استراتژی های ورود به بازار برای کسب و کارهای اینترنتی - 25

Voice Voice
استراتژی های ورود به بازار برای کسب و کارهای اینترنتی - 25
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 23 25 26

سلام. من عادل طالبی هستم و در این فایل صوتی می‌خواهم به چند نکته دربارۀ تبلیغات اشاره بکنم و مقایسه‌ای داشته باشیم دربارۀ تبلیغات در فضای دیجیتال و غیردیجیتال به‌خصوص برای کسب‌وکارهای دیجیتال.

 

کاربرد جوک در مدیریت

دلیل اینکه این فایل صوتی ضبط شده این است که من یکی از پست‌های قدیمی کانال کاروکسب را در لینکدین (LinkdIn) به اشتراک گذاشتم و آنجا دوست عزیزی به نام احسان حمیدی از من پرسیده بود که آیا هنوز هم تبلیغات این سبکی را پیشنهاد می‌کنید یا می‌شود این‌ها را پیشنهاد کرد؟ اجازه بدهید اول آن پست را یادآوری بکنم چه بود. آن پست پستی است که من دربارۀ جوک و کاربرد آن در مدیریت مطرح کرده بودم. در آن پست گفته بودم که پارسال با یکی دوست‌های خوبم در سازمان مدیریت صنعتی... البته پارسالِ آن موقع می‌شود سه‌چهار سال پیش. ...دربارۀ یک سری از جوک‌ها و لطیفه‌ها که کارکرد مدیریتی هم دارند صحبت می‌کردیم. بعضی از جوک‌ها را بررسی کردیم و از آن به بعد این جوک‌ها از این نظر هم برایمان جالب شد که ببینیم در چه مواردی می‌شود از آن‌ها در کار و مذاکرات و غیره استفاده کرد و بعد من آنجا یک مثال زدم. مثالم هم این بود که از روزنامۀ جام‌جم برای پیشنهاد یک پکیج تبلیغاتی برای ما آمده بودند. یک ویژه‌نامه در روزنامۀ جام‌جم قرار بود منتشر بشود و آن تیم تبلیغاتشان آمده بودند با بیزینس‌ها (Business)‌ صحبت می‌کردند. به ما هم روی جلدِ آن در واقع ویژه‌نامه یک پوزیشن یا یک جایگاهی را اختصاص دادند گفتند که اینجا برای شما به‌علاوۀ دوسه تا هم داخل ویژه‌نامه و مجموعاً شد بالاخره با مذاکراتی که داشتیم و چانه‌زنی از چهل تومان هم آن را رساندند به بیست و پنج تومان و اوکی کردیم تمام شد و پیشنهاد هم خوب بود، به نظر ما هم خیلی خوب بود و تمام شد. این‌ها هم گفتند پس برویم اوکی کنیم و طرح‌ها را بدهید. بعد که طرح‌ها را فرستادیم یک روز دوباره یک هفتۀ بعد آمدند گفتند: ببخشید، دوسه تا چیز می‌خواهیم برایتان اضافه کنیم. گفتم: دیگر ببخشیدش چیست؟ گفت: بله، اینجا را اضافه می‌کنیم، یک نیم‌صفحۀ کامل به شما می‌دهیم. گفتم: چه عالی! چقدر پول اضافه می‌شود؟ گفت: هیچی، هیچی. گفتم: خب خیلی خوب است، عالی است. گفت: فقط آن جایگاه روی جلد را نمی‌توانیم به شما بدهیم. آن را یک نفر آمده کل جلد را خرید با جایش. یعنی با ما صحبت کرده بودند، اوکی داده بودند، بعداً می‌روند نزد یک مشتری دیگر. یک مشتری دیگر می‌آید کل جلد را به آن‌ها می‌دهد و بعد گفتند: بله دیگر بیا به‌جای این مثلاً دو نیم‌صفحه می‌دهیم. من آنجا به‌جای اینکه بیایم دعوا بخواهم بکنم یا بگویم این چه وضعش است؟ مسخره‌اش را درآورده‌اید. یک هفته وقت ما را گرفتید، چه می‌دانم گرافیست ما کار کرده، این چه وضعی است و غیره، آمدم برایش یک جوک تعریف کردم. جوک این بود: اینکه یک روز یک آقایی داشته از یک خیابانی رد می‌شده و می‌بیند که یک گربه‌ای دارد از یک کاسۀ عتیقه‌ای شیر می‌خورد. در ذهنش یک ایده‌ای جرقه می‌زند و می‌رود به آن پیرمرد می‌گوید که: حاج‌آقا، این گربه چند؟ حاج‌آقا می‌گوید: پسرم پنجاه‌هزار تومان. می‌گوید: باشد می‌خرم. بیا این پنجاه‌هزار تومان. گربه را برمی‌دارد که برود می‌گوید حاج‌آقا مثل اینکه این گربه چشمش به این شیر است. این عادت کرده داخل این کاسه شیر بخورد. این کاسه را هم بده ببرم. پیرمرد می‌گوید: عزیزم، من با این کاسه تا حالا پنجاه گربه فروخته‌ام! بیا برو! بیا برو دنبال کارت! و بعد من به این دوستمان که از روزنامۀ جام‌جم آمده بود گفتم: عزیزم، آن تبلیغ روی جلد ویژه‌نامه همان کاسه است، بقیه‌اش گربه است. من این کاسه را می‌خواهم. حالا با خنده و شوخی تمام شد. بالاخره ما یک هزینه کرده بودیم و تمام شد و کاری هم نمی‌شد کرد البته پول نداده بودیم به روزنامۀ جام‌جم. ما هزینه‌های داخلی که برای طراحی و این‌ها بود بلامصرف شده بود.

