیم اینطوری مشکل را حل کرده باشد: رفته باشد مثلاً در کشور مثلاً قبرس که دوتکه است -یک قسمت ترکنشین دارد یک قسمت یونانینشین دارد- در قسمت یونانینشین مثلاً یک شرکت ثبت کرده. آن با آن شرکت اصلی مثلاً فعالیت میکند. بعد در ترکیه، کشور دوست و برادر ترکیه مثلاً یک شرکت دیگر ثبت شده. این شرکتی که داخل ترکیه است با آن دفترشان در قسمت ترکنشین قبرس ارتباط دارد. آن قسمت ترکنشین قبرس با قسمت یونانینشین قبرس ارتباط دارد. این قسمت یونانینشین قبرس با یونان ارتباط دارد. این کشور یونان که جزو اتحادیۀ اروپاست با آن شرکت اروپایی خدمات میدهد. میدانی؟ مثلاً میگویم، فرضیات است. ممکن است یک راه اینطوری هم پیدا بکنید برای دورزدن تحریم یا این درِ بسته را باز بکنید. ممکن است لازم نباشد الزاماً شما یک میل سرور (Mail Server) بنویسی. روشهایی هست از نظر فنی که شما یک سرور در داخل ایران داشته باشی روالهای بیآی (BI) را رویش ست (Set) بکنی و بعد این بهشکل ایپیآی (API) با آن میل سرورهای (Mail Server) خارجی کار بکند منتها این کارکردن ممکن است از نظر اجرایی این پلکان را داشته باشد دیگر، از این به آن، از آن به این.
پس خیلی هم راحت نمیتوانیم بگوییم پس نمیشود، این در بسته است، درها بسته است، دیگر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم. نه، ممکن است بگردیم و یک راه پیدا کنیم اما اینجا وقتی که مراحل انجام کار یک مقدار پیچیده میشود باید به یک نکتۀ دیگر توجه بکنیم. ما میتوانیم یک راههایی پیدا بکنیم که این مشکل را حل بکنیم اما هزینهمان را دارد افزایش میدهد. آیا این افزایش هزینه که طبیعتاً روی هزینۀ خدمات ما هم تأثیر میگذارد آن پیشفرضهای اولیه را نقض نمیکند؟ اگر مزیت رقابتیام روی قیمت بوده این افزایش هزینه قطعاً ممکن است روی این تأثیر بگذارد. من مشکل فنی را حل کردهام، مشکل تحریم را حل کردهام اما این حلکردن نیازمند صرف هزینه است. هزینههای سربار اضافه میکند به من. آیا این هزینههای سربار با آن حجم بازاری که شناسایی کردم میخواند؟ من فکر میکنم نکاتی که باید میگفتم را در این حوزه گفتم. هدفم از این فایل صوتی این بود که شما اصلاً با مفهومی به اسم سَس (SaaS) یا (Software as a Service) آشنا بشوید بیشتر. اینکه این در حوزۀ خدمات قرار میگیرد. اینکه بازاریابی خدمات یک مقدار تفاوتهایی با بازاریابی محصول یا کالا دارد در واقع. اینکه گاهی ایدههای شما در نگاه اول جذاب به نظر میرسد اما بهقول آن شعر حافظ که میگوید: «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»، بعداً که میروید داخل کار میبینید چقدر درِ بسته هست. اینکه باز وقتی درها بسته است میشود روزنههایی پیدا کرد اما حواسمان باشد وقتی که روزنهها را پیدا میکنیم هزینههایمان هم افزایش پیدا کرده. اینکه حتماً قبل از اینکه کسبوکار را ران (Run) بکنیم فقط به شوق و ذوق اینکه یک ایدۀ خوب و بکر به ذهنمان رسیده طرف کار نرویم. از خودمان حتماً بپرسیم چرا دیگران این کار را انجام ندادند؟ الزاماً اگر دیگران این کار را انجام ندادند، معنیاش این نیست که نشدنی است. شاید واقعاً به فکرشان نرسیده، شاید خلاقیت شما را نداشتهاند اما به این هم فکر بکنید: نکند نه، خلاقیتش را هم داشتهاند، به ذهنشان هم رسیده، این راه را هم رفتهاند و به درِ بسته خوردهاند. خیلی وقتها ما وقتی یک ایده به ذهنمان میرسد عاشق ایدهمان میشویم. بدو بدو فقط میخواهیم ایدهمان را اجرا بکنیم. خیلی وقتها وقتی خودمان نیاز داریم، فکر میکنیم همۀ دنیا به این نیاز دارند. اینها از آن خطاهای شناختی است که برای کسانی که خلاق هستند، صاحب ایده هستند خیلی پیش میآید.