بعد از آن من در آن مطلب هم گفتم که خیلی وقت‌ها جوک‌هایی که ما می‌شنویم در اینستاگرام، در تلگرام، حالا آن موقع وایبر هم بود، در وایبر و غیره جاهای مختلف یا حتی با دوستان که نشستیم جوک‌های خوبی تعریف می‌کنند. حتی گاهی جوک‌های سکسی، جوک‌های جنسیتی، جوک‌های خاص، نگاه می‌کنم می‌بینم اِ! این کاربرد مدیریتی هم دارد. چه جالب! می‌شود در حوزۀ مدیریت هم از آن استفاده کرد.

 

جامعه High Context

یک وقت‌هایی با همکارانتان دارید صحبت می‌کنید ممکن است که با یک جوک، با یک لطیفه هم بتوانید فضا را تلطیف بکنید، هم پیام را منتقل بکنید و هم اینکه در فضای های کانتکستی (High Context) که ما هستیم... حالا این چیزی که من دارم می‌گویم قطعاً در کتاب‌های مذاکرات رسمی نیست. من هم ادعا نمی‌کنم که صحبتم علمی است ولی تجربه به من نشان داده که جامعۀ ما های کانتکست (High Context) است. من دربارۀ های کانتکست (High Context) و لاو کانتکست (Low Context) صحبت کرده‌ام در آن وبینار لندینگ پیجی (Landing Page) که داشتیم و اینکه تفاوت‌های فرهنگی بین مثلاً ایران و آمریکا باعث می‌شود که بعضی از آموزه‌هایی که ما در کتاب‌های مذاکره می‌خوانیم در فضای ایران کاربردی نباشند.ممکن است ما قواعد خاص خودمان را نیاز داشته باشیم. نمی‌گویم تمامش رد می‌شود، نه اما بعضی از موارد ممکن است که مدنظر باشد. مثلاً در های کانتکست (High Context) و فرهنگ‌های های کانتکست (High Context) داریم این را که در واقع منظور به‌شکل غیرمستقیم منتقل می‌شود. این جزو ذات فرهنگی ماست. ما کاری نداریم که خوب است، بد است، درست است، غلط است. قرار نیست ما تصمیم بگیریم که کدام فرهنگ درست است یا غلط است. اصلاً فرهنگ خوب یا بد حالا در حوزۀ کشوری من دارم می‌گویم می‌شود گفت نداریم. کشور ایتالیا یک فرهنگی در آن غالب هست، کشور ایران همین‌طور. حالا خود ایران خرده‌فرهنگ‌هایی دارد. آیا فرهنگ اصفهانی‌ها بد است فرهنگ یزدی‌ها خوب است؟ یا تهرانی‌ها بدند بقیه خوبند؟ این‌طوری نیست. تهرانی‌ها هم فرهنگی دارند، اصفهانی‌ها فرهنگی، شمالی‌ها فرهنگی و غیره. کسی که نفهمد آن فرهنگ را ممکن است که برداشت‌های اشتباهی هم بکند؛ مثلاً گیلانی‌ها افراد بسیار خون‌گرم، افراد بسیار خوش‌مشرب، افراد بسیار خوش‌حالی هستند. کسی که این را نفهمد ممکن است که برداشت‌های اشتباهی بکند و اراجیفی و جوک‌های خیلی زشتی را دربارۀ آن‌ها بگوید. این به‌خاطر نفهمی آن فرد است که آن فرهنگ را نمی‌فهمد وگرنه آن فرهنگ غنای کافی را دارد و برداشت اشتباه ما از فرهنگ خوب و زیبای آن‌ها ممکن است که منجر به یک سری از تصورات و پیش‌فرض‌های غلط بشود. حالا بگذریم، وارد حاشیه‌ها نشویم.

 

استفاده از استعاره

به هر حال داشتم می‌گفتم که این تفاوت فرهنگی ممکن است که ایجاب بکند که ما در مذاکراتمان، در تعاملاتمان از روش‌های دیگری فارغ از آنچه که در کتاب‌های رسمی به کار برده شده استفاده کنیم و اتفاقاً جواب هم بگیریم. من این را فهمیده‌ام که در برخی از مذاکرات که سطحش خیلی خیلی رسمی نیست می‌شود از یک چنین روش‌هایی مثلاً استفاده از جوک‌های درست و به‌جا استفاده کرد تا بدون اینکه باعث ایجاد حاشیه بشود با لبخندی اصل پیام را هم رساند که این نمونه‌ای که زدم یکی از نمونه‌های خوبی بود که ما داشتیم. باز شما دقت بکنید از این دست موارد احتمالاً به ذهنتان خواهد رسید. اگر با دقت به جوک‌ها توجه بکنید می‌توانید از آن‌ها در بعضی از موقعیت‌ها استفاده بکنید؛ کما اینکه چه ما، چه آمریکایی‌ها از ضرب‌المثل‌ها استفاده می‌کنیم برای رساندن پیاممان. از استعاره‌ها، استفاده از استعاره اصلاً بحث بسیار مهمی است. اتفاقاً دیروز هم که کتاب بهترین قصه‌گو برنده است از نشر اطراف را معرفی می‌کردم بر حسب تصادف البته، فصل 9 را که داشتم می‌خواندم آنجا داشت دربارۀ استفاده از استعاره برای انتقال مفاهیم استفاده می‌کرد. در بحث کانتنت (Content) و کانتنت مارکتینگ (Content Marketing) این بحث، بحث جدی هست. جوک را هم می‌شود در بخشی از این حوزه مدنظر قرار داد.

 