باز بد نیست در آخر صحبتهایم اشاره بکنم که اگر شما آدم خلاقی هستید، اگر آدم خوشفکری هستید، اگر فکر میکنید که متفاوت فکر میکنید، حتماً کتاب بسیار خوب هنر شفاف اندیشیدن نوشتۀ رولف دوبلی را تهیه کنید، بخرید و بخوانید. آنجا خیلی به شما کمک میکند که بتوانید ایدههایتان را پالایش بکنید، ایدههایتان را بسنجید. همینطور کتابهایی مثل تست مامان. اسم کتاب است تست مامان. در گوگل سرچ (Search) کنید کتاب تست مامان. یک جلد زرشکی خیلی قشنگی هم دارد و خیلی هم کتاب خوبی است. خیلی ایدههای خوبی میدهد به شما دربارۀ تحقیق بازار. علاوه بر این من همیشه توصیه میکنم کسانی که میخواهند یک ایده را اجرا بکنند، یک استارتاپ (Startup) بزنند، یک کسبوکار راه بیندازند چه در اینترنت چه خارج از اینترنت، حتماً مباحث بازاریابی را بخوانند. برای کسانی که میخواهند یک کسبوکار راه بیندازند من توصیۀ اکید میکنم کتاب افسانۀ کارآفرینی را حتماً بخوانید. من توصیۀ اکید میکنم حتماً کتاب نوپای ناب را بخوانید. کتابی که اخیراً دارم میخوانم و خیلی دارم لذت میبرم از آن، کتاب اجرای ناب است یا رانینگ لین (Running Lean)، اَش ماوریا. ترجمهشده هم هست. این ترجمهای که من دارم میخوانم بدک نیست، حالا خیلی هم خوب نیست اما راضی هستم. این کتابها کمک میکنند که هم ایدههایتان را پالایش بکنید، هم بسنجید، هم کمی دورتر را ببینید، هم از اول کار انتهای کار را و احتمالات را لااقل ببینید و بسنجید، هم فضای کسبوکارتان را از عدمقطعیت به احتمالات نزدیک بکنید. من دربارۀ عدم قطعیت و احتمالات یک فایل صوتی چند روز پیش گذاشتم داخل کانال kar_kasb. در واقع یک قسمتی از کتاب هنر شفاف اندیشیدن را برایتان خواندم و آنجا دربارۀ تفاوت آمار و احتمالات و ریسک و عدمقطعیت صحبت کردم که نکتۀ خیلی مهمی داشت در آن. آن را گوش بکنید. وقتی یک ایده به ذهنتان میرسد از جنبههای مختلف آن را بسنجید، تحلیل استراتژیک بکنید، تحلیل رقبا بکنید، تحلیل بازار بکنید. نیازسنجی و امکانسنجی دو موضوع کاملاً مهم است. هم نیاز باید جدی باشد و قابلتوجه باشد و هم امکانسنجی. گاهی نیاز هست امکانش نیست. گاهی آن امکان نیست بهخاطر مواردی که دست شما نیست. شمایی که الان داری این فایل صوتی را گوش میکنی احتمالاً هیچگونه تأثیر و هیچگونه نقشی در تحریمها نداشتهای اما خیلی از ایدههایی که میخواهی اجرا بکنی بهخاطر همین تحریمها ممکن است قابلاجرا نباشد یا لااقل با دشواریهایی در اجرا روبهرو بشود. کاری را که یک بورکینافاسویی بهراحتی میتواند انجام بدهد با استفاده از تجمیع خدمات، با استفاده از استفادهکردن از خدمات موجود و اینتگریشنِ (Integration) آنها شما یا نمیتوانی انجام بدهی یا اگر بخواهی انجام بدهی هزینههایی را به تو تحمیل میکند که دیگر صرفۀ اقتصادی ندارد ایدهات را اجرا بکنی. پس نیازسنجی