 استفاده از روزنامه و مجله 

حالا صحبت آقای احسان خان حمیدی اصلاً خود جوک نبود. سؤالش اصلاً این بود. حالا ببینید چه مقدمه‌ای گفتیم برای چه موضوعی! موضوع صحبتشان و سؤالشان این بود: آیا فکر می‌کنید که هنوز هم استفاده از این روش‌ها، یعنی روزنامه و مجلات و تلویزیون، جواب می‌دهد؟ جوابی که من به آقای حمیدی در لینکدین (LinkdIn) دادم را اینجا می‌خواهم با شما بیشتر باز بکنم و درباره‌اش صحبت بکنم و یک سری نکات را در این باره بگویم. پس سؤال این است: آیا برای کسب‌وکارهایی که داریم به‌خصوص حالا من چون حوزۀ فعالیتم کسب‌وکار آنلاین است، دیدگاهم کسب‌وکار آنلاین است. با کسب‌وکارهای دیگر چون تجربۀ کافی و تخصص لازم را ندارم صحبت نمی‌کنم، نظری ندارم، باید آدم‌هایی که خبرۀ آن موضوع هستند صحبت بکنند. دربارۀ خود تبلیغ‌کردن و تبلیغات هم من بلد نیستم. خبرگانی را داریم، کتاب‌هایی را داریم به آن‌ها مراجعه بکنید. بنده هم وقتی می‌خواهم یک تبلیغی بدهم می‌روم نزد یک مشاور می‌گویم آقا هدف این است، کُر مسیج (Core Message) این است، می‌خواهیم به اینجا برسیم، تارگت‌ها (Target)‌ این است یک برنامه برای ما بچینید. اتفاقاً همین سه‌چهار شب پیش با یکی از دوستان صحبت کردیم که برای ما یک کمپین طراحی بکنند. تخصص بنده نیست، بنده حرفه‌ایِ این حوزه نیستم. می‌دانم چه چیزی می‌خواهم، می‌دانم تارگت‌هایم (Target) چیست، می‌روم نزد متخصص می‌گویم آقا کمپین من را بچین، المان‌ها را در نظر بگیر، به من بگو کجاها تبلیغ بدهم. اما در حوزۀ کسب‌وکارهای آنلاین یک موضوعی که مدنظر ماست و من هم در آن کار می‌کنم یوزر اکوزیشن (User Acquisition) هست یا جذب یوزر (User)؛ یعنی کاربر جذب کنیم. حالا کاربر می‌تواند مشتری باشد و غیره. و اینکه سؤال آقای حمیدی این است: آیا برای کسب‌وکارهای آنلاین هم می‌شود به مجلات، به روزنامه‌ها و ابزارهای غیردیجیتال مثل رادیو، تلویزیون، بیلبورد و غیره مراجعه کرد یا خیر؟ یکی از اشتباهاتی که ما صاحبین کسب‌وکارهای دیجیتال می‌کنیم دقیقاً همین موضوع است؛ یعنی فکر می‌کنیم، تصور می‌کنیم که چون در فضای دیجیتال کار می‌کنیم فقط باید از ابزارها و رسانه‌های دیجیتال برای این منظور استفاده بکنیم، برای جذب کاربر و جلب توجه و تبلیغاتمان. به نظر من این اشتباه است. دلایل مختلفی می‌توانم برای اینکه نشان بدهم که نظرم درست است به‌اصطلاح اویدنس (Evidence) بیاورم و شواهدی را مطرح بکنم منتها قبلش دوست دارم شما را ارجاع بدهم اول به کتاب کشش. کتاب کشش را من دوسه بار معرفی کرده‌ام. آقای سهیل محمدی هم ترجمه‌اش قبل از عید به دست من رسید.

 

کتاب کشش

عید اگر کانال کاروکسب را دنبال کرده باشید یا صفحۀ اینستاگرام من را، اسکرین‌شات‌هایی را، تصاویری را از متن کتاب هم گذاشتم، داخل کانال کاروکسب هم آن را معرفی کردم و گفتم یکی از خوبی‌های کتاب کشش این بود که می‌آید می‌گوید: آقا، برای جذب مخاطب، ما نوزده کانال مختلف داریم. حالا آنجا نوزده تا می‌گویید ممکن است شما بنشینی بشماری بشود سی تا، ممکن است که فکر کنی که چند تایش مشابه همدیگر است بشود پانزده تا. مهم نیست! دسته‌بندی است دیگر، حالا دربارۀ این خیلی با هم دعوا نمی‌کنیم و با همدیگر نیاز نیست به اختلاف‌نظر بخوریم. به هر حال یک تعدادی روش داریم و بعد نکتۀ کلیدی کتاب کشش این است: می‌گوید: یک صاحب بیزینس (Business) باید تشخیص بدهد که کدام‌یک از این ابزارها می‌تواند برای کسب‌وکار او مفید باشد. مفهومش چیست؟ ممکن است که برای یک کسب‌وکاری یک کانال جواب بدهد مثلاً سئو (SEO)، برای یک کسب‌وکار دیگری مثلاً تبلیغات کلیکی، برای یک کسب‌وکاری تبلیغات آفلاین. اتفاقاً در یکی از فایل‌های صوتی‌ام هم گفتم. گفتم چیزی که کتاب کشش را برای من جذاب کرد، کتاب کشش یا ترکشن (Traction) را برای من جالب کرد این بود که من، عادل طالبی، چون سال‌ها در حوزۀ مثلاً سئو (SEO)، تبلیغات کلیکی و مانند آن کار کرده‌ام ذهنم بسته شده بود. یک مقداری احساس کردم این‌گونه دارم رفتار می‌کنم که تا یک پروژه‌ای می‌آید بدو بدو سعی می‌کنم اول محتوا، کانتنت مارکتینگ (Content Marketing)، فرایندهای اینباند (Inbound)، نمی‌دانم سئو (SEO) و غیره را در آن رعایت بکنم اما ممکن است یک کسب‌وکاری اصلاً شروعش با کانال‌های دیگری باشد. خود کتاب کشش یکی از زیبایی‌هایش همین است و یکی از دلایلی که خوب است که این کتاب را حتماً بخوانید این است. آنجا می‌گوید: در مراحل مختلف یک بیزینس (Business) کانال‌های مختلف ممکن است جواب بدهند. مثلاً اگر در مرحلۀ ورود به بازار هستید، ممکن است یک کانال جواب بدهد وقتی در مرحلۀ رشد هستید یک کانال دیگر، وقتی به مرحلۀ بلوغ می‌رسید کانال‌های دیگر. این هم خیلی نکتۀ مهمی است. ممکن است در مرحلۀ ورود به بازار از کانال‌های غیردیجیتال استفاده کنید.

 

اسنپ رایگان

مثلاً من خاطرم هست، قبلاً هم در فایل‌های صوتیِ مربوط به استراتژی‌های ورود به بازار دربارۀ این صحبت کرده‌ام. اینکه مثلاً فرض بفرمایید اسنپ آن اوایلی که داشت به‌اصطلاح جا باز می‌کرد برای اینکه بتواند یوزر (User) مؤثر و پروموتر (Promoter) جذب بکند کاری که می‌کرد ایونت مارکتینگ (Event Marketing) می‌کرد. در ایونت‌ها (Event) حاضر می‌شد و بعد در آن ایونت‌ها (Event) اسنپ رایگان می‌داد. در واقع اسنپ رایگان را که آن راننده‌ها که رایگان نمی‌بردند، راننده‌ها را پولش را خودش می‌داد عوضش دانشجوها و افرادی که در این همایش‌ها شرکت می‌کنند و افرادی که جزوِ به هر حال الیت (Elite) جامعه هستند را آشنا می‌کرد با سرویسش. نقطۀ ورود به بازار در آن لحظه. بعداً اسنپ در یک مرحلۀ دیگری که مرحلۀ رشد بود، آمد و از تبلیغات آفلاین مثل بیلبورد و این‌ها استفاده کرد. در یک سری از مراحل از تبلیغات آنلاین هم استفاده کرد. به نظر من تبلیغات آنلاینش بیشتر تکمیل‌کنندۀ کمپین بود، برای برند اورنس (Brand Awareness) بود و تکرار نام برند (Brand) بود. کار اصلی را آن بیلبوردها... به نظر من البته، شاید من اشتباه کنم. گفتم من متخصص تبلیغات نیستم ولی نظر من این است که آن بیلبوردها تأثیر بسیار خوبی داشت و آن جایی که قرار بود راننده‌ها را جذب بکند یک سری جوان دانشجو را می‌فرستاد کنار میدان‌ها و خیابان‌ها با یک علامت اسنپ که همان جا این‌ها بپرسند که چیست و این‌ها. خب این راننده‌های اسنپ که بخش عمده‌ای‌شان در اینترنت نیستند. اگر هم در اینترنت بودند فقط در تلگرام بودند احتمالاً، آن هم فقط برای با فامیل‌هایشان و دوستانشان ارتباط داشته باشند. یک آدمی که کنار خیابان ایستاده با یک پلاکارد که اسنپی شو خیلی مؤثرتر بود تا هزار تا از این بنرهای خوشگل و کانتنت مارکتینگ (Content Marketing) و اینباند مارکتینگ (Inbound Marketing) و سئو (SEO). سئو (SEO) کند که چه بشود؟ می‌دانید می‌خواهم چه بگویم؟ می‌خواهم بگویم تشخیص کانال درست بسیار بسیار مهم است. در بیزینس (Business) ما کانال‌های مختلفی می‌تواند مؤثر باشد، تأثیرگذار باشد برای جذب مخاطب و کاربر و در مراحل مختلفی که در آن پروداکت لایف سایکل (Product Life Cycle) داریم در مرحلۀ معرفی به بازار، در مرحلۀ رشد، در مرحلۀ بلوغ و حتی در مرحلۀ افول، کانال‌ها و روش‌های مختلفی هست که بتوانیم به بیزینسمان (Business) کمک بکنیم.