و شناخت بازار و شناخت نیاز و اینها سر جایش، امکانسنجی هم گاهی از این تیپ است. حالا الزاماً همهچیز هم بهخاطر تحریمها نیست. بعضی وقتها پول نداری. به همین راحتی! ایدهات خیلی خوب است. آفرین! احسنت! اما اجرای ایدۀ تو نیاز به دو نفر، سه نفر، چهار نفر، پنج نفر متخصص و تیم دارد که این متخصصها حقوقشان میشود ماهی پنجاهشصت میلیون، اجرایش هم یک سال است. خودش میشود ششصد هفتصد میلیون هزینه. بعد تبلیغ میخواهد، مارکتینگ (Marketing) میخواهد، آن هم یک میلیارد. دو میلیارد تومان پول میخواهد، داری؟ نه. میتوانی سرمایهگذار پیدا کنی؟ نه. چه میشود؟ میشود امکانسنجی، فِیل (Fail) میشود. به همین راحتی! ایده خوب است اما امکانش نیست اجرایش کنی. به همین راحتی باید ایده را کنار بگذاری. خیلی وقتها میگویند وای ایدهام هدر میرود! میگویم خب عیب ندارد. اگر به یک جایی رسیدی که نمیتوانی ایده را اجرا بکنی خودت، اگر من باشم منتشرش میکنم به همه؛ آقا یک چنین ایدهای هم هست. کسی اگر میتواند برود در این حوزه کار بکند. من که نمیتوانم اجرایش بکنم، بگذار یکی دیگر اگر میتواند اجرایش بکند لااقل اجرای آن ایده را ببینم. حتی خیلی وقتها با انتشار ایدهتان وقتی که میبینید امکانسنجیاش با مشکل مواجه است، برای شما امکان ندارد، دیگرانی پیدا میشوند که ایدۀ شما را اجرا میکنند. یک تعدادشان فِیل (Fail) میکنند، موفق نمیشوند یک تعدادیشان کمی تا قسمتی موفق میشوند. میتوانی بروی آنالیز بکنی آنهایی که کمی تا قسمتی موفق شدند چگونه آن مشکلات را حل کردند و این بار تو با قدرتِ تمام همان ایده را اجرا بکنی. ممکن است دو سال بعد اگر امروز پول نداری، پول داشته باشی. ممکن است دو سال بعد اگر امروز سرمایهگذار نداری، یک سرمایهگذار داشته باشی. نکتۀ جالبش اینجاست: چند نفر هم ایدۀ تو را اجرا کردهاند تجربیات آنها را هم تو در اختیار داری. میتوانی بر اساس آن تجربیات قدم اول را محکمتر برداری، پلۀ اول را بزرگتر طی بکنی، پلۀ بزرگتری را هدفگذاری بکنی، تارگت (Target) بزرگتری را بگیری.
متشکرم از توجهتان به این فایل صوتی. امیدوارم این فایل صوتی برایتان مفید بوده باشد، اگر اینطور بود ممنون میشوم اگر این فایل صوتی را در گروههایی که مربوط هستند به اشتراک بگذارید. همینطور برای دوستانی که فکر میکنید این فایل صوتی میتواند برایشان مناسب باشد برای آنها هم بفرستید. فراموش نکنید پایین فایل صوتی بعد از اینکه شما فوروارد کردید یک ریکامندیشن (Recommendation)، یک توصیه از طرف شما میتواند خیلی خیلی تأثیرگذار باشد در بیشتر شنیدهشدن فایلهای صوتی. شما را به خدا میسپارم. خدانگهدار.
نویسنده: عادل طالبیهر نوع استفادهای از محتوای سایت آزاد است. هر جا دوست داشتید با یا بدون ذکر منبع، استفاده کنید. اگر لینک بدهید که... ممنونم! فالو باشد که فبهاالمراد ❤️