بنابراین در جواب آقای حمیدی باید بگویم: بله. کسب‌وکارهای آنلاین حتی می‌توانند از روش‌های غیرآنلاین استفادۀ مؤثر بکنند. به‌عنوان یک مثال دوباره می‌خواهم برایتان مثال بزنم: ما در بعضی از حوزه‌های بسیار بسیار تخصصی مجلاتی را داریم، حوزه‌های خیلی علمی. فرض بفرمایید... این مثال است، البته چون من با یک نفر کار کردم در این حوزه آن مثال را نمی‌زنم. یک مثال از یک حوزۀ دیگر می‌زنم که برای شما جا بیفتد. فرض کنید من یک نرم‌افزار کتابداری نوشته‌ام برای کتابخانه‌ها. چقدر باید در اینترنت تبلیغ کلیکی بکنم، اینباند مارکتینگ (Inbound Marketing) و الی آخر؟ نمی‌گویم نکنیم. نه، اینکه دیگر این روزها کانتنت مارکتینگ (Content Marketing) باید انجام بشود بحثی نیست، لااقل من بحث نمی‌کنم. به نظر من کانتنت مارکتینگ (Content Marketing) واجب است.

 

تنها یک کانال برای رسیدن به مخاطب وجود ندارد

اتفاقاً چند شب پیش هم که  با آقای مبشری داشتیم صحبت می‌کردیم در آن مسیر برگشت اشارۀ ایشان دقیقاً همین بود منتها این را بگذارید کنار. اما برای ورود به بازار شاید بد نباشد من که یک نرم‌افزار کتابخانه و کتابداری نوشته‌ام مثلاً به مجلۀ فرض کن اگر یک مجلۀ تخصصی دارند کتابدارها که به‌طور خودکار برای تمام کتابخانه‌های عمومی و خصوصی کشور ارسال می‌شود آنجا هم تبلیغ بدهم. بله، آنجا ممکن است با پنج میلیون، ده میلیون آن هم فقط در ده‌هزار نسخه چاپ می‌شود این مجله، تأثیرگذاری بسیار بیشتری داشته باشم تا تبلیغات کلیکی. با ده میلیون تبلیغ کلیکی چیزی گیرم نمی‌آید. با ده میلیون اصولاً کانتنت مارکتینگ (Content Marketing) خاصی نمی‌شود کرد اما با ده میلیون می‌شود سفارش بسیار مفید و مؤثر یا تماس‌های بسیار زیادی گرفت. باز دربارۀ روزنامه‌ها من صحبت می‌کنم. بعضی‌ها فکر می‌کنند روزنامه‌ها مُرده‌اند. درست می‌گویید خیلی از روزنامه‌های مهممان همین الان در کشور پنج‌هزار و ده‌هزار و پانزده‌هزار نسخه دارند منتشر می‌شوند اما من خودم تأثیرش را شخصاً دیده‌ام. باز هم بنا به دلایلی که مربوط به بیزینس (Business) هست من دقیقاً مثال نمی‌زنم اما مواردی بوده که ما می‌خواستیم وارد یک حوزه‌ای بشویم که تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان در دولت حضور دارند. طبیعی است که روزنامه‌ای مثل روزنامۀ ایران، روزنامه‌ای مثل روزنامۀ شرق، روزنامه‌های دیگری که خب آن افرادی که در آن سازمان هستند -من اسم نمی‌آورم که دیگر بیشتر از این دقیق نشود ولی به‌قول معروف به‌قول سعدی می‌گوید «چنان که افتد و دانی»، دیگر خودتان متوجه می‌شوید- تشخیص می‌دهیم که در یک سازمان، چه روزنامه‌ای، چه مجلاتی خوانده می‌شود و بعد می‌رویم با آن روزنامه یا مجله مصاحبه می‌کنیم، ترتیب یک مصاحبه را می‌دهیم. نه حتی فقط رپورتاژ آگهی (Reportage Advertisement) ولی رپورتاژ آگهی (Reportage Advertisement) هم می‌دهیم و بعد موردتوجه آن افراد قرار می‌گیریم و بعد از ما دعوت می‌شود برای اینکه یک سری از رایزنی‌ها را انجام بدهند. به‌عنوان مثلاً کمیته‌های مشورتی، به‌عنوان کارگروه‌ها از شما دعوت می‌شود، از شما و گروهتان و شرکتتان. درست است پنج‌هزار نفر می‌خوانند ولی این پنج‌هزار نفر اصل جنس هستند. بعضی از کارها هنوز هم با ابزارهای غیردیجیتال انجام می‌شود. اتفاقاً در دورۀ بازاریابی دیجیتال که من در سازمان مدیریت صنعتی دارم... من فقط یک دوره دارم آن هم برای من نیست البته. برای سازمان مدیریت صنعتی است بنده فقط افتخار این را دارم که آنجا تدریس می‌کنم. ...یکی از مطالبی که در جلسۀ اول یا دوم حتماً حتماً صحبت می‌شود و خیلی هم وقت رویش می‌گذارم و برای همۀ عزیزانی که شرکت می‌کنند هم خیلی جذاب هست این است: آنجا مثال‌هایی را می‌زنم و نشان می‌دهم که یکی از خطاهای شناختی بسیار وحشتناک در حوزۀ کسب‌وکارهای دیجیتال و بازاریابی دیجیتال و دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) این است که دیجیتال مارکترها (Digital Marketer) چون در فضای دیجیتال کار می‌کنند تمام ذهنشان به داده‌های موجود در فضای دیجیتال محدود می‌شود و من آنجا ثابت می‌کنم و نشان می‌دهم با نمونه‌های متعدد که بخش عمده‌ای از کانتکت پوینت‌ها (Contact Point)‌ و نقاط ورود ما به بازارهای هدف به هیچ عنوان در فضای دیجیتال در دسترس نیستند. آنجا مثال‌های متعدد می‌زنم از کسب‌وکارهای متعدد که برای ورود به آن‌ها حتی اگر می‌خواهیم از ابزارهای دیجیتال و دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) استفاده کنیم؛ مثل اس‌ام‌اس (SMS)، مثل ایمیل (Email)، مثل فکس دیجیتال (Digital Fax) و غیره. نقطۀ تماس ما در فضای دیجیتال وجود خارجی ندارد و این‌ها قابل‌رهگیری و قابل‌جست‌وجو و قابل‌پیداکردن در فضای دیجیتال نیستند و حتماً باید به ابزارهای غیردیجیتال که آنجا مثال‌های خیلی دقیق‌تری می‌زنم مراجعه بکنید. در پاسخ به حمیدی عزیز و خیلی از دوستان دیگری که این سؤال را بارها و بارها می‌پرسند عرض می‌کنم که فکر می‌کنم یکی از اشتباهاتی که ما در حوزۀ دیجیتال دچارش هستیم، خودم را دارم می‌گویم به‌عنوان کسی که سال‌ها اسیر دست سئو (SEO) و کانتنت مارکتینگ (Content Marketing) و اینباند مارکتینگ (Inbound Marketing) بوده‌ام، یک توصیه به خود من و شما این است که کتاب‌هایی مثل ترکشن (Traction)، کتاب‌هایی مثل حوزۀ تبلیغات را مطالعه بکنیم تا تأثیرگذاری آن‌ها را متوجه بشویم. بسیاری از کسب‌وکارهای ما و بسیاری از استارتاپ‌های (Startup)‌ ما به نظر من فِیل (Fail) کرده‌اند. این را در یک فایل صوتی دیگر هم گفتم. گفتم 90% استارتاپ‌ها (Startup) به نظر من، عادل طالبی، به‌خاطر اشتباهات بازاریابی و عدم‌آشنایی با مفاهیم بازاریابی شکست می‌خورند. بخشی از مفاهیم بازاریابی این است که حواسمان باشد تنها یک کانال برای رسیدن به مخاطبمان وجود ندارد. جا دارد یادی بکنیم از رضا مارمولک آن فیلم فوق‌العادۀ عزیز و دوست‌داشتنی پرویز پرستویی... در واقع اشتباه گفتم آن فیلم پرویز پرستویی عزیز و دوست‌داشتنی. بله این درست است. آنجا که می‌گفت: برای رسیدن به خدا به تعداد آدم‌های روی زمین راه هست. تعداد کانال‌های ارتباط و رسیدن به مشتری هم به تعداد آدم‌های روی زمین است. تشخیص اینکه کدام کانال را انتخاب بکنیم با ماست به‌عنوان صاحب بیزینس (Business) و همین‌طور متخصصین و مشاورینی که در حوزۀ تبلیغات و بازاریابی در کنار خودمان داریم و شناسایی راه درست و کانال درست آن چیزی است که منجر به موفقیت یا البته اگر اشتباه بکنیم عدم‌موفقیت ما می‌شود. امیدوارم این بیست دقیقه وقتی که گذاشتید برای شنیدن به این فایل صوتی برایتان یک نکاتی را داشته باشد. کل صحبتم را اگر جمع بکنم در یکی‌دو جمله این خواهد بود: اگر یک کسب‌وکار آنلاین داریم این خطای شناختی را مرتکب نشویم که فکر کنیم تمام مخاطبان بالفعل و بالقوه‌مان در فضای دیجیتال قابل‌رهگیری و ردگیری و شناسایی و تارگت‌شدن (Target) هستند. باید به همۀ کانال‌های موجود فکر کنیم و در مؤثرترین و مناسب‌ترین کانال‌ها حضور داشته باشیم و از آنجاها وارد بازار بشویم.

 

سخن آخر

 این فایل صوتی را به‌عنوان فایل شمارۀ 25 استراتژی‌های ورود به بازار من منتشر خواهم کرد و کپشن می‌زنم زیرش. با اینکه از آن جنس نیست واقعاً، یک مقدار متفاوت است اما فکر می‌کنم که نکاتی که در این فایل صوتی گفته شد در ادامۀ همان 24 تاست. بعضی از دوستان می‌گویند که: یکی‌دو تا شماره‌اش نیست. بله درست می‌گویید. فایل‌های استراتژی ورود به بازار شمارۀ 18 که به استراتژی‌های تهاجمی مربوط بود بنا به دلایلی که یک مقدارش دلایل اخلاقی بود یک مقدارش هم به‌خاطر تبعاتی که ممکن بود داشته باشد استفاده از بعضی از آن روش‌ها، منتشر نشد. همین‌طور یکی از شماره‌های این سری استراتژی‌ها فقط برای اعضای خبرنامۀ ایمیلی (Email) من ارسال شد. باز هم ارسال می‌شود اگر عضو خبرنامه باشید. این فایل به‌شکل عام منتشر می‌شود اما ممکن است که مثلاً فایل شمارۀ 26 باز به‌صورت خبرنامۀ ایمیلی ارسال بشود. بنابراین اگر در خبرنامۀ ایمیلی من عضو نیستید، عضو بشوید. متشکرم. موفق باشید. خدانگهدار.

نویسنده: عادل طالبی

استراتژی‌های ورود به بازار برای کسب و کارهای اینترنتی
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 23 25 26

نظر بدهید، بپرسید، پیشنهاد یا انتقاد کنید!

ایمیل شما منتشر نمی‌شود. وب‌‌سایت نمایش داده شده، به سایت شما لینک می‌شود..


علاوه بر اطلاعات فوق، IP شما هم ذخیره می‌شود. پاسخ پیام شما، برایتان ایمیل می‌شود. پاسخ به پیام‌ها و سوالات شما با توجه به مشغله‌های کاری، ممکن است چند روزی طول بکشد. اگر Login باشید برای هر نظر، پیشنهاد، انتقاد یا پرسشی که مطرح می‌کنید، امتیاز هم می‌گیرید. بعداً با این امتیازها می‌توانید کتاب بخرید یا در وبینارها و دوره‌ها با تخفیف ویژه شرکت کنید!
پیام‌های کوتاه مانند پیام‌های تشکر (مثلاً: عالی، چه خوب و ...) یا پیام‌هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند، منتشر نمی‌شوند.

هر نوع استفاده‌ای از محتوای سایت آزاد است. هر جا دوست داشتید با یا بدون ذکر منبع، استفاده کنید. اگر لینک بدهید که... ممنونم! فالو باشد که فبهاالمراد ❤️